بازگشت

علوم أنبياء و ملائكه


عن سماعة، عن أبي عبدالله (ع) قال: ان لله تبارك و تعالي علمين: علما أظهر عليه ملائكته و أنبياءه و رسله، فما أظهر عليه ملائكته و رسله و أنبياءه فقد علمناه، و علما استأثر به، فاذا بدا لله في شي ء منه أعلمنا ذلك و عرض علي الأئمة الذين كانوا من قلبنا.

و عن علي بن جعفر، عن أخيه موسي بن جعفر: مثله.

كافي باب ان الأئمة يعلمون جميع - ح 2 - 1.

ترجمه: از سماعه، از امام ششم، فرمود: براي خداوند متعال دو نوع از علم هست، أول - علمي كه ملائكه و رسولان و أنبياء را به آن مسلط و آگاه ساخته است. دوم - علمي كه آن را براي خود اختصاص داده است. در قسم أول همه آن علوم را ما آگاه هستيم. و در قسم دوم آنچه در آن علوم بدا حاصل شود: ما را آگاه مي سازد از آن، و به امامان پيش از ما نيز اين جهت عرضه شده است.

و علي بن جعفر از برادرش امام هفتم عليه السلام مثل اين روايت را نقل كرده است.



[ صفحه 109]



توضيح:

در اين حديث شريف مواردي محتاج به توضيح است:

1- أظهر عليه ملائكته: به طوري كه در باب 3 معلوم شد، حقيقت علم عبارت از احاطه نور وجود است، و چون نور وجود به مراتب موجودات مختلف مي شود: پس به اختلاف مراتب كيفيت و شدت و قوت آن نيز متفاوت خواهد شد.

و به طور كلي حقيقت علم و احاطه تابع اختلاف مراتب وجود است، و چون اختلاف در مراتب هستي مستلزم اختلاف در ميزان احتياجات و خصوصيات نيازمندي است: قهرا وجود علم در هر مرتبه اي از موجودات نيز مطابق آن مرتبه خواهد بود.

در وجود ملائكه به تنوع آنها: نيازمند به آگاه بودن و علم به وظائف و خصوصيات آنها به اقتضاي كيفيت خلقت و اختلاف مراتب آفرينش آنان باشد، مانند حالت قيام يا ركوع يا سجود يا وساطت در امور خلق يا در ابلاغ سفارشها و أوامر الهي يا انجام مأموريتهاي مخصوص و غير اينها.

و چون آفرينش آنان روي نقشه طهارت و صفا و خلوص شده، و از كدورت و آلودگي و گرفتگيهاي عوالم ماده منزه و پاك هستند: قهرا وظائف آنان نيز در محدوده همين عناوين بوده، و به طور كلي مربوط به جهات انجام وظائف اطاعت و عبوديت صرف و خالص خواهد گشت.

پس هر نوعي از ملائكه به هر نحوي كه آفريده شده و به اقتضاي آن موظف به انجام وظيفه مخصوصي گشته اند: ناچار در آن قسمت آگاهي و علم هم داده شده اند.

2- و أنبياءه و رسله: در باب 20 مختصري از خلقت أنبياء و مرسلين بحث شده



[ صفحه 110]



است. و به طور اجمال آفرينش أنبياء الهي به اختلاف طبقات و مراتب روحاني آنان، هر كدام به تناسب آفرينش ذاتي، مأموريت مخصوص و وظائف معيني دارند، و از جهت كيفيت و خصوصيات رسالت و ابلاغ و مقام نبوت، با همديگر تفاوت پيدا مي كنند.

و قهرا به موجب مقام معنوي و مرتبت روحاني، و وظائف معين شده: لازم مي شود كه مطابق آنها آگاهي و علم و معرفت داشته، تا به نحو أحسن و مطلوب أوامر پروردگار متعال را در خارج اجراء كنند.

و محدوده وظائف نبوت بسيار وسيعتر از محدوده وظائف ملائكه است، و به طور اجمال به چندين قسمت منقسم مي شود: أول - پيدا كردن حالت اخلاص و عبوديت تمام در أثر طاعت و تزكيه نفس و تهذيب باطن.

دوم - پيدايش أنوار حقائق و معارف الهي در قلب، تا بتواند به طور شايسته ارتباط خود را با مقام عظمت پروردگار متعال برقرار ساخته، و براي هميشه ثابت بدارد.

سوم - آگاهي و علم كامل از خصوصيات مواد برنامه مأموريت خود در هر قسمتي كه باشد، مانند مراحل توحيد و حقائق صفات و أسماء الهي، و آنچه مربوط به عوالم ماوراء طبيعت و معاد باشد، و آنچه در ارتباط تهذيب و تزكيه قلوب مردم لازم است، و تمام أحكام و مقرراتي كه در مقام عمل رعايت آنها واجب است، از أحكام عبادات يا معاملات، يا سائر فروع فقهي كه از قوانين الهي محسوب مي شود.

چهارم - آنچه علم به آن از لحاظ دعوت مردم لازم باشد، مانند آگاهي از أديان



[ صفحه 111]



گذشته و موجود، و علوم اجتماعي، و مطالب عقلي، و براهين منطقي، و غير اينها.

پنجم - تشخيص و بصيرت معنوي داشتن در امور و أشخاص و موضوعات، و دارا بودن نور باطني و چشم حقيقت بين.

3- فقد علمناه: پس علومي كه براي ملائكه و أنبياء و مرسلين بوده است: همه براي حضرات ائمه عليهم السلام و در قلوب آنان جاي گير مي شود:

أول - مقامات صفاء و طهارت و خلوص و نزاهت تام أنواع ملائكه به تنوع و تلون آنان، در وجود امام عليه السلام كه خليفه خداوند و رسول خدا است، ظهور و تجلي كرده، و روي اين تجليات روحي باطني، حالات سجود و عبوديت، و ركوع و خضوع كامل، و قيام و اطاعت أوامر الهي، و انجام خدمات و وظائف مشخصه، از وجود آنان ظاهر مي گردد.

و اين حالات ملازم با علم و معرفت كامل به همه اين موارد و امور و موضوعات بوده، و قهرا عالم به آنها خواهند بود.

و ضمنا حصول مقامات خلوص و صفاء و طهارت كامل، ايجاب مي كند كه چون ملائكه كه از عالم قدس ملكوت هستند، نورانيت و روحانيت و صفاي تمام پيدا كرده، و حجابهاي مادي و ظلمات باطني و آلودگيهاي روحي برطرف گشته، و موانع مكاني و زماني در مقابل ديد قلب و احاطه روح رفع شود.

و علم به غيب به اين معني از خواص بسيار مختصر مقامات روحاني آن حضرات مي باشد كه أفراد متوغل در ماديات و محجوب به حجابهاي ظلماني نفساني، حتي از درك اين مرتبه نيز غافل مي شوند.



[ صفحه 112]



و اگر اين مرتبه توأم باشد با مقامات بالاتر، از شهود معارف يقيني و بصيرت و بينايي قلب و احاطه وسيعتر، بهتر خواهد توانست به ماوراي محسوسات آگاهي پيدا كند.

دوم - مقام امامت عبارت است از پيشوايي ملت و جانشين شدن از پيغمبر خدا در جهت ابقاء و ادامه دادن و حفظ و اجراء برنامه او. و اين معني ملازم است با داشتن استعداد ذاتي، و دارا بودن صفات روحاني، و علوم و معارف، و احاطه كامل به همه آنچه رسول اكرم داشته و اظهار كرده است.

پس امام كه خليفه پيغمبر اكرم است: مي بايد مانند پيغمبر خدا به طور اجمال از تمام امتيازات و خصوصيات أخلاقي و علمي و عرفاني و روحاني او بهره مند گردد.

4- و علما استأثر به: استيثار به معني طلب أثر و اختيار أثر كردن است، و منظور اختيار علم است براي خود و مخصوص خود.

و اين علوم عبارت است از آنچه از محدوده احتياجات ملائكه و أنبياء بيرون گشته، و در جريان زندگي و انجام وظائف نبوت و رسالت و عبوديت آنان نيازي به آنها نباشد، خواه مربوط به عوالم مادي باشد، يا ماوراي ماده، يا از عوالم جبروت و لاهوت.

مانند علم به حوادث آينده و قضاياي متأخر زماني، يا آنچه از گذشته مربوط به اموري باشد كه ارتباطي به مقام نبوت ندارد، و همچنين از جزئيات مربوط به عوالم ديگر كه خارج از محدوده رسالت بوده، و از لحاظ معارف الهي و ديني كه از معارف خصوصي محسوب مي گردد.

البته از اين علوم اگر چيزي در خط رسالت مورد احتياج بوده و مورد ابتلاء واقع



[ صفحه 113]



شود: به طور مسلم با توجه روحاني خالص، و يا به وسيله قذف در قلوب، يا نكت در أسماع كه در باب 19 توضيح داده شده است، روشن و القاء خواهد شد.

در كافي (باب أن الأئمة اذا شاءوا علموا): از حضرت أبوعبدالله نقل مي كند: چون امام بخواهد كه چيزي را بداند خداوند او را مي فهماند.

5- فاذا بدا لله في شي ء منه: بدو به معني ظهور آشكاري است كه بدون قصد حاصل شود، و آن در مقابل خفاء و كتمان باشد. به خلاف ظهور كه در مقابل بطون است.

و بداء نسبت به خداوند متعال: ظهور و آشكار شدن أمري است كه مخفي بوده و در مقابل ديگران مكتوم و پوشيده بود.

و اين معني در دو مورد تحقق پيدا مي كند:

أول - در مورد أمري كه موقت و تا أجل محدودي بوده، و اين موقت بودن روي صلاح بيني صورت گرفته، و براي ديگران روشن نشده بود، مانند موضوع قبله كه در وقت معين از بيت المقدس به سوي كعبه برگشته شد.

و اعلام اين توقيت برخلاف مصلحت مسلمين و اسلام بود، زيرا موجب ضعف و اختلاف و مخالفت مخالفين مي شد.

دوم - در مواردي كه موضوعي يا حكمي در أثر حوادث و يا أعمال مطلوب يا نامطلوب و شري تغيير پيدا كند.

مانند صله أرحام و صدقات ديگر كه موجب زيادي عمر انسان مي شود، و يا آنچه عمر انسان را كم كند.

و در هر دو صورت علم أصيل پروردگار متعال، از أول محيط بوده، و پيش از



[ صفحه 114]



تكوين و حكم آن را مي دانست، ولي روي صلاح و خيرانديشي اخفاء شده بود، و سپس حقيقت أمر روشن گشت.

و اين معني موجب اميدواري بيشتر، و توجه داشتن، و درخواست نمودن حاجت، و ارتباط و ادامه عبوديت خواهد بود.

و از اين لحاظ در كافي نقل مي كند كه: زارة عن أحدهما (ع) قال: ما عبدالله بشي ء مثل البداء - باب البداء.

فرمود امام پنجم يا ششم كه: خداوند متعال به چيزي مانند بداء پرستش و عبادت نشده است.

6- أعلمنا ذلك: گفتيم كه علوم مخصوص به خداوند متعال كه ظاهر نمي شود، از علوم أنبياء خارج است، ولي اگر به عنوان حصول بداء در آن علم، از مخصوص بودن و خفاء بيرون آمده و در خارج آشكار گرديد: لازم است أنبياء و خلفاء آنان از آن آگاه و مطلع گردند.

و از اين نظر است كه: بداء در علوم أنبياء واقع نشده، و اگر در موردي صورت بگيرد، آنان مطلع خواهند شد، تا در مورد تكذيب قرار نگرفته، و موجب سستي ايمان ديگران نشود.

و به طوري كه گفتيم: علم به اقتضاي ذات و موافق خصوصيات ذاتي موضوعات و طبق وظائف و برنامه هاي مشخص و مقدري است كه روي آنها تكوين و خلق شده است.



[ صفحه 115]