بازگشت

امام در دوران خلافت منصور عباسي


هنگام رحلت امام صادق عليه السلام منصور دوانيقي خليفه ي معروف و ستمگر عباسي در اوج قدرت بود؛ امام كاظم عليه السلام در سن بيست سالگي با چنين زمامدار ستمگري روبرو گرديد.

منصور به وسيله ي محمد بن سليمان فرماندار مدينه از درگذشت امام صادق عليه السلام آگاه شد. او براي آن كه مساله ي جانشيني امام را در نطفه خاموش كند، به فرماندار مدينه نامه نوشت كه اگر جعفر بن محمد شخصي را جانشين خود قرار داده، او را احضار كن و گردنش را بزن! طولي نكشيد كه گزارش فرماندار مدينه به اين مضمون به بغداد رسيد: جعفر بن محمد ضمن وصيت نامه ي رسمي خود پنج نفر را به عنوان وصي برگزيده كه عبارتند از:

1- منصور عباسي (خليفه ي وقت).

2- محمد بن سليمان (فرماندار مدينه).

3- عبدالله بن جعفر بن محمد (برادر بزرگ امام كاظم عليه السلام).

4- موسي بن جعفر عليهماالسلام.

5- حميده (همسر آن حضرت).

فرماندار مدينه در ذيل نامه كسب تكليف كرده بود كه كدام يك از اين افراد را بايد به قتل برساند! منصور كه هرگز تصور نمي كرد با چنين وضعي روبرو شود، فوق العاده خشمگين گرديد و صدا زد: اينها را نمي شود كشت.

اين كار امام يك كار سياسي بود و چون از قبل به نقشه ي شوم منصور آگاه بود، براي حفظ جان فرزندش به چنين كاري دست زده بود؛ اما آن حضرت را به شيعيان خاص و خاندان علوي معرفي كرده بود.

منصور كسي بود كه براي تحكيم پايه هاي حكومتش انسانهاي فراواني را به قتل رساند؛ او نه تنها در اين راه شيعيان بلكه فقها و شخصيت هاي بزرگ اهل سنت را كه با او مخالفت مي نمودند، سخت مورد آزار قرار مي داد.

سيوطي در كتاب خود ذكر كرده كه منصور، ابوحنيفه را به جرم اين كه بر ضد او به پشتيباني از رهبر انقلاب شيعيان در عراق يعني ابراهيم پسر عبدالله محض فتوا داده بود، شلاق زد و به زندان افكند [1] و به نقل ابوالفرج اصفهاني سرانجام او را مسموم كرد و به قتل رسانيد. [2] .

از آنچه گفته شد شرايط خفقان آور آن دوران نمايان مي گردد؛ اين مسأله شوم تا آن جا گسترده بود كه آن حضرت در منزل شخصي خود و در گفت وگو با شيعيانش نيز نمي توانست همه ي مسايل را بي پرده بيان نمايد و به دنبال هر مطلب توصيه مي فرمود كه پنهان بماند.

بنابر آن چه در روايات آمده منصور جاسوسان فراواني را مأمور كرده بود تا فردي را كه شيعيان جعفر بن محمد به امامت پذيرفته اند، پيدا كرده و گردن بزنند. [3] .


پاورقي

[1] تاريخ الخلفاء: 259.

[2] مقاتل الطالبيين: 368.

[3] رجال كشي: 240.