بازگشت

در گهواره و مسائل خانوادگي


يكي از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام، به نام يعقوب سراج حكايت كند:

روزي به قصد ملاقات و زيارت مولايم، حضرت صادق آل محمد عليهم السلام به منزل ايشان رفتم، هنگامي كه وارد شدم، ديدم كه آن امام بزرگوار كنار گهواره ي شيرخوارش، حضرت ابوالحسن موسي كاظم عليه السلام ايستاده؛ و جهت دل گرم كردن و آرام نمودن نوزاد، با او سخن مي گويد.

مدت زيادي بدين منوال طول كشيد؛ و همچنان من در گوشه اي نشسته و نظاره گر آن ها بودم تا آن كه سخن راز امام با نور ديده اش عليه السلام به پايان رسيد.

آن گاه من از جاي خود برخاستم و به سمت آن امام مهربان رفتم، همين كه نزديك آن حضرت قرار گرفتم، فرمود: آن نوزاد، بعد از من، مولايت خواهد بود، نزد او برو و سلام كن.

پس اطاعت كردم و نزديك آن نوزاد- و نور الهي - رفتم و سلام كردم، با اين كه او كودكي شيرخواره، در گهواره بود، خيلي زيبا و با بياني شيوا جواب سلام مرا داد.



[ صفحه 20]



و سپس به من خطاب نمود و اظهار داشت: حركت كن و به سوي منزل خود روانه شو و آن نام زشت و نامناسبي را كه ديروز براي دخترت برگزيده اي تغيير بده، چون خداوند متعال صاحب چنين نام و اسمي را دشمن داشته و غضب دارد - و او مورد رحمت الهي قرار نخواهد گرفت -

يعقوب سراج در ادامه گويد:

يك روز قبل از آن كه خدمت حضرت برسم، خداوند متعال دختري به من عطا كرده بود، كه نام او را حميراء نهاده بوديم؛ و كسي هم آن حضرت را از اين موضوع آگاه نكرده بود؛ و با اين كه آن حضرت، طفلي شيرخوار در گهوار بود، به خوبي از درون مسائل خانوادگي ما آگاه بود.

و بعد از آن كه چنين علم غيبي از آن طفل معصوم آشكار گشت و مرا در تغيير و انتخاب اسم مناسبي براي دخترم نصيحت فرمود، امام جعفر صادق عليه السلام مرا مورد خطاب قرار داده و اظهار نمود: اي سراج! دستور و پيشنهاد مولايت را عمل كن؛ كه موجب سعادت و خوشبختي شما خواهد بود.

يعقوب گويد: من نيز اطاعت امر كردم و نام دخترم را به نام مناسبي تغيير دادم [1] .



[ صفحه 21]




پاورقي

[1] اصول كافي: ج 1، ص 310، ح 11، اثبات الهداة: ج 3، ص 158، ح 12.