بازگشت

خلق أنبياء بر نبوت


عيسي شلقان، قلت لأبي الحسن عليه السلام و هو يومئذ غلام قبل أو ان بلوغه: جعلت فداك ما هذا الذي يسمع من أبيك انه أمرنا بولاية أبي الخطاب ثم أمرنا بالبرائة منه؟ قال، فقال أبوالحسن (ع) من تلقاء نفسه، ان الله خلق الأنبياء علي النبوة فلا يكونون الا أنبياء، و خلق المؤمنين علي الايمان فلا يكونون الا مؤمنين، و استودع قوما ايمانا فان شاء أتمه لهم و ان شاء سلبهم اياه. و ان أباالخطاب كان ممن أعاره الله الايمان، فلما كذب علي أبي سلبه الله الايمان.

كشي ح 523

ترجمه: عيسي بن أبي منصور شلقان گفت: از حضرت موسي بن جعفر (ع) پرسيدم، و او در آن روز غلام نابالغي بود: فداي تو بشوم، چيست كه شنيده مي شود از پدر بزرگوار تو كه: او أمر كرده بود بر دوستي ابوالخطاب، و سپس فرموده است به دوري كردن از آن؟ آن حضرت از جانب خود فرمود: خداوند متعال خلق كرده است أنبياء را روي مقام نبوت، پس در حيات خود از أنبياء مي شوند. و خلق كرده است مؤمنين را روي حقيقت ايمان، پس مؤمن مي شوند. و قومي را ايمان سپرده است،



[ صفحه 124]



و پس از آن اگر مقتضي و زمينه بوده و بخواهد ايمان آنان را تكميل مي كند، و اگر مقتضي نشد از آنان سلب خواهد كرد.

و أما أبوالخطاب: از اين رقم بوده است، و چون رعايت تقوي نكرده و بر پدرم مطالب دروغي را نسبت داد: خداوند متعال ايمان را از او سلب كرد.

توضيح: در اينجا مطالبي را لازم است متذكر شويم:

1- غلام: اين كلمه در أصل، صفت به وزن شجاع است، يعني كسي كه متصف باشد به اشتهاء، و شهوات در او متجلي گردد، و چون پسر در زمان طفوليت تا حد بلوغ به عقل و تمييز، تعلق به مشتهيات دارد: او را غلام گويند. و أما الجدار فكان للغلامين يتيمين. [1] .

2- ولايت: حقيقت معناي ولايت عبارت است از قرار گرفتن در جنب چيزي به قصد ارتباط با او، خواه رابطه در ميان آنها نيكو و مستحسن باشد، و يا رابطه سوء.

و أما مفاهيم - قرب و حب و ياري كردن و پيروي: از لوازم و آثار معني أصلي است.

3- ابوالخطاب: او محمد بن مقلاص أسدي كوفي از أصحاب امام ششم است، و چون نسبتهاي دروغين به آن حضرت داده، و از خود آراء باطلي اظهار كرد: در مورد نفرت و لعن آن حضرت قرار گرفت، و در رجال كشي قسمتي از آنها نقل شده است.



[ صفحه 125]



4- خلق موجودات و تقدير آنها: با اراده و قدرت و علم پروردگار متعال، تحقق و وجود خارجي پيدا كرده، و موجودات را در اين دو مرحله هيچ گونه اختيار و نظري نباشد: زيرا آنها پيش از خلق و تكوين، وجودي نداشتند تا نظر مخصوص و اختياري در چگونگي آفرينش خود داشته باشند.

و اختيار پس از موجود شدن در أثر صفت حيات و قدرت پيدا مي شود، رجوع شود به باب 2.

5- خلق و تكوين و تقدير: در تمام مراحل صددرصد توأم با حكمت و نظم و صلاح بيني و خيرانديشي كامل بايد صورت بگيرد، زيرا اگر كوچكترين اختلال و فساد و ضعف و شري در مراتب خلقت وجود داشته باشد: به طور يقين از ضعف و فقر و محجوبيت و محدوديت و عدم توجه و غفلت و احتياج خالق و ايجادكننده آنها كشف خواهد كرد.

و بودن اين صفات در ذات پروردگار قادر و عالم و حي مطلق و نامحدود و أزلي و أبدي و غني بالذات محال است.

6- اختلاف در مراتب خلقت: از لحاظ كيفيت، و شدت ضعف، و مراتب قوت، و مراحل هدايت و روحانيت، و درجات فطرت و استعداد: بهترين نشانه كمال قدرت و علم و حكمت و تدبير و احاطت است.

و چون در اين مورد، نظم و حكمت و تدبير عمومي در نظر گرفته شود: كمترين اعتراض و اشكال و خرده گيري ديده نشده، وهر چيزي به جاي خود متناسب و نيكو و پسنديده خواهد بود.

چنانكه اگر مهندس استاد و فاضل و مدبري بخواهد ساختمان جامعي را



[ صفحه 126]



نقشه كشي كند: قهرا اطاقهاي مختلف و حياط و آشپزخانه و انبار و زيرزمين و حمام و توالت و حوض و باغچه و پله و دهليز و پشت بام و غير اينها كه براي زندگي يك خانواده لازم است، در نظر خواهد گرفت.

و نبودن يكي از اينها موجب نقص و اعتراض واقع شده، و دليل بر غفلت و توجه نداشتن و اشتباه خواهد بود.

7- در نقشه شهري نيز اين معني توسعه پيدا كرده، و به جاي در نظر گرفتن زندگي يك خانواده مخصوص، لازم است هزاران خانواده هاي مختلف از لحاظ كميت و كيفيت و مرتبت، در نظر گرفته شده، و آنچه مورد احتياج است منظور گردد.

و گذشته از نظر صورت و ظواهر، از جهت مواد اوليه نيز بايد به تناسب هر مورد جنسي كه لازم است به كار گرفته شود، چون آجر و سنگ و آهن و سيمان و تخته و خاك و چوب و شيشه و گچ و درب و پنجره و درخت و گل و غير اينها.

و در اين نقشه ها و در به كار بردن مواد أوليه: صحيح نيست كه يكي به زبان قال يا حال اظهار گله و اعتراضي نموده، و از موقعيت خود نارضايتي كند، زيرا همه اين جريانها و امور و جزئيات و كليات تحت سرپرستي و تدبير و صلاح بيني صددرصد انجام گرفته، و هر كدام از آنها در موقعيت خود ارزشمند و لازم و مورد احتياج بوده، و يكي از ديگري برتر نيست، اگرچه به نظر ظاهري و بدون دقت و تحقيق ممكن است چنين تصوري به وجود آمده، و در بعضي از موارد عنوان تحقيري ديده شود.

8- پس در نظام عمومي و كبير جهان كه با تدبير و تنظيم كامل خداوند قادر مطلق و عالم نامتناهي و غني بذاته صورت گرفته است: قهرا كوچكترين نقطه ضعف و خللي نبوده، و از هر جهت كامل و تمام و روي خير و صلاح



[ صفحه 127]



صددرصد مي باشد.

و تنوع جمادات و نباتات و حيوانات و اختلاف در ميان أفراد انسان، همه روي همين برنامه بوده، و لازم است در مقام تكوين و خلق رعايت اين امور بشود.

9- و أما مستودع بودن ايمان در بعضي از أفراد: اين معني مطابق أصل و قاعده عادلانه است، زيرا منظور ايجاد زمينه صالح و مقتضي مناسب براي پيشرفت و استفاده از موقعيت موجود است، تا هر كسي بتواند در أثر حسن عمل و خلوص نيت و انتخاب و اختيار نيكو، مراحل سعادت و كمال خود را طي كرده، و در هر مقام و مرتبت و حالي كه باشد: متناسب أحوال و به اقتضاي وضع ذاتي و أخلاقي خود، برنامه مخصوص و راه سعادت را در جهات مادي و معنوي خود بپيمايد.

آري موضوع سخن ما در عالم انسان است كه با استعداد خاصي آفريده شده، و زمينه صعود به عوالم بالا و بالاتري را دارد، و انسان مثل ملائكه نيست كه خلقتش يكنواخت و روي صفا و طهارت بوده، و ترقي و تنزل در حق او نباشد.

10- و معلوم شود كه: در تكوين و تقدير الهي كوچكترين شر و فسادي نيست، و اين معني براي خداوند غني و واجب مطلق محال است، زيرا موجب ضعف و نقص و غفلت و احتياج خواهد بود. و أما وجود مراتب خير و سعادت: چنانكه گفتيم دليل نظم و صلاح بيني است.

و هر كسي بايد به اقتضاي استعداد و قوت و وسع خود انجام وظيفه داده، و براي سعادت خود پيشرفت كند.

لا يكلف الله نفسا الا وسعها 2 / 286. [2] .



[ صفحه 128]



و ضمنا به اين نكته هم لازم است متوجه باشيم كه: وجود أنبياء و أولياء در ميان امتها و مردم، براي هدايت و ارشاد و تنبيه آنان است، و همه از وجود و زندگي آنان استفاده مي برند، مانند آفتابي كه نور و حرارت آن به همه جا و همه أفراد مي رسد، و همه بايد از اين نعمت و رحمت بزرگ الهي سپاسگزاري كنند.



[ صفحه 129]




پاورقي

[1] 18 / 80 - اما ديواري كه خراب شد مربوط به دو غلام يتيم بود.

[2] تكليف نمي كند خداوند متعال نفسي را مگر در محدوده وسع او.