بازگشت

امام در خلافت هارون


هارون مردي چند چهره بود؛ گاه از فرط گريه از نصايح واعظان بيهوش مي شد، و گاه از جهت افراط در ميگساري آوازه خواني كه او را به طرب آورده بود، فرمانرواي مصر نمود و با طرز جسارت آميزي گفت: اي آدم! اگر امروز مي ديدي كه از فرزندان تو چه كساني در بزم من شركت دارند خوشحال مي شدي.

زمامداران اموي و عباسي هر دو در منحرف ساختن حكومت اسلامي از محور اصلي خود و جبهه بندي در برابر خاندان پيامبر با هم مشترك بودند. تفاوت اين دو گروه در آن بود كه گروه اول تنها به امور سياسي پرداخته و توجهي به دانشمندان اسلامي از خود بروز نمي دادند؛ اما حكومت عباسيان رنگ ديني داشت و تظاهر به دين داري و ارتباط با دانشمندان اسلامي مخصوصا در زمان خلفاي نخستين عباسي رواج يافت.

آنان براي آن كه در نظر مردم عوام محبوبيت پيدا كنند، دايما مقامشان را بالا برده خود را بنده ي مقرب درگاه الهي و حكومتشان را حكومت مبعوث از جانب خدا و خود را منتسب به خاندان رسالت معرفي مي كردند؛ در ميان عباسيان شايد كمتر كسي به اندازه ي هارون به اين قسمت توجه كرده، و كمتر كسي به اندازه ي او از اين تظاهر بهره برداري مي نمود.

روزي هارون وارد شهر مدينه شد و رهسپار زيارت قبر پيامبر گرديد؛ هنگامي كه داخل حرم شد، انبوه جمعيت گرد آمده بودند؛ هارون رو به قبر پيامبر نمود و گفت: درود بر تو اي پيامبر خدا! درود بر تو اي پسرعمو! در اين هنگام پيشواي هفتم كه در آن جمع حاضر بود و هدف هارون از اين گفتار را مي دانست، نزديك قبر پيامبر رفت و با صداي بلند گفت: درود بر تو اي پيامبر خدا! درود بر تو اي پدر! هارون از اين سخن ناراحت شد. [1] .

و در جريان ديگر براي آن كه پيامبر زادگي امامان را انكار كند، گفت: شما چگونه ادعا مي كنيد كه فرزند پيامبريد در حالي كه در حقيقت فرزندان علي هستيد و هر كس به جد پدري خود منسوب مي شود نه جد مادري! امام در پاسخ او آيه ي 85 سوره ي انعام را قرائت كرد كه حضرت عيسي را از فرزندان پيامبران بزرگ پيشين شمرده است [2] ؛ در صورتي كه او پدر نداشت و تنها از طريق مادرش مريم از نسل پيامبران به شمار آمده است! [3] .

هارون اصرار عجيبي داشت كه به تمام اعمال و رفتارش رنگ ديني دهد و روي تمام جنايت ها و عياشي هاي خود سرپوش ديني گذارد و همه را با يك سلسله توجيهات مطابق موازين ديني قلمداد كند، هنگامي كه هارون در مراسم حج براي پزشك مسيحي خود بسيار دعا كرد و مورد اعتراض مسلمانان واقع شد كه دعا براي غير مسلمان جايز نيست، گفت سلامتي من به دست اوست و صلاح مسلمانان در گرو سلامتي من، از اين رو صلاح مسلمانان در گرو سلامتي او مي باشد. [4] .

يكي از نمونه هاي بارز فريبكاري او، قتل يحيي بن عبدالله مي باشد؛ وي كه از ياران خاص امام صادق عليه السلام و يكي از بزرگان بني هاشم به شمار مي رفت، در جريان قيام شهيد فخ و شهادت او، به ديلم رفت و در آن جا سپاهي فراهم آورد؛ هارون فضل بن يحيي را براي سركوبي او فرستاد و فضل با وعده ها و امان نامه ي محكم يحيي را نزد هارون آورد؛ هارون ابتدا با مهرباني با او رفتار كرد اما در پي بهانه اي براي قتل او بود؛ از اين رو شورايي را مركب از فقها و قضات تشكيل داد تا در مورد صت يا بطلان امان نامه رأي دهند؛ ابوالبختري وهب بن وهب آن را بي اعتبار دانست و پاره كرد و بدين وسيله مجوز قتل يحيي را به دست آورد. [5] .

با توجه به اين حقايق، دشواري كار امام به خوبي روشن مي شود؛ چرا كه هارون چهره ي اصلي خود را در وراي يك سلسله نيرنگ ها و رياها پنهان نموده بود و خود را خليفه ي عادل با ايمان معرفي مي نمود! از جهت همين فريب كاري است كه گروهي از مورخان همچون ابن خلدون [6] او را از هر عيب و ايرادي پاك كرده اند، و دليلشان گريه ها و عبادت هاي فراوان اوست؛ تو گويي هر كس نماز مي گزارد و مي گريد، توان شركت در مجالس لهو و لعب را ندارد! نگاهي گذرا و واقع بينانه به زندگي هارون صحت اين امر را روشن مي سازد كه چگونه اموال بيت المال را در راه هاي غيرمشروع مصرف مي كرد.


پاورقي

[1] ارشاد مفيد: 279، مناقب ابن شهر آشوب 4: 320.

[2] و وهبنا له اسحق و يعقوب كلا هدينا و نوحا هدينا من قبل و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسي و هرون و كذلك نجزي المحسنين - و زكريا و يحيي و عيسي و الياس كل من الصالحين. (انعام:85 - 86).

[3] نور الابصار: 148، كشف الغمه: 254.

[4] امام موسي بن جعفر عليهماالسلام پيشواي آزاده: 135.

[5] امام موسي بن جعفر عليهماالسلام پيشواي آزاده: 139.

[6] مقدمه ابن خلدون 1: 30.