بازگشت

پرسش هاي علي بن جعفر


علي بن جعفر بن محمد گويد: از برادر خود موسي بن جعفر عليه السلام پرسيدم: در مورد خنثي كه با تدليس و فريب زني را ازدواج كرده فرمود:

يوجع ظهره و أذيق تمهينا و عليه المهر كاملا إن كان دخل بها و إن لم يكن دخل بها فعليه نصف المهر.

«بايد پشت او را شلاق زد تا ذلت و خواري را حس نمايد و تمام مهر را بايد بپردازد اگر با او دخول نموده، ولي اگر دخول نكرده نصف مهر را او مي پردازد».

پرسيدم: شخصي چهار زن دارد، يكي از زن ها مي ميرد آيا جايز است قبل از تمام شدن عده متوفي با زني ديگر ازدواج كند؟ فرمود:



[ صفحه 266]



إذا مات فليتزوج ما أحب.

«وقتي مرد با هر كه مي خواهد ازدواج نمايد».

پرسيدم: زني شوهرش مرده و حامله است، وضع حمل كرد و قبل از گذشتن چهار ماه و ده روز ازدواج نمود، چگونه است؟ فرمود:

إن كان دخل بها زوجها فرق بينهما فاعتدت ما بقي عليها من زوجها الأول ثم اعتدت عدة أخري من الزوج الأخير ثم لا تحل له أبدا و إن تزوجت غيره فإن لم يكن دخل بها فرق بينهما و اعتدت ما بقي عليها من عدتها من المتوفي عنها و هو خاطب من الخطاب.

«اگر شوهرش با او همبستر شده از هم جدا مي شوند، بقيه ي عده ي شوهرش را نگه مي دارد بعد باز عده ديگري براي شوهر دوم نگه مي دارد و به آن مرد ديگر هرگز حلال نمي شود، گرچه با ديگري هم ازدواج نمايد. اما اگر با او همبستر نشده باشد از هم جدا مي شوند و بقيه عده ي شوهر اولش را نگه مي دارد، بعد اين شوهر يكي از خواستگاران او به شمار مي رود».



[ صفحه 267]



پرسيدم: دو نفر به خواستگاري دختري مي آيند، جد دختر مايل است دختر را به يكي ازدواج بدهد ولي پدر دختر به ديگري تمايل دارد، كدام يك خواسته آن ها مقدم است؟

فرمود:

الذي هوي الجد أحق بالجارية لأنها و أباها لجدها.

«كسي كه جد انتخاب مي كند شايسته است، زيرا پدر و دختر، هر دو در اختيار جد هستند».

پرسيدم: مردي با كنيزي همبستر شده، آن كنيز را قبل از حيض شدن بفروشد و مشتري در همان ظهر با او همبستر شود و زن آبستن گردد، بچه متعلق به كداميك از آن دو است؟

فرمود:

الولد للذي هي عنده فليصر، لقول رسول الله صلي الله عليه و اله الولد للفراش.

«بچه متعلق به مردي است كه كنيز در اختيار اوست، چون پيامبر اكرم فرموده است: «الولد للفراش».

پرسيدم: زني شير داده باشد به بچه اي كه غلام و برده اوست چه مي شود؟ فرمود:

إذا أرضعت عتق.

«وقتي شير داد آزاد مي گردد».



[ صفحه 268]



پرسيدم: مادر مي تواند از گوشت عقيقه ي فرزند خود بخورد؟ فرمود:

لا يصلح لها الأكل منه فليتصدق بها كلها.

«صحيح نيست بخورد، بايد تمام آن را صدقه بدهد».

پرسيدم: روز هفتم تولد سر بچه را نتراشيده اند، آيا بايد بعد بتراشد و به وزن آن صدقه بدهد؟ فرمود:

إذا مضي سبعة أيام فليس عليهم حلقه إنما الحلق و العقيقة و الاسم في اليوم السابع.

«وقتي هفت روز گذشت لازم نيست بر آن ها تراشيدن، زيرا تراشيدن و عقيقه و اسم گذاري در روز هفتم است».

پرسيدم: شخص مي تواند دختر خود را بدون اجازه اش به ازدواج دهد؟ فرمود:

نعم ليس يكون للولد مع الوالد أمر إلا أن تكون امرأة قد دخل بها قبل ذلك فتلك لا يجوز نكاحها إلا أن تستأمر.

«آري، فرزند با بودن پدر از خود اختياري ندارد مگر قبلا ازدواج كرده باشد (بيوه باشد) چنين زني را جايز نيست مگر او را آگاه كند و اجازه بگيرد».



[ صفحه 269]



پرسيدم: از شخصي كه مي گويد اين كنيز مال تو به تو اختيار دادم آيا مي تواند با آن كنيز همبستر شود؟

فرمود:

إن كان حل له بيعها حل له فرجها و إلا فلا يحل له فرجها.

«اگر مي تواند او را بفروشد با او همبستر شود و گر نه نمي تواند».

پرسيدم: شخص مسلمان مي تواند به سياحت بپردازد يا در گوشه خانه اي رهبانيت و ترك دنيا نمايد و خارج نشود؟

فرمود: «خير».

پرسيدم: يك كنيز متعلق به دو نفر است كه يكي از آن دو شريك غائب است شريك ديگر مي تواند آن كنيز را به ازدواج بدهد؟ فرمود:

إذا كره الغائب لم يجز النكاح.

«اگر شخص غائب ناراضي باشد ازدواج صحيح نيست».

پرسيدم: آيا شخص مي تواند بعضي از فرزندان خود را بر بعض ديگر ترجيح دهد؟

فرمود:

قد فضلت فلانا علي أهلي و ولدي فلا بأس.

«فلان كس را من بر تمام اهل خانه خود و فرزندانم ترجيح داده ام اشكالي ندارد».



[ صفحه 270]



پرسيدم: زني كه قبل از انقضاء عده ي خود ازدواج كند؟

فرمود:

يفرق بينها و بينه و يكون خاطبا من الخطاب.

«بايد بين او و شوهرش جدائي انداخت، بعد او يكي از خواستگاران اين زن به حساب خواهد آمد».

پرسيدم: از مردي كه با كنيز برادر يا عمو يا پسر برادرش ازدواج كرده باشد، بچه اي بزايد بچه چه خواهد شد؟ فرمود:

إذا كان الولد يرث من مليكه شيئا عتق.

«اگر بچه از صاحب و مالك خود ارث ببرد به مقدار كمي آزاد مي شود».

پرسيدم: از زني كه با عمو يا دائي خود ازدواج كند؟

فرمود: «نمي تواند».

پرسيدم: زني مسلمان مي شود بعد از او شوهرش مسلمان مي شود اما آن زن با ديگري ازدواج نموده چه بايد كرد؟

فرمود:

هي للذي تزوجت و لا ترد علي الأول.

«متعلق به شوهر بعد است كه با او ازدواج كرده به شوهر اولي برنمي گردد».

پرسيدم: زني مسلمان مي شود و بعد شوهرش مسلمان مي گردد، آيا براي او حلال است؟ فرمود:



[ صفحه 271]



هو أحق بها ما لم تتزوج و لكنها تخير فلها ما اختارت.

«آن مرد شايسته تر است برايش تا وقتي ازدواج با ديگري نكرده باشد ولي مخير است هر كه را خواست اختيار مي كند».

پرسيدم: مردي به كنيز خود كه مي خواهد او را آزاد كند و با او تزويج نمايد مي گويد تو را آزاد نمودم و آزاديت را مهر ازدواجت قرار دادم. فرمود:

عتقت و هي بالخيار إن شاءت تزوجت و إن شاءت فلا و إن تزوجته فليعطها شيئا و إن قال تزوجتك و جعلت مهرك عتقك جاز النكاح و إن أحب يعطيها شيئا.

«آزاد مي شود اگر خواست ازدواج مي كند و گر نه نمي كند، اما اگر با او ازدواج نمود بايد يك چيزي به او بدهد و اگر بگويد با تو ازدواج كردم و مهر تو را آزاديت قرار دادم اين عقد ازدواج درست است، اگر خواست به او چيزي مي بخشد».

پرسيدم: از شخصي كه بچه اش كنيزي دارد مي تواند با كنيز بچه اش همبستر شود. فرمود:

إن أحب أن يقومها علي نفسه قيمة و يشهد شاهدين علي نفسه بثمنها فيطؤها إن أحب و



[ صفحه 272]



إن كان لولده مال و أحب أن يأخذ منه فليأخذ و إن كانت الأم حية فلا أحب أن تأخذ منه إلا شيئا إلا قرضا.

«اگر مايل باشد قيمت آن را براي خود تعيين مي كند و دو نفر شاهد مي گيرد، اگر خواست با او همبستر مي شود و اگر فرزندش مالي داشت در صورتي كه بخواهد مي تواند از آن مال بردارد، اگر مادر زنده باشد دوست ندارم از او چيزي بگيرد مگر به عنوان قرض».

پرسيدم: مرد زنش را طلاق مي دهد در غير موقع. فرمود:

إن ابن عمر طلق امرأته علي عهد رسول الله صلي الله عليه و اله و هي حائض فأمره رسول الله صلي الله عليه و اله أن يراجعها و لم يحسب تلك التطليقة.

«پسر عمر زنش را طلاق داد در زمان پيامبر در حال حيض. پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله دستور داد به او مراجعه نمايد و اين كار را طلاق حساب نكرد».

پرسيدم: مردي به زنش مي گويد تو بر من حرامي. فرمود:

هي يمين يكفرها قال الله تعالي لمحمد صلي الله عليه و اله يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لك تبتغي مرضات أزواجك و الله غفور رحيم قد



[ صفحه 273]



فرض الله لكم تحلة أيمانكم و الله مولاكم فجعلها يمينا فكفرها نبي الله صلي الله عليه و اله.

«اين يك نوع قسم است بايد كفاره آن را بدهد. خداوند به حضرت محمد صلي الله عليه و اله مي فرمايد: «يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لك تبتغي مرضات أزواجك و الله غفور رحيم قد فرض الله لكم تحلة أيمانكم و الله مولاكم» [1] اين كار را قسم گرفت. پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله كفاره ي آن را پرداخت».

پرسيدم: به چه مقدار كفاره قسم را مي دهد؟ فرمود:

إطعام عشرة مساكين.

«اطعام ده نفر مسكين».

پرسيدم هر مسكيني چقدر غذا بايد داد؟ فرمود:

«مد مد؛ ده سير، ده سير».

شخصي مي ميرد و يك فرزند از كنيزي دارد و بچه هاي ديگر هم دارد آيا مي تواند كسي آن زن را به ازدواج خود درآورد؟ فرمود:



[ صفحه 274]



أخبرك ما أوصي علي عليه السلام في أمهات الأولاد قلت نعم قال إن عليا أوصي أيما امرأة منهن كان لها ولد فهي من نصيب ولدها.

«برايت نقل كنم سفارشي كه علي عليه السلام در مورد كنيزان داراي فرزند فرمود. گفتم بفرمائيد. فرمود: علي عليه السلام دستور داد كه هر زني از كنيزان فرزند داشته آن زن از سهم فرزندش محسوب مي شود».

پرسيدم: زن مي تواند خلخال (پاي بند طلا) بپوشد و بچه ها؟ فرمود:

إن كن صما فلا بأس، و إن يكن لها صوت فلا.

«اگر صدا نداشته باشد اشكال ندارد ولي اگر صدا بدهد نه».

پرسيدم: زن مي تواند از خانه شوهرش چيزي بدون اجازه او به كسي بدهد؟

فرمود:

لا إلا أن يحللها.

«نه، مگر از او حلال بود را بخواهد».

پرسيدم: مردي دو زن دارد، يكي از آنها مي گويد سهم شب و روز من يك روز يا يك ماه و از اين قبيل متعلق به تو باشد و به تو بخشيدم. فرمود:



[ صفحه 275]



إذا طابت نفسها أو اشتري ذلك منها فلا بأس.

«اگر واقعا راضي باشد يا از او بخرد اشكالي ندارد، حق اوست».

پرسيدم: مرد مي تواند مرد را ببوسد يا زن زن را؟ فرمود:

الأخ و الابن و الأخت و الابنة و نحو ذلك فلا بأس.

«برادر و خواهر و دختر و مانند آن اشكالي ندارد».

پرسيدم: مرد مي تواند در خانه تنها بخوابد؟ فرمود:

تكره الخلوة و ما أحب أن يفعل.

«كراهت دارد تنهايي و من دوست ندارم چنين انجام دهد».

پرسيدم: شخصي كنيزي را به ديگري صدقه مي دهد، آيا آميزش با آن كنيز حلال است برايش تا هنوز كنيز را به شخص صدقه گيرنده نداده است؟

فرمود:

إذا تصدق بها حرمت عليه.

«وقتي به او صدقه داد آميزش با آن كنيز برايش حرام است».

پرسيدم: زن بدون اجازه شوهرش مي تواند خارج شود؟

فرمود: «نه».



[ صفحه 276]



پرسيدم: زن بدون اجازه شوهرش مي تواند روزه بگيرد؟

فرمود: «آري».

پرسيدم زن مطلقه تا تمام نشدن عده نفقه از شوهرش طلبكار است؟

فرمود: «آري».

پرسيدم: زني شنيد شوهرش مرده. عده وفات نگه داشت، بعد ازدواج كرد. باز فهميد شوهرش زنده است. آيا براي شوهر دوم حلال است؟

فرمود: «نه».

پرسيدم: مردي دختر خود را به ازدواج پسري كه مخنث است (ظاهر مردي را دارد ولي قدرت مجامعت ندارد) اين كار صحيح است؟ فرمود:

إن لم تكن به فاحشة فيزوجه يعني الخنث.

«اگر در او نابكاري و فاحشه اي نيست به ازدواج درآورد».

پرسيدم: زني را كه طلاق دهند چقدر عده دارد؟ فرمود:

ثلاث حيض و تعتد من أول تطليقة.

«سه حيض و عده نگه مي دارد از اول طلاق».

پرسيدم: مرد يك طلاق يا دو طلاق مي دهد بعد زن را رها مي كند تا عده اش تمام شود. حال چنين زني چگونه است؟



[ صفحه 277]



فرمود:

إذا تركها علي أنه لا يريدها بانت منه فلم تحل له حتي تنكح زوجا غيره و إن تركها علي أنه يريد مراجعتها ثم مضي لذلك منه سنة فهو أحق برجعتها.

«اگر رهايش كرد كه ديگر او را نمي خواهد از او جدا مي شود برايش حلال نيست مگر با مرد ديگري ازدواج كند اما اگر ترك كرد و تصميم رجوع داشت بعد يك سال گذشت او به رجوع شايسته تر است».

پرسيدم: مرد براي فرزندش زني گرفته در حالي كه صغير است. آن پسر با زن خود دخول مي كند. مهر آن زن با كي است بر پدر يا پسر؟ فرمود:

المهر علي الغلام و إن لم يكن له شي ء فعلي الأب يضمن ذلك علي ابنه أو لم يضمن إذا كان هو أنكحه و هو صغير.

«مهر بر پسر است، اگر چيزي نداشته باشد به گردن پدر است. اگر ضامن فرزند خويش باشد يا ضامن نباشد، وقتي به ازدواج او درآورده در حال صغير بودن او».

پرسيدم: شخصي آزاد كنيزي كه مال دو نفر است به ازدواج در آورده. يكي از دو نفر مي خواهد كنيز را از او بگيرد آيا مي تواند؟ فرمود:



[ صفحه 278]



الطلاق إلي الزوج لا يحل لواحد من الشريكين أن يطلقها فيستخلص أحدهما.

«طلاق به دست شوهر است، صحيح نيست براي هيچ كدام از دو شريك، كه او را طلاق بدهند و كنيز را بگيرند». [2] .



[ صفحه 279]




پاورقي

[1] سوره ي تحريم، آيه ي 2-1: «اي پيامبر! چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مي كني؟! و خداوند آمرزنده و رحيم است. خداوند راه گشودن سوگندهايتان را (در اين گونه موارد) روشن ساخته؛ و خداوند مولاي شماست و او دانا و حكيم است».

[2] ر. ك: مسائل علي بن جعفر: 197؛ وسائل الشيعه (آل البيت) 21: 157 ح 26781؛ بحار 10: 290.