جبران خسارت ملخها
پيرمردي كهن سال به نام عيسي فرزند محمد قرطي - كه در حدود نود سال عمر داشت، حكايت كند:
در سالي از سالها داخل زمين كشاورزي خود خربزه و خيار كشت كرده بودم؛ و كنار زمين چاهي به نام «ام عظام» قرار داشت.
همين كه كشت جوانه زد و رشد كرد، ناگهان ملخهاي بسياري هجوم آوردند و تمامي زراعت را نابود كردند، كه بيش از صد و بيست دينار بر من خسارت وارد شد، بسيار ناراحت و افسرده خاطر گشتم.
روزي گوشه اي در همان زمين كشاورزي نشسته بودم، ناگهان چشمم افتاد به جمال نوراني و مبارك حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام، به احترام آن حضرت از جا برخاستم.
حضرت بر من سبقت گرفت و سلام كرد و سپس فرمود: حالت چطور است؟ و در چه وضعيتي هستي؟
عرض كردم: ملخها حمله كردند و تمامي زراعت و سرمايه ي مرا نابود ساختند.
فرمود: چه مقدار خسارت وارد شده است؟
[ صفحه 57]
گفتم: صد و بيست دينار، غير از آنچه زحمت كشيده ام.
فرمود: اگر يك صد و پنجاه دينار به تو داده شود، قانع هستي؟
عرض كردم: دعا فرمائيد تا خداوند بركت عنايت نمايد.
پس از آن، امام موسي كاظم عليه السلام دعائي را زمزمه نمود و آنگاه حركت كرد و رفت.
وقتي امام موسي كاظم عليه السلام خداحافظي كرد و رفت، من مشغول كشاورزي و آبياري زمين شدم؛ و بيش از آنچه اميدوار بودم، خداوند متعال به بركت دعاي حضرت، عطا نمود، كه بيش از ده هزار دينار به دست آوردم. [1] .
[ صفحه 58]
پاورقي
[1] كشف الغمة: ج 3، ص 10، بحارالأنوار: ج 48، ص 29، ح 1.