بازگشت

علي بن يقطين


بعد از شكست خوردن قيام هاي مسلحانه اي كه در دوران منصور و هارون صورت گرفته بود، امام كاظم عليه السلام دريافت كه راه چاره عليه حكومت، قيام مسلحانه نمي باشد؛ از اين رو به سازندگي افراد و بيداري افكار و معرفي ماهيت پليد حكومت عباسي و گسترش هر چه بيشتر افكار تشيع در اقشار مختلف جامعه رو آورد و با ورود اصحاب خود به دستگاه هاي حكومتي - با وجود حرمت همكاري با حكومت ستمگران- مخالفت نمي ورزيد.

يكي از افرادي كه در اين زمينه شاخص است، علي بن يقطين مي باشد؛ او فرزند يقطين بود كه يكي از طرفداران عمده ي عباسيان به شمار مي رفت؛ وي گرچه شيعه نبود لكن فرزندش يكي از شاگردان برجسته محضر درس امام به شمار مي رفت و احاديث فراواني از آن امام همام نقل كرده است.

او با كسب موافقت امام، وزارت هارون را پذيرفت و حتي چندين بار قصد استعفا داشت ولي امام او را از اين امر منصرف كرد؛ هدف امام از تشويق او به تصدي اين منصب، حفظ جان و مال و حقوق شيعيان بود تا چتري حمايتي بر سر آنان باشد.

امام به وي فرمود: يك چيز را تضمين كن تا سه چيز را برايت ضامن شوم، امام فرمود: سه چيز را برايت ضمانت مي كنم: آن كه هرگز با شمشير كشته نشوي؛ هرگز تهيدست نشوي؛ و هيچ وقت زنداني نشوي؛ اما آن چه تو بايد ضمانت كني آن است كه: هرگاه يكي از شيعيان ما به تو مراجعه كرد، كار او را انجام داده و نيازش را برطرف نمايي! او نيز پذيرفت [1] ، و در تمام مدتي كه عهده دار اين سمت بود، پناهگاهي مطمئن براي شيعيان به شمار مي آمد.

يكي از مشكلاتي كه امام در آن دوران با آن دست به گريبان بود، فشار اقتصادي وارد بر مردم به خصوص شيعيان ايشان بود كه خلفاء به طور عمد اين كار را مرتكب شده و بر آن شدت مي بخشيدند تا آنان را هر چه بيشتر وابسته به خود سازند؛ منصور روزي در جمع درباريان خود با سخن زننده اي انگيزه اش را از گرسنه نگه داشتن مردم چنين بيان كرد: «عرب هاي چادرنشين در ضرب المثل خود خوب گفته اند كه سگ خود را گرسنه نگهدار تا به طمع نان دنبال تو بيايد».

علي بن يقطين با استفاده از تمام امكانات از هيچ كوششي در تقويت بنيه ي اقتصادي شيعيان فروگذار نمي كرد؛ رساندن خمس اموالش به امام كه گاه به صد يا سيصد هزار درهم مي رسيد و اعزام بسياري از اصحاب آن حضرت به عنوان نيابت حج و دادن مبالغ گزاف به آنان، گوشه اي از تلاش او در اين جهت بود؛ دشمنانش نيز چندين بار نزد هارون سعايت او را نمودند تا وابستگي او را به امام ثابت نمايند؛ اما در هر مرتبه امام با تيزهوشي و درايت او را از خطر آگاه ساخت؛ تا آن جا كه هارون به او گفت: «بعد از اين هرگز سخن هيچ سعايت كننده اي را درباره ي تو باور نخواهم كرد». [2] .


پاورقي

[1] بحارالانوار 48: 136، رجال كشي: 433.

[2] ارشاد مفيد: 293، نور الابصار: 150.