بازگشت

پرسش هاي علي بن جعفر


علي بن جعفر بن محمد گويد: از برادر خود موسي بن جعفر عليه السلام پرسيدم: مردي را گرفته اند كه سه حد بايد زده شود.

حد شراب خواري، حد دزدي و حد زنا، چه بايد كرد؟

فرمود:

يبدأ بحد الخمر ثم السرقة ثم الزنا.

«ابتدا شراب بعد سرقت و بعد از آن حد زنا را بايد زد».



[ صفحه 281]



پرسيدم: از مردي كه به استخوان گوش او ضربتي زده اند مدعي است كه نمي شنود؟ فرمود:

إذا كان الرجل مسلما صدق.

«اگر مسلمان است تصديق مي شود».

پرسيدم: كنيز اگر گوسفندي را بكشد آيا صحيح است؟

فرمود:

إذا كانت لا تنخع و لا تكسر الرقبة فلا بأس و قال قد كانت لأهل علي بن الحسين عليه السلام جارية تذبح لهم.

«اگر به نخاع نرسيده باشد و گردن را نشكسته باشد، اشكالي ندارد.

سپس فرمود: در خانواده حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام كنيزي بود كه براي آن ها كشتار مي كرد».

پرسيدم: از شخص آزادي كه كنيزي دارد (مي تواند با او رفع غريزه جنسي نمايد) اگر زنا كرد بايد او را رجم كنند؟

فرمود: «نعم؛ آري».

پرسيدم از چند نفر كه اجتماع نموده اند بر كشتن ديگري چه بايد كرد؟ فرمود:

يقتلون به.

«كشته مي شوند به واسطه ي او».



[ صفحه 282]



پرسيدم: از چند نفر كه اجتماع كرده اند بر كشتن يك غلام و برده و خود آزادند؟

فرمود:

يردون ثمنه.

«بايد قيمت او را بپردازند».

پرسيدم: زن موي از صورت خود مي كند؟

فرمود: «لا بأس؛ اشكالي ندارد».

پرسيدم: از كسي كه قسم مي خورد و استثناء مي كند حال او چگونه است؟

فرمود:

هو علي ما استثني.

«او آنچه را استثناء كرده است برايش هست».

از حد قطع دست دزد پرسيدم كه چگونه است؟ فرمود:

قطع أميرالمؤمنين عليه السلام في ثمن بيضة حديد درهمين أو ثلاثة.

«اميرالمؤمنين عليه السلام در بهاي يك تكه آهن كه معادل دو درهم يا سه درهم بود قطع نمود».

پرسيدم: از شخصي كه كنيزي را دزديده است و او را فروخته كسي كه خريده مي تواند با آن كنيز همبستر شود؟



[ صفحه 283]



فرمود:

إذا اتهم أنها سرقة فلا تحل له و إن لم يعلم فلا بأس.

«اگر متهم به سرقت شد نمي تواند، ولي اگر نداند مي تواند».

پرسيدم: از مردي كه سه نفر عليه او شهادت دادند كه زنا كرده با فلان زن، نفر چهارم مي گويد نمي دانم با چه كسي زنا كرده با آن زن يا ديگري. فرمود:

ما حال الرجل إن كان أحصن أو لم يحصن لم يتم الحديث...

«حال مرد چگونه است اگر زن داشته باشد يا نداشته باشد حديث تمام نشد». [1] .

پرسيدم: مردي زنش را طلاق مي دهد قبل از آنكه همبستر شده باشد اما آن زن مدعي شود كه از آن مرد حامله است؟

إن قامت البينة أنه أرخي سترا ثم أنكر الولد لاعنها و بانت منه و عليه المهر كاملا.

«اگر گواهان شهادت دادند كه او به حجله رفته و بعد انكار فرزند را مي كند با او لعان



[ صفحه 284]



مي كند و از آن زن جدا مي شود بايد تمام مهر را بپردازد».

پرسيدم: از مردي كه نسبت زنا به زن خود داده سپس او را طلاق مي دهد، بعد زن حق خويش را در مورد اين نسبت زنا طلب مي كند؟ فرمود:

إن أقر جلد و إن كانت في عدة لاعنها.

«اگر اقرار كند بايد او را تازيانه زد و اگر در عده بود با او لعان مي كند».

پرسيدم: مرد مسلماني كه زني يهودي يا نصراني يا كنيزي دارد بچه اش را منكر مي شود و او را نسبت به زنا مي دهد آيا بايد لعان كنند؟

فرمود: «نه».

پرسيدم: يك برده اي كه مكاتبه شده است جنايتي انجام داده به گردن كيست؟

فرمود:

هي علي المكاتب.

«بر عهده ي مكاتب است».

پرسيدم: كودك دزدي مي كند چه حكمي دارد؟ فرمود:

إذا سرق و هو صغير عفي عنه فإن عاد قطعت أنامله و إن عاد قطع أسفل من ذلك أو ما شاء الله.



[ صفحه 285]



«اگر صغير باشد بخشيده است، اگر تكرار كرد انگشت هايش قطع مي شود و اگر باز دزدي كرد از پائين تر قطع مي شود يا جايي كه خدا مي خواهد».

پرسيدم: چند نفر آزاد با چند برده يك غلام را مي كشند چه بايد بكنند؟

فرمود:

يقتل من قتله من المماليك و تفديه الأحرار.

«غلام ها را بايد كشت و آزادها ديه دهند».

پرسيدم: مردي زنش را طلاق داده يا زنش مرده است. بعد زنا مي كند، آيا بايد او را سنگسار كرد؟

فرمود: «آري».

پرسيدم: زني را طلاق داده اند. يك سال پس از طلاق يا بيشتر زنا كرده، آيا بايد او را رجم كرد؟

فرمود: «آري».

پرسيدم: ولد زنا شهادتش پذيرفته است و مي تواند پيش نماز شود؟

فرمود:

لا تجوز شهادته و لا يؤم.

«شهادتش پذيرفته نيست و نمي تواند پيش نماز شود».



[ صفحه 286]



پرسيدم: شتر مست مي شود و كسي را مي كشد. برادر مقتول شتر را مي كشد. چه بايد بكنند؟ فرمود:

علي صاحب البختي دية المقتول و لصاحب البختي ثمنه علي الذي عقر بختيه.

«صاحب شتر بايد ديه مقتول را بدهد و كشنده ي شتر بايد قيمت شتر را بپردازد». [2] .



[ صفحه 287]




پاورقي

[1] حديث از جايي كه گرفته شده همين طور ناقص بوده ولي به روايت تهذيب كه عمار همين را سؤال مي كند، مي فرمايد: «لا يحد و لا يرجم؛ نه حد زده مي شود و نه رجم مي شود».

[2] ر. ك: مسائل علي بن جعفر: 196؛ بحار 10: 290.