بازگشت

دعاي آن حضرت در برطرف شدن بلا


روايت شده: هنگامي كه آن حضرت بر هارون وارد شد، او قصد بدي در مورد ايشان داشت، اما بعد از ديدن ايشان برخاسته و آن حضرت را بوسيده و هدايايي به ايشان داد، آنگاه كه امام بازگشت فضل بن ربيع به هارون گفت: اي اميرمؤمنان قصد آزار و اذيت او را داشتي اما هديه به او داده و پاداش عطايش كردي، گفت: اي فضل امر بزرگي را از او مشاهده نموده و مقامش را نزد خداوند والا ديدم، هنگامي كه رفتي تا او را نزد من آوري گروهي را ديدم كه دور خانه ام را محاصره كرده بودند، در دستهايشان نيزه هايي بود كه در پايه هاي ساختمان وارد كرده بودند، و گفتند: اگر فرزند پيامبر خدا را آزار دهي تو را در زمين فروخواهيم برد و اگر نيكويي نمايي بازمي گرديم، فضل گويد: به دنبال امام رفتم و گفتم: چه خواندي كه شر هارون از تو دفع شد؟

فرمود: دعاي جدم اميرمؤمنان - كه بر او درود باد- هرگاه آن را مي خواند به لشكري حمله نمي برد مگر اين كه آنان را فراري مي داد، و به جنگاوري حمله نمي كرد مگر اين كه بر او پيروز مي شد، و آن دعاي برطرف شدن بلا است، گفتم: آن دعا كدام است؟ فرمود:

خدايا! به قدرت تو حمله كرده، و به ياري تو جدل نموده وبه وسيله ي تو به مقصد مي رسم، و از تو ياري مي جويم، و به اراده ي تو مي ميرم و زنده مي شوم، جانم را به تو تسليم كرده و كارم را به تو واگذار مي كنم، نيرو و تواني جز به خداي برتر و والا نيست.

خدايا! تو مرا خلق كرده و روزي دادي، و مسرورم ساختي و مرا در بين مردم پوشاندي، و لطفت به من عطا كردي، هرگاه فرار كردم مرا بازگرداندي، و هرگاه لغزش نمودم آن را ناديده گرفتي، و هرگاه بيمار شدم شفايم دادي، و هرگاه تو را خواندم اجابت كردي، اي آقايم از من خشنود شو كه مرا از خود خشنود ساختي.