بازگشت

گناهان بندگان


روزي أبوحنيفه با عبدالله بن مسلم وارد مدينه شد، عبدالله به او گفت: اي أبوحنيفه، يكي از علماي آل محمد؛ جعفر بن محمد عليهماالسلام در اينجا است بيا نزد او رفته تا قدري علم دريابيم. وقتي به خانه آن حضرت رسيدند در آنجا به گروهي از علماي شيعه برخوردند كه منتظر ايستاده كه يا او بيرون آيد يا آنان نزدش شتابند، در همين حال بوديم كه ناگاه پسر بچه ي كم سن و سالي از منزل خارج شد، همه از هيبت او برخاستند، أبوحنيفه از همراهش پرسيد: اي پسر مسلم، آن كيست؟ گفت: فرزند او موسي عليه السلام است. گفت: به خدا مقابل شيعيانش با او مقابله كنم، عبدالله گفت: آرام! هرگز نتواني.

گفت: به خدا كه اين كنم، سپس رو به جانب حضرت كاظم عليه السلام كرده و گفت اي پسر، فرد غريبي كه به شهرتان آمده كجا قضاي حاجت كند؟

حضرت عليه السلام فرمود:

يتواري خلف الجدار و يتوقي أعين الجار و شطوط الأنهار و مسقط الثمار و لايستقبل القبلة و لا يستدبرها فحينئذ يضع حيث شاء.

«پنهان در پشت ديوار، و پرهيز كند از ديد همسايه و كنار رودها و محل ريزش ميوه درختان، و رو به قبله و پشت بدان نباشد، و ديگر هر جا كه خواست قضاي حاجت كند».



[ صفحه 25]



أبوحنيفه پرسيد: اي پسر گناه از چه كسي صادر مي شود؟ فرمود:

يا شيخ لا تخلو من ثلاث إما أن تكون من الله و ليس من العبد شي ء فليس للحكيم أن يأخذ عبده بما لم يفعله و إما أن تكون من العبد و من الله و الله أقوي الشريكين فليس للشريك الأكبر أن يأخذ الشريك الأصغر بذنبه و إما أن تكون من العبد و ليس من الله شي ء فإن شاء عفا و إن شاء عاقب.

«اي شيخ، از سه حال خارج نيست: يا از خداوند صادر و بنده در آن نقشي ندارد، كه اين در خور حكيم نيست كه بنده اش را به گناهي كه نكرده مؤاخذه كند.

و يا از بنده است و خدا، و خدا شريك قوي تر است و شايسته نيست كه شريك بزرگ، كوچك را به گناهش مؤاخذه نمايد. و يا گناه فقط از بنده صادر مي شود و از خدا نيست، پس اگر خداوند بخواهد عفو مي كند و اگر بخواهد عقوبت مي نمايد».

عبدالله گفت: أبوحنيفه چنان خفقاني گرفت گويا سنگي قورت داده!!. به أبوحنيفه گفتم: مگر نگفتم متعرض اولاد رسول خدا صلي الله عليه و آله نشو، و در اين باره شاعر مي گويد:



[ صفحه 26]





لم تخل أفعالنا اللاتي نذم بها

احدي ثلاث خلال حين نبديها



اما تفرد بارينا بصنعتها

فيسقط اللوم عنا حين نأتيها



أو كان يشركنا فيه فيلحقه

ما سوف يلحقنا من لائم فيها



او لم يكن لالهي في جنايتها

ذنب فما الذنب إلا ذنب جانيها



«كارهاي ما كه بدان ها سرزنش مي شويم از اين سه معني كه مي گويم خارج نيست:

يا كار خالق ما است، در اين صورت از همان اوان خلقت سرزنش از ما ساقط شده، يا او با ما در اين كردار مذموم شريك است در اين صورت آنچه از ملامت و سرزنش گريبان ما را مي گيرد به او نيز خواهد رسيد.

يا خالق را در آن جنايت گناهي نيست و آن تنها بر گردن فاعل آن است». [1] .


پاورقي

[1] ر.ك: أمالي سيد مرتضي1: 105؛ اعلام الوري2: 29 (چاپ آل البيت)؛ الاحتجاج 2: 388؛ بحار48: 106 درر الاخبار: 72.