بازگشت

دعاي آن حضرت براي دفع دشمنان


علي بن يقطين گويد: خبر به امام كاظم - كه بر او درود باد- رسيد كه موسي بن مهدي قصد بدي نيست به او دارد، در اين هنگام گروهي از خاندان امام نزد ايشان حضور داشتند، امام از آنان چاره ي كار را پرسيد، گفتند: به عقيده ي ما از او دور شو و خود را از او پنهان نما، كه از شر او در امان نتوان بود، امام تبسمي كرد و اين شعر را خواند:

سخينه مي پندارد كه بر خدايش غالب و پيروز مي گردد، محققا به وسيله ي پيروزمندان شكست مي خورد.

آنگاه دستش را به سوي آسمان بلند كرد و اين دعا را خواند:

خدايا! چه بسا دشمني كه شمشير دشمني به روي من كشيد، و براي من لبه ي خنجرش را تيز كرد، و دم برنده اش را برايم آماده نمود، و زهرهاي كشنده اش را برايم آميخت، و چشمان نگاهبانش براي نگاهباني ام به خواب نرفت، آنگاه كه ناتواني ام را از تحمل مشكلات و عجزم را از شدايد بسيار ديدي، به نيرو و توانت آن را از من دور ساختي، نه به نيرو و توانم، پس او را در حفره اي كه برايم كنده بود انداختي، در حالي كه به آرزوهايش در دنيا نرسيده و از اميدهايش در آخرت دور بود، اي آقايم پس به اندازه ي استحقاقت سپس تو را سزاست بر آنچه عمل نمودي.

خدايا! به عزتت او را بگير، و به قدرتت تيزي اش را بشكن، و او را به خود مشغول بساز، و از آنچه قصد دارد ناتوانش نما، خدايا! مرا از او پناه ده، حمايتي كه از غضبم ايمن بوده، و از شدت انتقامم برحذر باشد.

و خدايا! دعايم را به اجابت برسان، و شكايتم را به تغيير در حال او قرين نما، و به زودي تهديدهايت در حق ستمگران را به او بنمايان، و وعده هايت در اجابت مضطران را به من نشان ده، تو داراي فضل بزرگ و منت بزرگوارانه اي.

گويد: آنگاه قوم متفرق شدند، و اجتماع بعدي آنان براي خواندن نامه اي بود در مورد كشته شدن موسي بن مهدي.