بازگشت

دستور خواب تا هنگام شهادت


اكثر محدثين و مورخين در كتاب هاي مختلفي آورده اند:

هنگامي كه مأمورين حكومتي خواستند امام موسي بن جعفر عليه السلام را از مدينه ي منوره به سوي عراق حركت دهند، حضرت به فرزند خود، حضرت رضا عليه السلام دستور فرمود تا زماني كه خبر قتل و شهادت پدرش را نياورده اند، هر شب رختخواب خود را جلوي اتاق آن حضرت پهن نمايد و در آن بخوابد.

خادم آن حضرت گويد: من هر شب رختخواب حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام را جلوي اتاق امام موسي كاظم عليه السلام پهن مي كردم و حضرت رضا سلام الله عليه مي آمد و مي خوابيد.

و مدت چهار سال به همين منوال سپري شد، تا آن كه شبي از شب ها وقتي رختخواب را پهن كردم، حضرت نيامد و تمام اهل منزل وحشت زده؛ و غمگين شديم و همگي در فكر فرو رفتيم كه حضرت رضا عليه السلام كجا رفته؛ و چه شده است؟

چون صبح شد متوجه شديم كه حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام آمد و مستقيماً نزد ام احمد - يكي از همسران امام موسي كاظم عليه السلام



[ صفحه 113]



رفت و فرمود: اي ام احمد! آنچه پدرم نزد تو به وديعه نهاده است، تحويل من بده.

در اين هنگام، ام احمد فريادي كشيد و گريه كنان بر سر و صورت خود زد و گفت: مولا و سرورم شهيد گشته است.

امام رضا عليه السلام فرمود: آرام باش و تا زماني كه خبر شهادت پدرم منتشر نشده است سكوت نما.

پس، ام احمد آرامش خود را حفظ كرد؛ و آن گاه صندوقچه اي را به همراه دو هزار دينار آورد و تحويل امام رضا عليه السلام داد و گفت: پدرت، امام موسي كاظم عليه السلام اين ها را به عنوان وديعه نزد من نهاد و فرمود:

تا هنگامي كه خبر شهادت مرا نشنيده اي، از اين اشياء خوب مراقبت و نگه داري كن؛ و چون خبر قتل مرا شنيدي، فرزندم رضا - سلام الله عليه - نزد تو مي آيد و آن ها را مطالبه مي نمايد، پس همه را تحويل او بده؛ و بدان كه او بعد از من امام و حجت خداوند متعال بر تمامي خلق مي باشد [1] .

همچنين مرحوم شيخ صدوق و طبري و ديگر بزرگان ضمن حديثي طولاني از حضرت ابومحمد امام حسن عسكري عليه السلام آورده اند:



[ صفحه 114]



امام موسي كاظم عليه السلام سه شب مانده به آخر عمر شريفش، به زندان بان خود - مسيب - فرمود:

من سه روز ديگر به سوي پروردگار خود رحلت خواهم كرد و اين شخص پليد و پست - سندي بن شاهك - ادعا مي كند كه مراسم تجهيز كفن و دفن مرا انجام مي دهد.

و سپس افزود: اي مسيب! بدان و آگاه باش كه چنين كاري امكان پذير نيست، بلكه فرزندم، علي بن موسي الرضا عليه السلام مرا تجهيز و تدفين مي نمايد.

و چون جنازه ام به قبرستان قريش منتقل گرديد، درون قبر، لحدي برايم درست كنيد؛ و هنگامي كه درون لحد قرار گرفتم، سعي كنيد كه قبرم را مرتفع نگردانيد؛ و نيز از خاك قبر من جهت تبرك استفاده نكنيد؛ چون خوردن تمام خاك ها حرام است، مگر تربت شريف جدم، امام حسين عليه السلام كه خداوند تبارك و تعالي براي شيعيان و دوستان در آن تربت، شفا قرار داده است.

مسيب در ادامه ي روايت گويد: چون روز سوم فرا رسيد و لحظات شهادت حضرتش نزديك شد، فرزند بزرگوارش حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام - كه از قبل او را مي شناختم - حضور يافت و من شاهد حضور آن حضرت تا پايان مراسم بودم [2] .



[ صفحه 115]



و چون حضرت ابوالحسن، امام موسي بن جعفر عليهماالسلام در همان زندان بغداد به شهادت رسيد - كه بعد از مدت ها، آن زندان تبديل به مسجدي شد، كه در بغداد در محل دروازه ي كوفه موجود مي باشد - توسط فرزندش امام علي بن موسي الرضا عليه السلام تجهيز شد و در قبرستان قريش، در اتاقي كه خود امام موسي كاظم عليه السلام خريداري كرده بود، دفن گرديد [3] .



[ صفحه 116]




پاورقي

[1] مدينة المعاجز: ج 7، ص 33، ح 30، اثبات الهداة: ج 4، ص 249، ح 10.

[2] تلخيص از دلائل الامامة: ص 213، ح 216، عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج 1، ص 100، ح 6.

[3] تاج المواليد: 123، كشف الغمة: ج 2، ص 234، دلائل الامامة: ص 306، ص 6.