بازگشت

برخورد با دشمن نادان


ابوالفرج اصفهاني در كتاب مقاتل الطالبيين خود آورده است:

روش و اخلاق امام موسي كاظم عليه السلام چنين بود كه اگر كسي پشت سرحضرتش حرف زشتي مي زد و بدگوئي مي كرد، امام عليه السلام اظهار ناراحتي نمي كرد، بلكه هديه اي برايش مي فرستاد.

همچنين مورخين در كتابهاي مختلفي آورده اند:

يكي از فرزندان عمر بن خطاب هر گاه امام كاظم عليه السلام را ملاقات مي كرد، به امام علي عليه السلام دشنام و ناسزا مي گفت و بدين شيوه حضرت را مورد آزار و اذيت قرار مي داد. و مرتب دوستان و اطرافيان حضرت مي گفتند: يا ابن رسول الله! اجازه فرمائيد تا او را مجازات و نابود كنيم، و ليكن امام عليه السلام از اين كار جلوگيري مي نمود؛ و مانع مجازات او مي گرديد. روزي حضرت از دوستان خود پرسيد: محل كار اين شخص كجاست؟ و چه مي كند؟

عرضه داشتند: در اطراف مدينه مزرعه اي دارد، روزها در آنجا مشغول كشاورزي است. حضرت سوار مركب - الاغ - خود شد و به سوي مزرعه ي آن شخص بدزبان، رهسپار گشت؛ و چون به مزرعه رسيد، با الاغ وارد زراعتها و محصول او گرديد.



[ صفحه 82]



آن شخص با ديدن چنين صحنه اي، فرياد كشيد: زراعت ما را لگدمال نكن؛ ولي حضرت به راه خود ادامه داد تا نزديك او رسيد و سپس از الاغ پياده شد و كنارش نشست و با او مشغول شوخي و مزاح گرديد؛ و بعد از آن فرمود: چقدر براي اين زراعت هزينه كرده اي؟

گفت: صد دينار، حضرت فرمود: براي درآمد و سود از آن، چه مقدار آرزو و اميد داري كه بهره ببري؟

در پاسخ گفت: علم غيب نمي دانم، حضرت فرمود: پرسيدم: چه مقدار آرزومندي؟

آن شخص گفت: دويست دينار. امام عليه السلام سيصد دينار به او داد و با ملاطفت فرمود: درآمد زراعت هم مال خودت باشد. ناگاه آن شخص با مشاهده ي چنين برخورد، تعجب كرده؛ و پيشاني حضرت را بوسيد و از جسارتهاي گذشته خود عذرخواهي كرد.

و چون شب هنگام نماز فرا رسيد و مردم به مسجد آمدند، ديدند آن شخص پشت سر امام عليه السلام نماز جماعت مي خواند.

پس از آن، حضرت به دوستان خود فرمود: حال اين كار و روش صحيح بود، يا آنچه كه شما پيشنهاد مي داديد؟! [1] .



[ صفحه 83]




پاورقي

[1] ارشاد: 297، س 1، أعيان الشيعة: ج 2، ص 7، بحارالأنوار: ج 48، ص 102، ح 7، مناقب ابن شهر آشوب: ج 4، ص 319، دلائل الامامة: ص 311، س 1، كشف الغمة: ج 2، ص 288، مدينة المعاجز: ج 6، ص 192، ح 1936.