بازگشت

معراج و حجابهاي نوري


يونس بن عبدالرحمن قال، قلت لأبي الحسن موسي بن جعفر عليهماالسلام، لأي علة عرج الله بنبيه الي السماء، و منها الي سدرة المنتهي، و منها الي حجب النور، و خاطبه و ناجاه هناك، والله لا يوصف بمكان؟ فقال: ان الله لا يوصف بمكان، و لا يجري عليه زمان، ولكنه عزوجل أراد أن يشرف به ملائكته و سكان سماواته، و يكرمهم بمشاهدته، و يريه من عجائب عظمته ما يخبر به بعد هبوطه، و ليس ذلك علي ما يقول المشبهون، سبحان الله و تعالي عما يشركون.

التوحيد باب 28 ح 5

ترجمه:

يونس بن عبدالرحمن گفت، از حضرت امام هفتم عليه السلام پرسيدم: به چه جهت خداوند متعال رسول اكرم خود را عروج داد به سوي آسمان، و از آنجا به سوي سدره منتهي، و از آنجا به سوي حجابهاي نور، و سپس در آنجا با او مكالمه و مخاطبه و مذاكرات خصوصي انجام داد، در صورتي كه خداوند متعال متصف به امكان نمي شود؟

آن حضرت فرمود: آري خداوند متعال متصف نگردد به مكاني، و جريان پيدا



[ صفحه 64]



نمي كند به او زماني. وليكن خواست كه به او فرشتگان و ساكنان آسمانها را كرامت و شرافت داده، و آنان را به سبب مشاهده آن حضرت گرامي بدارد. و هم نشان بدهد به او از عظمت و از عجائب جلال و بزرگواري خود، اموري را كه رسول اكرم بتواند آنها را پس از پايان يافتن اين جريان به مردم بازگو كند. و اين جريان آن چنان نيست كه مشبهه (جمعي كه تشبيه مي كنند خداوند متعال را به مخلوق او) مي گويند. و منزه است پروردگار متعال و بلند است از آنچه مشركين گويند.

توضيح:

در اين حديث شريف مطالب چندي را شرح مي دهيم:

1- عرج الله بنبيه الي السماء: عروج: به انتهاء رسيدن در مرحله صعود و مرتبه آخر آن باشد، خواه مادي باشد يا روحاني، چنانكه مي فرمايد: تعرج الملائكة و الروح اليه 70 / 4.

و سماء: آن چيزي است كه بلند و محيط به چيز ديگر باشد، خواه در جهت مادي ظاهري باشد يا در جهت روحاني، چنانكه مي فرمايد: يدبر الأمر من السماء الي الأرض ثم يعرج اليه 33 / 5.

پس عروج منحصر به معني مادي آن نيست، و بلكه أعم است از مادي و روحاني، و همچنين كلمه سماء أعم است از مادي و معنوي.

2- و منها الي سدرة المنتهي: سدر به معني تحير است، و سدرة چون فعله: دلالت مي كند به نوعي از تحير كه بدون مقدمه و سبب ظاهري در قلب ظاهر شود.

و سدره از مراحل سير باطني و از منازل لقاء رب متعال باشد، و نزديك است



[ صفحه 65]



به هيمان كه در اثر استغراق در جاذبه نور و جمال پيدا شود، و براي آن سه مرتبه است: و مرتبه سوم آن سدره نهائي و منتهي است - و لقد رءاه نزلة اخري عند سدرة المنتهي عندها جنة المأوي اذ يغشي السدرة ما يغشي 53 / 14.

در اين مقام مي پوشاند و احاطه مي كند به حالت تحير كه در جاذبه جمال و نور حق پيدا شده است، آنچه متوجه او مي شود از أنوار عظمت و جلال و كبريائي پروردگار متعال.

و حصول اين مقام دلالت مي كند كه نظر در مفهوم عروج و سماء نيز، جهت روحاني آنها بوده است: زيرا سير در سماء مادي چون سير در زمين بوده، و هر دو از عالم مادي هستند.

رجوع شود به التحقيق كلمه سدر.

3- و منها الي حجب النور: اينجا مقام استغراق در نور است، خواه نور متظاهر از أعمال و صفات، و خواه نور متجلي از نفس قدسي روحاني خود كه مهذب شده است، و خواه أنوار از عالم لاهوت، كه اين أنوار به همان ترتيب در أثر جلب توجه سالك، حاجب و مانع از توجه به مقام توحيد ذات و نفي صفات گشته، و انسان را از كمال توحيد كه نفي صفات است بازمي دارد.

پس در اين برنامه: توجه به نورانيت خود هر چه قويتر و شديدتر هم باشد، و بالاتر از آن: توجه به نورانيت و روحانيت أسماء و صفات الهي، اگرچه به عنوان مظهريت و مرآتيت هم باشد: برخلاف كمال اخلاص در توحيد ذات است.

آري حجابهاي ظلماني: مانع از رسيدن به مقامات روحاني است. و حجابهاي نوراني: مانع از اخلاص در توحيد باشد.



[ صفحه 66]



4- و خاطبه و ناجاه: در منزل نور حجابهاي ظلماني كه مانع از ارتباط و توجه به مبدء أنوار و فيوضات است: برطرف و رفع شده، و زمينه مساعدي براي ارتباط حاصل گشته است: زيرا انسان چون حجابهاي ظلماني را از قلب خود زائل كرده، و دل پاك و مهذب و طاهر و منور به أنوار روحاني گشت: مي تواند به پروردگار جهان توجه كامل داشته، و با او به مقام مناجات درآيد.

5- أن يشرف به ملائكته: با اين معراج، پيغمبر اكرم (ص) عروج كرده و با عالم ملائكه مرتبط گشته، و با سكنه عوالم بالا (سكان سماوات) تلاقي به عمل آمده، و آن حضرت را مشاهده مي كنند.

البته اين ملاقات و ارتباط، و مشاهده و رؤيت آنان رسول گرامي را كه بهترين و ممتازترين خلق پروردگار متعال است: موجب افتخار و كرامت و مزيد بصيرت و معرفت آنان خواهد بود.

و به طوري كه معلوم شد، منظور از عروج و آسمان و مشاهده: معاني روحاني آنها است، نه مفاهيم مادي محسوس.

و گفتيم كه آسمانهاي مادي محسوس: شبيه كره زمين باشند از لحاظ مادي و جسماني بودن، و شايستگي براي سكني ملائكه و روحانيون را نداشته، و بلكه اكثر آنها مستعد براي زندگي افراد انسان را نيز نيستند.

6- و يريه من عجائب عظمته ما يخبر به: اين معني قسمت دوم از آثار و فوائد معراج رسول أكرم مي باشد كه: از جهت معارف و حقائق الهي و اطلاع بر دقائق عظمت و جلال پروردگار متعال، در جريان اين حركت پيشرفت و توجه و آگاهي وسيعي پيدا شده، و سرمايه و ذخيره فراواني حاصل گشته است كه: در مقام تبليغ



[ صفحه 67]



و ارشاد و تربيت مردم مؤثر واقع خواهد شد.

آري اين آگاهي و مشاهدات شهودي: اصول و پايه هاي علوم و معارف الهي بوده، و حقائق و أحكام و ضوابط أخلاقي و فقهي و تربيتي، همه از متفرعات و آثار اين اصول شهودي باشد.

7- و ليس ذلك علي ما يقول المشبهون: مشبهون كساني هستند كه خداوند متعال را از لحاظ صفات و أعمال و آثار و خصوصيات ديگر، تشبيه مي كنند به موجودات جسماني كه در جريان زمان واقع شده، و احتياج به مكان داشته، و متصف با حركت و سكون و عروج و نزول باشند.

پس تشبيه موجب محدوديت و تقييد شده، و با تشبيه او به مخلوق: صفات حدوث و احتياج و ضعف براي او ثابت خواهد شد.

8- تعالي عما يشركون: چون خداوند متعال از لحاظ أفعال و صفات و خصوصيات مخصوص، تشبيه به موجود حادث مخلوقي شد: قهرا اين موجود از اين جهت و به نحو اجمال با پروردگار جهان شريك خواهد بود، و خواه و ناخواه، همتا شده، و در آثار اين جهت نيز شبيه همديگر خواهند بود.

و به طوري كه براي توحيد مراتبي هست، چون توحيد در ذات، و در صفات، و در أفعال: براي شرك نيز همين مراتب مي باشد.

و أكثر مردم در مراحل شرك مبتلا هستند، مخصوصا در مرتبه شرك أفعالي كه موجودات مؤثر خارجي را در جريان امور خود مؤثر قرار داده، و به آنها توجه باطني پيدا مي كنند.



[ صفحه 68]