بازگشت

در مقابل خدمت و محبت، خيانت و جنايت؟


روزي يحيي بن خالد برمكي، براي يكي از برادرزادگان حضرت ابوالحسن، امام موسي كاظم عليه السلام - به نام علي بن اسماعيل، كه امام عليه السلام با او ارتباط گرم و صميمي داشت و به طور مرتب او را به شيوه هاي مختلف كمك مي فرمود - مقدار زيادي اموال و هدايا فرستاد و او را به سوي خود فرا خواند.

همين كه حضرت متوجه شيطنت يحيي برمكي شد، علي بن اسماعيل را به حضور خود دعوت نمود؛ و چون حضور يافت، به او فرمود: اي برادرزاده! شنيده ام قصد سفر داري؟ كجا مي روي؟

گفت: قصد سفر به بغداد را دارم.

حضرت فرمود: به چه منظور به بغداد مي روي؟

گفت: به جهت آن كه قرض بسياري بر عهده دارم و از پرداخت آن ناتوانم، حضرت فرمود: من تمام قرض هاي تو را پرداخت مي كنم و نيز هر مشكلي داشته باشي، برطرف مي سازم.

علي بن اسماعيل پيشنهاد حضرت را نپذيرفت و گفت: من براي مسافرت به بغداد ناچار هستم.



[ صفحه 84]



حضرت اظهار نمود: اكنون كه تصميم رفتن به بغداد را داري مواظب باش كه فرزندان مرا يتيم نكني؛ و سپس دستور داد تا مقدار چهار هزار درهم و سيصد دينار به برادرزاده اش بدهند.

چون علي بن اسماعيل بلند شد و رفت، امام عليه السلام به افرادي كه در آن مجلس حضور داشتند، فرمود: او در قتل من سعايت و سخن چيني مي كند و فرزندانم را يتيم مي گرداند.

افراد حاضر گفتند: يا ابن رسول الله! فداي تو گرديم، با اين كه مي داني او چنين جنايتي را مرتكب مي شود، چرا اين چنين با ملايمت با او سخن مي گفتي و در نهايت هم آن مقدار پول و درهم و دينار را به او عطا نمودي؟!

حضرت فرمود: بلي، و ليكن پدرم از پدران بزرگوار خود نقل مي نمود، كه رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم فرموده است: چنانچه يكي از خويشاوندان قطع رحم نمايد و تو سعي كني كه خويشاونديتان با گرمي و صميميت برقرار باشد، خداوند متعال او را مجازات و عقاب مي نمايد.

و هنگامي كه علي بن اسماعيل وارد بغداد شد و نزد يحيي برمكي رفت، يحيي برمكي نيز او را به حضور هارون الرشيد برد.

و هارون در رابطه با امام موسي كاظم عليه السلام مطالبي از علي بن اسماعيل پرسيد.

و او در جواب گفت: از تمام شهرها اموال بسياري براي ابوالحسن،



[ صفحه 85]



موسي بن جعفر عليهماالسلام مي آورند، تا حدي كه چندين خانه در شهر مدينه خريداري كرده است؛ و نيز به تازگي باغ گران قيمتي را خريداري و تهيه نموده است.

و آن قدر نزد هارون بر عليه آن حضرت سخن چيني كرد و ناروا گفت تا آن كه هارون الرشيد دستور جلب و زنداني شدن حضرت را صادر كرد.

و در نهايت امام موسي كاظم عليه السلام به دستور هارون الرشيد زنداني شده؛ و سپس مسموم و شهيد گرديد [1] .



[ صفحه 86]




پاورقي

[1] غيبة شيخ طوسي: ص 21، اثبات الهداة: ج 3، ص 176، ح 17 با مختصر تفاوت و به جاي نام علي بن اسماعيل، محمد بن اسماعيل آورده است.