نابودي يا كمك و كار با ظلمه
صفوان جمال - كه يكي از اصحاب و دوستان امام موسي كاظم عليه السلام است - حكايت كند:
روزي در محضر مبارك آن حضرت بودم، كه يكي از مؤمنين به نام زياد بن مروان عبدي - كه در دستگاه حكومت بني العباس همكاري داشت - به مجلس آن حضرت وارد شد.
امام كاظم عليه السلام به او خطاب كرد و فرمود: آيا با آنها همكاري و هماهنگي در كارها داريد؟
زياد گفت: آري، اي مولا و سرورم!
امام عليه السلام فرمود: چرا چنين مي كني؟!
گفت: اي سرورم! من مردي آبرودار و آبرومندم، و نيز عائله مند مي باشم؛ و مال و ثروتي هم ندارم كه تأمين معاش و زندگي كنم.
حضرت فرمود: اي زياد! به خداي يكتا سوگند، چنانچه از آسمان به زمين بيفتم و قطعه قطعه گردم و گوشتهاي بدنم را پرندگان جدا كنند، اين برايم بهتر است تا آن كه با اين ظالمان همكاري و معاشرت داشته باشم.
[ صفحه 69]
صفوان گويد: پرسيدم: يا ابن رسول الله! پس در چه صورتي مي توان با آنها همكاري نمود؟
امام عليه السلام فرمود: در صورتي مي توان كنار آنها بود و با آنها همكاري نمود كه براي نجات مؤمني يا آزادي اسيري باشد، كه در چنگال آنها گرفتار باشد.
و در غير اين صورت، خداوند متعال به كمك دهندگان ظالمان وعده ي عذاب دردناك داده است.
بعد از آن، امام عليه السلام افزود: پس مواظب باش، كه خداوند متعال شاهد و ناظر همه ي حالات و همه ي كارها است؛ و آنچه را كه اراده نمايد، انجام مي دهد [1] .
[ صفحه 70]
پاورقي
[1] مستدرك الوسائل: ج 13، ص 136، ح 15. و مشابه همين داستان را مرحوم علامه ي مجلسي (رحمه الله) در كتاب شريف بحار الأنوار: ج 48، ص 136، ح 10، در رابطه با علي بن يقطين آورده است.