بازگشت

تفسير بسياري از آيات قرآن كريم درباره ي ولايت


محمد بن فضيل گويد: از حضرت ابوالحسن عليه السلام راجع به قول خداي عز و جل «يريدون ليطفؤا نور الله بأفواههم؛ مي خواهند با پف دهانشان نور خدا را خاموش كنند- صف: 8» پرسيدم، فرمود:

يريدون ليطفئوا ولاية أميرالمؤمنين عليه السلام بأفواههم.

«يعني مي خواهند ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را با پف دهانشان خاموش كنند (و با تبليغاتشان از بين ببرند.)».

عرض كردم: «و الله متم نوره؛ خدا تمام كننده نور خود است - صف: 8» فرمود:



[ صفحه 36]



و الله متم الإمامة لقوله عز و جل الذين فامنوا بالله و رسوله و النور الذي أنزلنا فالنور هو الإمام.

«خدا تمام كننده امامت است، به دليل قول خداي عز و جل «كساني كه به خدا و رسولش و نوري كه فروفرستاده ايم ايمان آورند- تغابن: 8» پس نور همان امام است».

عرض كردم: «هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحق؛ اوست خدائي كه رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاده است - توبه: 33» فرمود:

هو الذي أمر رسوله بالولاية لوصيه و الولاية هي دين الحق.

«يعني اوست كه رسولش را به ولايت وصيش امر كرد، و ولايت همان دين حق است».

عرض كردم: «ليظهره علي الدين كله؛ تا آن را بر هر ديني غالب كند - توبه: 33» فرمود:

يظهره علي جميع الأديان عند قيام القائم عليه السلام قال يقول الله: و الله متم نوره ولاية القائم و لو كره الكافرون بولاية علي عليه السلام.



[ صفحه 37]



«يعني آن را در زمان قيام قائم عليه السلام بر همه دين ها غلبه دهد، خدا مي فرمايد: «و خدا تمام كننده نور خود است» يعني ولايت قائم «اگر چه كافران (به ولايت علي عليه السلام) نخواهند - صف: 8»

عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود:

نعم أما هذا الحرف فتنزيل و أما غيره فتأويل.

«آري اين حرف تنزيل است و اما غير آن تأويل است». [1] .

عرض كردم: (تفسير اين آيه چيست؟) «ذلك بأنهم آمنوا ثم كفروا؛ اين براي آن است كه آنها ايمان آورده، سپس كافر شدند - منافقون: 3». فرمود:

إن الله تبارك و تعالي سمي من لم يتبع رسوله في ولاية وصيه منافقين و جعل من



[ صفحه 38]



جحد وصيه امامته كمن جحد محمدا و أنزل بذلك قرآنا فقال: يا محمد إذا جاءك المنافقون بولاية وصيك قالوا نشهد إنك لرسول الله و الله يعلم إنك لرسوله و الله يشهد إن المنافقين بولاية علي لكاذبون. اتخذوا أيمانهم جنة فصدوا عن سبيل الله و السبيل هو الوصي إنهم ساء ما كانوا يعملون ذلك بأنهم آمنوا برسالتك و كفروا بولاية وصيك فطبع الله علي قلوبهم فهم لايفقهون.

«خداي تبارك و تعالي كساني را كه از پيغمبرش در امر ولايت وصيش پيروي نكرده، منافق ناميده و كسي را كه وصيت و امامت او را منكر شده، مانند منكر محمد قرار داده و براي اين مطلب آيه اي نازل كرده و فرموده است: «چون منافقين (به ولايت وصيت) نزد تو آيند، گويند: شهادت مي دهم كه تو پيغمبر خدائي، خدا نيز داند كه تو پيغمبر او هستي و خدا شهادت مي دهد كه منافقين (به ولايت علي عليه السلام) دروغ گويند. سوگندهاي دروغين خويش را سپر خود ساخته اند و از راه خدا بگشته اند (راه خدا همان وصي است) و بد



[ صفحه 39]



است آنچه انجام مي دهند. اين براي آن است كه (به رسالت تو) ايمان آورده و به (به ولايت وصيت) كافر شدند پس (خدا) بر دلهايشان مهر نهاد و آنها فهم نمي كنند - منافقون: 3».

عرض كردم: معني «لايفقهون؛ فهم نمي كنند - منافقون: 3» چيست؟ فرمود:

يقول لايعقلون بنبوتك.

«خدا مي فرمايد: نبوت تو را تعقل نمي كنند».

عرض كردم: «و إذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول الله؛ و چون به آن ها گويند: بيائيد تا رسول خدا براي شما آمرزش طلبد - منافقون: 5» فرمود:

و إذا قيل لهم ارجعوا إلي ولاية علي عليه السلام يستغفر لكم النبي من ذنوبكم لووا رؤسهم قال الله - و رأيتهم يصدون عن ولاية علي و هم مستكبرون عليه ثم عطف القول من الله بمعرفته بهم فقال سواء عليهم أستغفرت لهم أم لم تستغفر لهم لن يغفر الله لهم إن الله لا يهدي القوم الفاسقين يقول الظالمين لوصيك.

«يعني و چون به آن ها گويند به ولايت علي عليه السلام برگرديد تا پيغمبر براي گناهان شما آمرزش طلبد «سرهاي خويش به پيچند»



[ صفحه 40]



خدا فرمايد: «و آن ها را ببيني كه برگردند» از ولايت علي عليه السلام «در حالي كه متكبرند - منافقون: 5» از آن.

سپس گفتار خدا متوجه معرفي آن ها شده، مي فرمايد: «براي آن ها برابر است، برايشان آمرزش خواهي يا آمرزش نخواهي، خدا آن ها را هرگز نخواهد آمرزيد، كه خدا گروه فاسقان را هدايت نكند - منافقون: 6» يعني ستمگران به وصي تو را».

عرض كردم «أ فمن يمشي مكبا علي وجهه أهدي أمن يمشي سويا علي صراط مستقيم؛ آيا آنكه نگونسار بر چهره خويش راه رود، هدايت يافته تر است، يا آنكه با قامت راست به راه مستقيم مي رود؟- ملك: 22» فرمود:

إن الله ضرب مثل من حاد عن ولاية علي عليه السلام كمن يمشي علي وجهه لا يهتدي لأمره و جعل من تبعه سويا علي صراط مستقيم و الصراط المستقيم أميرالمؤمنين عليه السلام.

«خدا كسي را كه از ولايت علي عليه السلام برگشته به كسي مثل زده است كه به رو افتاده، راه مي رود و در كار خود گمراهست. و كسي را كه از علي پيروي كند، به اقامت راست و



[ صفحه 41]



بر راه مستقيم قرار داده و راه مستقيم همان اميرالمؤمنين عليه السلام است».

عرض كردم: خدا فرمايد: «إنه لقول رسول كريم؛ آن گفتار رسولي ارجمند است - حاقه: 40»، فرمود:

يعني جبرئيل عن الله في ولاية علي عليه السلام.

«يعني گفتار جبرئيل از جانب خدا درباره ي ولايت علي عليه السلام است».

عرض كردم: «و ما هو بقول شاعر قليلا ما تؤمنون؛ و گفتار خيال پردازي نيست، شما اندكي ايمان مي آوريد - حاقه: 41» فرمود:

قالوا إن محمدا كذاب علي ربه و ما أمره الله بهذا في علي فأنزل الله بذلك قرآنا فقال إن ولاية علي تنزيل من رب العالمين. و لو تقول علينا محمد بعض الأقاويل. لأخذنا منه باليمين. ثم لقطعنا منه الوتين ثم عطف القول فقال - إن ولاية علي لتذكرة للمتقين للعالمين و إنا لنعلم أن منكم مكذبين. و إن عليا لحسرة علي الكافرين. و إن ولايته لحق اليقين. فسبح يا محمد باسم ربك العظيم يقول اشكر ربك العظيم الذي أعطاك هذا الفضل.



[ صفحه 42]



«آن ها گفتند: محمد به پروردگارش دروغ بسته و خدا او را درباره ي علي چنين دستوري نداده است، پس خدا آيه اي فرستاد و فرمود: همانا «(ولايت علي) از جانب پروردگار جهانيان نازل شده است. اگر (محمد) بعضي از گفته ها را به دروغ به ما نسبت دهد، دست راستش را مي گيريم (او را به شدت بگيريم) و شاهرگش را ببريم» سپس سخن را متوجه اين موضوع كرده و فرموده است: «همانا (ولايت علي) يادآوري است براي پرهيزگاران (جهانيان) و ما مي دانيم كه بعضي از شما تكذيب كنندگانيد. و همانا (علي) مايه ي افسوس كافران است.

و همانا (ولايت او) حقيقت يقين است. تسبيح بگو (اي محمد) بنام پروردگار بزرگت - حاقه: 52» مي فرمايد: پروردگار بزرگت را كه اين فضيلت به تو عطا فرموده سپاسگزاري كن».

عرض كردم: خدا فرمايد: «لما سمعنا الهدي آمنا به؛ و ما همين كه هدايت را شنيديم به آن ايمان آورديم - جن: 13» فرمود:



[ صفحه 43]



الهدي الولاية آمنا بمولانا فمن آمن بولاية مولاه - فلا يخاف بخسا و لا رهقا.

«هدايت همان ولايت است. يعني به مولاي خود ايمان آورديم. پس هر كه به ولايت مولاي خود ايمان آورد «از نقصان و ستم نترسد».

عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود:

لا تأويل.

«نه، تأويل است (يعني آنچه درباره ولايت گفتم آيه قرآن نيست ولي مقصود و معني آنست)».

عرض كردم: خدا فرمايد: «لا أملك لكم ضرا و لا رشدا؛ من اختيار زيان زدن و هدايت كردن شما را ندارم - جن: 21» فرمود:

إن رسول الله صلي الله عليه و آله دعا الناس إلي ولاية علي فاجتمعت إليه قريش فقالوا يا محمد أعفنا من هذا فقال لهم رسول الله صلي الله عليه و آله هذا إلي الله ليس إلي فاتهموه و خرجوا من عنده فأنزل الله قل إني لا أملك لكم ضرا و لا رشدا. قل إني لن يجيرني من الله إن عصيته أحد و لن



[ صفحه 44]



أجد من دونه ملتحدا إلا بلاغا من الله و رسالاته في علي عليه السلام.

«رسول خدا صلي الله عليه و آله مردم را به ولايت علي عليه السلام دعوت فرمود، قريش نزد آن حضرت انجمن كردند و گفتند: اي محمد! ما را از اين امر معاف كن، پيغمبر صلي الله عليه و آله به آن ها فرمود: اين امر با خداست با من نيست، آن ها حضرت را متهم كردند و از نزدش بيرون آمدند. پس خدا اين آيه نازل فرمود: «بگو من اختيار زيان زدن و هدايت كردن شما را ندارم. بگو هيچ كس مرا در برابر خدا پناه ندهد (اگر نافرمانيش كنم) و جز او پناهگاهي نيابم، مگر اينكه از جانب خدا ابلاغ كنم و پيغامهاي او را «درباره ي علي عليه السلام» برسانم - جن: 23-22».

عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود:

نعم ثم قال توكيدا - و من يعص الله رسوله في ولاية علي عليه السلام فإن له نار جهنم خالدين فيها أبدا.

«آري، سپس خدا براي تأكيد مطلب فرموده است: «و هر كه نافرماني خدا و رسولش



[ صفحه 45]



كند (درباره ولايت علي عليه السلام) آتش دوزخ هميشه و جاودان براي او است - جن: 23».

عرض كردم: «حتي إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرا و أقل عددا؛ تا زماني كه عذاب موعود را ببينند خواهند دانست كيست كه ياورش ناتوانتر و سپاهش كمتر است - جن: 24» فرمود:

يعني بذلك القائم و أنصاره.

«مقصود از اين آيه، امام قائم عليه السلام و ياران او است».

عرض كردم: «و اصبر علي ما يقولون؛ بر آنچه مي گويند شكيبا باش - مزمل: 10» فرمود:

يقولون فيك - و اهجرهم هجرا جميلا. و ذرني يا محمد و المكذبين بوصيك اولي النعمة و مهلهم قليلا.

«يعني آنچه درباره تو مي گويند «و از آن ها ببر، بريدني نيكو. و مرا واگذار (اي محمد) با تكذيب كنندگان (نسبت به وصيت) كه صاحب نعمتند و اندكي مهلتشان ده - مزمل: 11-10».

عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود:

نعم.



[ صفحه 46]



«آري (يعني كلمه ي بوصيك نيز نازل شده است)».

عرض كردم: «ليستيقن الذين أوتوا الكتاب؛ تا به يقين رسند كساني كه به آن ها كتاب داده شده - مدثر: 31» فرمود:

يستيقنون أن الله و رسوله و وصيه حق.

«يعني تا يقين كنند كه خدا و پيغمبر و وصيش بر حقند».

عرض كردم: «و يزداد الذين آمنوا إيمانا؛ و آن ها كه ايمان آورده اند ايمانشان بيفزايد؟ - مدثر: 31» فرمود:

و يزدادون بولاية الوصي إيمانا.

«يعني ايمانشان به ولايت وصي افزوده گردد».

عرض كردم: «و لا يرتاب الذين اوتوا الكتاب و المؤمنون؛ و اهل كتاب و مؤمنان شك نكنند؟ - مدثر: 31» فرمود:

بولاية علي عليه السلام.

«يعني به ولايت علي عليه السلام».

عرض كردم: مقصود از شك چيست؟ ]ما هذا الارتياب[ فرمود:

يعني بذلك أهل الكتاب و المؤمنين الذين ذكر الله فقال و لا يرتابون في الولاية.



[ صفحه 47]



«مقصود اهل كتابست و مؤمنيني كه خدا ذكر نموده، سپس فرمود: و آن ها درباره ي ولايت شك نكنند».

عرض كردم: «و ما هي إلا ذكري للبشر؛ اين جز يادآوري براي بشر نيست؟ - مدثر: 31» فرمود:

نعم ولاية علي عليه السلام.

«آري، ولايت علي عليه السلام است».

عرض كردم: «إنها لإحدي الكبر؛ آن يكي از حوادث بزرگست؟- مدثر: 35» فرمود:

«الولاية؛ يعني ولايت».

عرض كردم: «لمن شاء منكم أن يتقدم أو يتأخر؛ براي هر كس از شما كه خواهد جلو رود يا عقب افتد؟ - مدثر: 37» فرمود:

من تقدم إلي ولايتنا أخر عن سقر و من تأخر عنا تقدم إلي سقر إلا أصحاب اليمين.

«يعني كسي كه به ولايت ما جلو رود از دوزخ عقب افتد و آنكه از ما عقب كشد، به دوزخ جلو رود».

عرض كردم: «إلا اصحاب اليمين؛ جز اصحاب يمين؟» فرمود:



[ صفحه 48]



هم و الله شيعتنا.

«آن ها، قسم به خدا شيعيان ما باشند».

عرض كردم: «لم نك من المصلين؛ ما از نمازگزاران نبوديم؟- مدثر: 43» فرمود:

إنا لم نتول وصي محمد و الأوصياء من بعده و لا يصلون عليهم.

«يعني ما وصي محمد صلي الله عليه و اله و اوصياء بعد از او عليهم السلام را دوست نداشتيم و بر آن ها درود نمي فرستادند».

عرض كردم: «فما لهم عن التذكرة معرضين؛ آن ها را چه شده كه از اين تذكر روي گردانند؟ - مدثر: 49» فرمود:

عن الولاية معرضين.

«يعني از ولايت روي گردانند».

عرض كردم: «كلا إنها تذكرة؛ نه، اين يادآوري است؟ - عبس: 11»، فرمود:

«الولاية؛ يعني ولايت».

عرض كردم: خدا فرمايد: «يوفون بالنذر؛ به نذر وفا مي كنند؟ انسان: 7» فرمود:

يوفون لله بالنذر الذي أخذ عليهم في الميثاق من ولايتنا.



[ صفحه 49]



«يعني به پيماني كه خدا در ميثاق راجع به ولايت ما از آن ها گرفته وفا مي كنند».

عرض كردم: «إنا نحن نزلنا عليك القرآن تنزيلا؛ ما اين قرآن را به تو نازل كرديم، نازل كردني - انسان: 23» فرمود:

بولاية علي عليه السلام تنزيلا.

«يعني نازل كردني به ولايت علي عليه السلام».

عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود:

نعم ذا تأويل.

«آري، اين تأويل است».

عرض كردم: «إن هذه تذكرة؛ همانا اين يادآوري است؟ - انسان: 29» فرمود:

«الولاية؛ يعني ولايت».

عرض كردم: يدخل من يشاء في رحمته؛ خدا هر كه را خواهد در رحمت خود داخل كند؟- انسان: 31» فرمود:

في ولايتنا قال و الظالمين أعد لهم عذابا أليما ألا تري أن الله يقول و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون قال إن الله أعز و أمنع من أن يظلم أو ينسب نفسه إلي ظلم و لكن الله خلطنا بنفسه فجعل ظلمنا ظلمه و ولايتنا



[ صفحه 50]



ولايته ثم أنزل بذلك قرآنا علي نبيه فقال - و ما ظلمناهم و لكن كانوا أنفسهم يظلمون.

«يعني در ولايت ما: فرمود، «و خدا براي ستمگران عذابي دردناك آماده ساخته»

مگر نبيني كه خدا فرمايد: «به ما ستم نكردند ولي به خودشان ستم مي كنند؟- بقره: 57» امام فرمود: همانا خدا گرامي تر و عالي تر از آن است كه ستم بيند يا خود را به ستم نسبت دهد، ولي خدا ما را به خود مربوط ساخت و ستم به ما را ستم به خود قرار داد و ولايت ما را ولايت خويش، سپس براي اين موضوع آيه اي بر پيغمبرش نازل كرد و فرمود: «ما به آن ها ستم نكرديم، ولي آن ها به خود ستم نمودند - نحل: 118».

گفتم اين تنزيل است؟ فرمود:

«نعم؛ آري»

عرض كردم: «ويل يومئذ للمكذبين؛ در آن روز واي بر تكذيب كنندگان؟ مرسلات: 15» فرمود:

يقول ويل للمكذبين يا محمد بما أوحيت إليك من ولاية علي بن أبي طالب عليه السلام- ألم نهلك الأولين. ثم نتبعهم الآخرين قال الأولين الذين كذبوا الرسل في طاعة الأوصياء كذلك نفعل



[ صفحه 51]



بالمجرمين قال من أجرم إلي آل محمد و ركب من وصيه ما ركب.

«يعني اي محمد! واي بر تكذيب كنندگان ولايت علي ]بن ابي طالب[ عليه السلام كه به تو وحي كرديم «مگر پيشينيان را هلاك نكرديم؟ و ديگران را نيز دنبال آن ها بريم؟- مرسلات: 17-16» فرمود: پيشينيان آن هايند كه پيغمبران را راجع به اطاعت از اوصياء تكذيب نمودند «با نافرمانان اين گونه رفتار مي كنيم؟ - مرسلات: 18» فرمود: يعني آن ها كه نسبت به آل محمد نافرماني نموده و كردند آنچه كردند».

عرض كردم «إن المتقين؛ همانا پرهيزگاران - مرسلات، آيه ي 41» فرمود:

نحن و الله و شيعتنا ليس علي ملة ابراهيم غيرنا و سائر الناس منها براء.

«به خدا ما هستيم و شيعيان ما، جز ما كسي ملت ابراهيم را ندارد، و مردم ديگر از آن بركنارند».

عرض كردم: «يوم يقوم الروح و الملائكة صفا لا يتكلمون الآية؛ روزي كه روح و فرشتگان صف كشيده سخن



[ صفحه 52]



نگويند.. تا آخر آيه 38 سوره نبأ- (كه فرمايد: مگر كسي كه خدا به او اجازه دهد و او درست گويد»، فرمود:

نحن و الله المأذون لهم يوم القيامة و القائلون صوابا.

«به خدا ما هستيم كه روز قيامت اجازه داريم (سخن گوئيم) و درست گوئيم».

عرض كردم: آنگاه كه گوئيد چه خواهيد گفت؟ فرمود:

نمجد ربنا و نصلي علي نبينا و نشفع لشيعتنا فلا يردنا ربنا.

«بزرگي پروردگار خود گوئيم و بر پيغمبر خود درود فرستيم و از شيعيان خود شفاعت كنيم، و پروردگار ما را رد نكند».

عرض كردم: «كلا إن كتاب الفجار لفي سجين؛ نه، اصلا نامه گنهكاران در سجين است - مطففين: 7» فرمود:

هم الذين فجروا في حق الأئمة و اعتدوا عليهم.

«آن ها كساني هستند كه نسبت به حق ائمه نافرماني خدا كردند و برايشان ستم نمودند».

عرض كردم: «هذا الذي كنتم به تكذبون؛ سپس گفته مي شود: اين است آنچه تكذيبش مي كرديد؟ - مطففين: 17» فرمود:



[ صفحه 53]



يعني أميرالمؤمنين.

«يعني اميرالمؤمنين عليه السلام».

عرض كردم: تنزيل است؟ فرمود: «نعم؛ آري». [2] .


پاورقي

[1] شرح: يعني جمله: «والله متم نوره» و لو كره الكافرون» حرفي است كه از طرف خدا نازل شده است، و اما آنچه من مي گويم يعني جمله ي ولاية القائم و جمله بولاية علي تأويل است.

علامه مجلسي رحمة الله گويد: يعني اين دو جمله هم تنزيل است و ممكن است، مقصود اين باشد كه اين ها تفسير در زمان تنزيل است (يعني جبرئيل عليه السلام آنچه را در قرآن موجود است آورده ولي همان جا براي من تفسير كرد كه مقصود ولايت قائم و ولايت علي است).

[2] ر.ك: الكافي 1: 432 ح 91؛ شرح اصول كافي 5: 182؛ بحار 24: 336ح 59.