بازگشت

معصيت از كه سر مي زند


الامام علي بن موسي الرضا عليهماالسلام يقول: خرج أبوحنيفة ذات يوم من عند الصادق عليه السلام، فاستقبله موسي بن جعفر عليه السلام، فقال له: يا غلام ممن المعصية؟ قال: لا تخلو من ثلاث: اما أن تكون من الله عزوجل، و ليست منه، فلا ينبغي للكريم أن يعذب عبده بما لا يكتسبه. و اما أن تكون من الله عزوجل و من العبد، و ليس كذلك، فلا ينبغي للشريك القوي أن يظلم الشريك الضعيف. و اما أن تكون من العبد، و هي منه، فان عاقبه الله فبذنبه، و ان عفي عنه فبكرمه و جوده.

التوحيد باب 5 ح 2

تزجمه:

امام هشتم فرمود: أبوحنيفه روزي از نزد حضرت صادق (ع) بيرون آمده، و با حضرت موسي بن جعفر روبه رو گشته، و گفت:اي غلام معصيت از كيست؟

آن حضرت فرمود: از سه حال بيرون نباشد: يا از جانب پروردگار متعال است، و هرگز از او نخواهد بود، و او را سزاوار نباشد بنده خود را به خاطر عملي كه از او سر نزده است، عذاب و عقاب كند. و يا از بنده به شركت خداوند متعال صورت مي گيرد،



[ صفحه 137]



و اين چنين نيست، و صحيح نخواهد بود كه شريكي توانا و مقتدر به شريك ضعيف خود ظلم و ستم كند. و يا از جانب تنها بنده است، و اين حق باشد، در اين صورت اگر خداوند متعال او را به جهت عصيانش عقاب كند به سبب تقصير خود او است، و اگر عفو نمايد به عنوان كرم و لطف وجود او خواهد بود.

توضيح:

عصيان: در مقابل اتباع و پيروي كردن است، و منظور در اين مورد عصيان بنده است از أوامر و دستورهايي كه از جانب پروردگار متعال صادر مي شود.

و اين معني به طور مسلم مستند به اختيار سوء و انتخاب و عمل خود بنده صورت خارجي خواهد گرفت:

1- خداوند متعال همه موجودات را تكوين و خلق فرموده و به آنان حيات داده است، و به طوري كه در باب 2 اجمالا ذكر شد: صفت حيات از وجود ذات منتزع مي شود، و حقيقت حيات عبارت از ثبوت و تحقق ذات شي ء است، و چون ذوات أشياء از لحاظ ضعف و قوت مختلف است: پس براي حقيقت حيات نيز مراتب مختلفي تصور مي شود.

و حيات در هر چيزي در محدوده وجود و ذات آن چيز متحقق مي شود، و به اقتضاي صفت حيات: صفات ديگري منتزع خواهد شد.

2- گفتيم كه تحقق و ثبوت در ذات هر چيزي از لحاظ قوت و شدت و نبودن حدود و قيود اختلاف زيادي پيدا مي كند.

و به هر اندازه اي كه تقيد در ذات و محدوديت آن كمتر باشد: قهرا صفت حيات و



[ صفحه 138]



صفاتي كه از حيات منتزع مي شود: وسعت و قوت پيدا كرده، و قدرت و علم و اراده برقرارتر خواهد بود.

و حقيقت قدرت و توانايي به ميزان و اندازه حدود و قيود در آن چيز مشخص مي شود، و هرچه محدوديت كمتر باشد: مقدار فعاليت و عمل افزون تر و بيشتر خواهد شد. چنانكه علم نيز در محدوده احاطه و به ميزان مقدار آن حاصل مي شود.

3- و أما حقيقت اختيار: عبارت است از انتخاب يك طرف از طرفين وجود و عدم و مراتب آنها، و اين معني از آثار و لوازم قدرت باشد، زيرا قدرت عبارت است از قوت و نيرويي كه صاحب آن بتواند چيزي را كه مي خواهد انجام بدهد، و يا اگر نمي خواهد و متمايل نيست ترك كند، و هر كدام از طرفين كه مورد تمايل بوده و متعلق قدرت قرار گيرد: مورد اختيار نيز قرار خواهد گرفت.

پس قدرت از مصاديق قوت است، چنانكه اختيار از مصاديق قدرت باشد.

4- قوت و قدرت و اختيار از مظاهر حيات است، و از لحاظ اختلاف مراتب در جهت شدت و ضعف تابع سعه و ضيق و مقدار محدوديت حيات باشند.

و چون دائره وجود و حيات ظاهري و معنوي انسان و نامحدودي او وسيعتر و بيشتر از جمادات و نباتات و حيوانات بوده، و تشخيص و تمييز خير و صلاح و شر و فساد در وجود او قويتر است: از اين لحاظ مورد توجه تكليف الهي قرار مي گيرد.

و مخصوصا اينكه در أثر قوت قدرت و اختيار در زندگي او، مي تواند امور معنوي و روحاني و كمالات حقيقي را نيز تشخيص داده، و خود را براي عوالم ماوراي طبيعت مجهز بسازد.

ولي در مراتب جماد و نبات و حيوان: اين اندازه از قدرت و اختيار و تمييز



[ صفحه 139]



نبوده، و قهرا مورد توجه تكاليف هم نشده اند.

5- پس معلوم شد كه: خلق و تكوين و همچنين تقدير و تحديد موجودات همه در تحت اختيار صددرصد پروردگار متعال بوده، و كمترين اختيار و نظري براي غير او نباشد.

و اختيار ديگران فقط در محيط و محدوده وجود مقدر و مشخص خودشان بوده، و در خارج از محدوده خود هيچ گونه وظيفه و تكليفي نمي توانند داشته باشند.

6- تكوين و اعطاي حيات ملازم با اعطاي قدرت و اختيار است، و در اين صورت صدور أعمال به اختيار عبد بوده، و اعمال قدرت و اختيار از جانب خداوند متعال در اين مورد: برخلاف برنامه و نقشه او بوده، و با در نظر گرفتن مجازات در مقابل عصيان و خلاف: صددرصد مستلزم ظلم مي شود.

آري اين معني ظلم فاحشي است كه كسي مرتكب عصيان يا شريك در معصيت باشد، و ديگري مجازات بشود.

و أما أبوحنيفه: او نعمان بن ثابت بن زوطي كوفي بغدادي، و يكي از فقهاي أربعه اهل سنت، و مقبره او در بغداد باشد، و فوت او در سال 150 واقع شد.

و به طوري كه در تحف العقول ص 411 روايت را نقل كرده است: معلوم مي شود كه امام هفتم عليه السلام در اين جريان طفل كوچكي بوده است، روايت مي كند كه: أبوحنيفه گفت در أيام حيات أبي عبدالله الصادق براي حج مشرف شده، و چون به مدينه آمدم به خانه آن حضرت وارد شده و در دهليز نشسته و منتظر اذن ملاقات بودم، در اين هنگام طفلي كه تازه راه مي رفت از حجره بيرون آمد... گفتم: اسم تو



[ صفحه 140]



چيست؟ گفت: من موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب هستم. گفتم اي غلام معصيت از كيست؟... تا آخر حديث.

أبوحنيفه گفت: پس از خانه بيرون آمده، و حضرت أبوعبدالله را ملاقات نكرده، و به آنچه شنيدم مستغني شدم.



[ صفحه 141]