بازگشت

دعاي آن حضرت در زيارت پيامبر خدا


روايت شده: روزي آن حضرت و هارون خليفه ي عباسي و عيسي بن جعفر و جعفر بن يحيي در مدينه حضور داشتند، و نزد قبر پيامبر آمدند، هارون به امام عرضه داشت: پيش برو و بر پيامبر سلام ده، امام امتناع نمود، هارون پيش رفته و سلام داد و به كناري رفت.

عيسي بن جعفر از امام خواست كه پيش رفته و سلام گويد، امام امتناع ورزيد، عيسي بن جعفر پيش رفته و سلام گفته و بازگشت و كنار هارون ايستاد، جعفر از امام همين امر را خواست و امام امتناع نمود، و او پيش رفت و سلام داد و كنار آنان ايستاد، آنگاه امام پيش رفت و اينگونه بر پيامبر سلام گفت:

سلام بر تو اي پدرم، از خدايي كه تو را برگزيد و انتخاب فرمود و هدايتت نمود و به وسيله ي تو ديگران را هدايت كرد مي خواهم كه بر تو درود و سلام گويد.

هارون به عيسي گفت: گفتارش را شنيدي، پاسخ مثبت داد، هارون گفت: گواهي مي دهم كه به راستي پيامبر پدر اوست.