بازگشت

دعاي آن حضرت در قرعه كشيدن


عبدالرحمان بن سيابه گويد: سالي به سوي مكه حركت كردم، سرمايه ام پارچه بود كه بازارش كساد شده بود، دوستانم پيشنهاد كردند

كه آنها را به كشور مصر بفرستم و به كوفه باز مگردانم، يا به يمن گسيل دارم، نظرات ايشان نزد من مختلف گرديد، بر امام كاظم - كه بر او درود باد- داخل شدم، تا آنجا كه گويد: گفتم: چگونه قرعه بيندازم؟ فرمود: در برگه اي بنويس:

به نام خداوند بخشنده ي مهربان، خداوندا! تو خدايي هستي كه معبودي جز تو نيست، داناي نهان و پنهاني، تو دانا و من دانش آموزنده ام، بنگر خير من در كداميك از اين كارها مي باشد تا در آن بر تو توكل نموده و بدان عمل نمايم.

آنگاه بنويس: كشور مصر، اگر خداي بزرگ بخواهد، در برگه ي ديگر همين مطالب را بنويس جز آن كه نام كشور يمن را بنويس، برگه ي ديگري برداشته و مانند اين مطالب را در آن ذكر كن جز آن كه در آن بنويس كه متاعت را به هيچكدام از اين كشورها نفرستي، آن گاه اوراق را جمع نموده و به فرد ديگري بده تا آنها را از تو دور نمايد، آنگاه دستت را برده و يكي از اوراق را بيرون آور، هر كدام كه بيرون آمد بر آن توكل نموده و بدان عمل نما، اگر خدا بخواهد.