بازگشت

نزديك بودن خداوند متعال


محمد بن أبي عمير قال: رأي سفيان الثوري أباالحسن موسي بن جعفر عليهماالسلام، و هو غلام يصلي و الناس يمرون بين يديه.

فقال له: ان الناس يمرون بك و هم في الطواف!

فقال عليه السلام، ألذي اصلي له أقرب الي من هؤلاء.

التوحيد باب 28 ح 14

ترجمه:

سفيان ثوري آن حضرت را كه غلامي بود، ديد مشغول نماز خواندن است، و مردم از مقابل او آمد و رفت مي كنند. او را گفت: مردم در حال طواف كردن هستند، و از روبروي تو راه مي روند!

امام هفتم كه غلامي نابالغ بود فرمود: كسي كه من از برايش نماز مي خوانم نزديكتر است به من از اين گروه.

توضيح:

در اين مورد مناسب است مطالبي ذكر شود:



[ صفحه 89]



1- سفيان بن سعيد بن مسروق ثوري از أعلام و مشاهير علماء و صوفيه، و در باطن مخالف با أهل بيت رسول اكرم بود، و در سال 161 در بصره فوت كرد.

2- و هم في الطواف: از اين جمله فهميده مي شود كه نماز آن حضرت در أطراف جايگاه طواف به خانه كعبه بود، و از جمله آنها مقام ابراهيم و حوالي آن باشد كه واجب است نماز طواف در آنجا خوانده شود.

و قاعدتا سفيان ثوري آن حضرت را شناخته و روي عداوت خواسته است اعتراضي بنمايد، چنانكه چندين مرتبه درباره لباس حضرت صادق سلام الله عليه هم خرده گيري نموده است.

و از اين اعتراضات فهيمده مي شود كه: سفيان يك شخص ظاهرپرست و متعصب و عاري از معرفت بوده است.

و مخصوصا اين سخن در مورد نماز در مقابل خانه خدا، با تجلي أنوار حق، و با احاطه روحاينت، و با جلوه تضرع و مناجات و طواف دور خانه خداوند جليل: بسيار عوامانه و نادرست است.

3- أقرب الي: در اين پاسخ به حقائقي اشاره مي شود:

أولا - اشاره است به آنكه قرب به مردم و روبرو شدن به آنان در جهت مكان و از لحاظ مادي و جسماني است، و قرب به خداوند متعال از جهت روحاني و معنوي باشد. و اين دو جهت مخالف همديگر بوده، و چون شخص نمازگزار كه توجه به حقيقت نماز و حقائق أذكار نماز پيدا مي كند: اين توجه قلبي او را از توجهات ظاهري بازداشته، و بر حواس بدني غالب و حاكم مي شود.

ثانيا - نزديك شدن روحاني قلب بر دو نوع است: أول - نزديك شدن قلب



[ صفحه 90]



انسان به خداوند متعال: به وسيله تصفيه و تهذيب نفس و توجه به او با انقطاع از چيزهاي ديگر، و اين معني در ميان مردم منظور بوده، و با اختيار قابل تحصيل است.

دوم - احاطه و فراگيري نور مطلق و تجلي انوار حق در قلب پاك و منزه از آلودگي ها و تاريكي ها: و اين معني خارج از اختيار و توجه كردن باشد، اگرچه مقدمات آن با اختيار و رياضت و تهذيب و تزكيه و عبوديت حاصل مي شود.

و چون اين حالت براي انسان حاصل شود: از خود فاني و محو گشته، و به جز نور محيط مطلق چيزي را درك نمي كند.

و در اينجا حقيقت شهود از نور مطلق به اندازه استعداد و محدوده وجود سالك محقق گردد، و مفهوم قرب و حضور و خشوع و احاطه و فناء و محو روشن مي شود.

و اين حالت از مقام تصور و بيان و تعريف و تفهيم خارج مي باشد، و أنبياء و أولياء حق در اين مرحله پيش قدم هستند.

ثالثا - آن حضرت با جمله مختصر خود اشاره به اين مطلب فرموده، و در كلمات حضرات ائمه عليهم السلام نيز به اين حقيقت به عبارات مختلف اشاره شده است.

در مناجات شعبانيه است كه: الهي هب لي كمال الانقطاع اليك و أنر أبصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتي تخرق أبصار القلوب حجب النور و تصل الي معدن العظمة و تصير أرواحنا معلقة بعز قدسك. [1] .

پروردگارا عطا كن مرا انقطاع كامل به سوي تو، و نوراني كن ديده هاي دلهاي ما را



[ صفحه 91]



به روشنائي نظر آنها به طرف تو، تا پاره كند چشمهاي قلوب ما حجابهاي نوراني را، و برسد به معدن عظمت، و برگردد أرواح ما وابسته شده به مقام عزت پاكيزگي تو.

و معناي ضياء نظر: مرتبه أول از قرب و توجه است. و مراد از وصول به معدن عظمت: مرتبه دوم باشد.

رابعا - أما تعبير آن حضرت به عنوان قرب نه نظر: اشاره به حصول همين مرتبه دوم است، يعني فراگيري و احاطه نور.

توضيح اينكه: در مرتبه اول كه ديد و توجه قلب است، قهرا توجه به جانبي خواهد بود، طرف مقابل باشد، يا طرف بالا، يا به همه أطراف، و اين معني به اقتضاي طبيعت است كه نمي تواند از محيط زمان و مكان خود را خارج كند.

ولي در مرتبه دوم: انسان توجه نمي كند، بلكه نور مطلق به او احاطه و فراگير شده، و غرق در درياي نامحدود نور مي شود، و اين معني در اثر تحقق حالت فنا و محو از وجود خود صورت گرفته، و حتي خود و فناء خود را هم نمي بيند.



[ صفحه 92]




پاورقي

[1] از مناجات مخصوص و از أدعيه مشتركه ماه شعبان است كه حضرات ائمه عليهم السلام آن را مي خواندند، و در مفاتيح قمي نيز نقل شده است. و اين مناجات را سيد ابن طاووس از ابن خالويه از أميرالمؤمنين (ع) نقل مي كند.