بازگشت

شناسايي علم خداوند متعال


عن العبد الصالح موسي بن جعفر عليهماالسلام، قال: علم الله لا يوصف منه بأين، و لا يوصف العلم من الله بكيف، و لا يفرد من الله، و لا يبان الله منه، و ليس بين الله و بين علمه حد.

التوحيد باب 10 ح 16

ترجمه: از عبد صالح حضرت امام هفتم (ع) است كه فرمود: علم خداوند متعال توصيف نمي شود به عنوان أين، و همچنين توصيف نمي شود علم او با كيف، و علمي كه از خدا است جدا و تنها نمي شود از خداوند متعال، و خداوند متعال هم جدا نمي شود از علم خود، و نيست در ميان خدا و علم او حد و فاصله اي.

توضيح:

در اين حديث شريف توضيحاتي لازم است داده شود:

1- لا يوصف منه بأين: أين: هيئتي است كه از بودن در مكان و محل ظاهر مي شود، و در نتيجه كشف مي كند از فقر و احتياج و حدوث و تحول در حلول كننده



[ صفحه 29]



و هم در محل.

و در صورتي كه علم خداوند متعال عرضي و حادث و در محلي قرار بگيرد: قهرا زائد بر ذات بوده، و محدود و محتاج گشته، و قرارگاه چنين علم حادث محدودي نيز أزلي و أبدي و نامحدود نخواهد بود.

2- و لا يوصف بكيف: كيف: هيئتي است كه از چگونگي و كيفيت موضوعي كشف كرده، و از عوارض لاحق و حادث بر موضوع به حساب آمده، و قهرا هم خود و هم آن موضوع محدود و حادث و متحول و محتاج خواهند بود.

پس اگر علم خداوند متعال محدود به كيفيتي باشد، و چنين علم محدود و با كيفيت مخصوصي لاحق به ذات پروردگار متعال گردد: قهرا صفت علم حادث بوده، و ثابت و نامحدود و أزلي و أبدي نخواهد بود. و اين معني مستلزم مي شود كه خداوند متعال ذاتا و في نفسه عالم نباشد، و پس از عالم بودن هم با علم محدود و متحول متصف گردد، و در اين صورت ذات خداوند متعال نيز محدود و متناهي و عاجز و محتاج خواهد بود.

3- و لا يفرد العلم من الله: و هرگز ممكن نيست كه علم خداوند متعال از ذات او تنها و جدا گشته، و همچنين ذات او هم از علم او جدا نمي گردد، و در ميان اين دو، حد و فاصله اي پديد نيامده، و حتي در مقام عقلي نيز جدايي و فاصله داشتن معقول نباشد.

پس صفت علم پروردگار متعال چون صفات ديگر او همه ذاتي و عين ذات او مي باشد.

و بلكه اين صفات از ذات نامحدود و نامتناهي مطلق واجب و نور مجرد خالص



[ صفحه 30]



تام، انتزاع مي شود، و اگر نه در ذات واجب بذاته هيچ گونه صفتي نيست، چنانكه وارد است كه: كمال الاخلاص له نفي الصفات عنه.

و أما انتزاع علم شهودي كامل و نامحدود پروردگار متعال از ذات واجب بذاته: در كتاب التحقيق كلمه علم: گفته شده است كه - علم عبارت است از حضور و احاطه پيدا كردن به چيزي، و اين معني با موضوعات از لحاظ مراتب محدوديت و يا شدت قوي مختلف مي شود.

و از حيث تماميت و كمال قوت منتهي مي شود به وجود خداوند متعال واجب بذاته و وجود نامتناهي و حيات نامحدود مطلق، كه احاطه و حضور به همه عوالم و موجودات در هر زمان و مكان داشته، و كمترين ذره اي در هر جايي باشد: از محيط نور و احاطه او بيرون نيست.

پس علم خداوند متعال از دو جهت به همه موجودات و جهانيان امتياز و تفوق دارد: أول - از لحاظ ذاتي بودن مطلق، يعني وجود و حيات بذاته و أزلي و أبدي داشتن كه قهرا علم او نيز ذاتي و بذاته و واجب و أزلي خواهد بود.

دوم - از لحاظ احاطه و حضور كامل و نامحدود و نامتناهي به همه عوالم و جزئيات و كليات - و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو و يعلم ما في البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا يعلمها 6 / 59.

و جمله - و ليس بين الله و بين علمه حد: به هر دو جهت دلالت مي كند، زيرا چون در ميان ذات واجب و علم او حدي نشد: قهرا علم او نيز چون ذات نامحدود و نامتناهي و ذاتي خواهد بود.

و حد به معني حدت و شدت است كه موجب جدايي و تمييز و حصول فرق در



[ صفحه 31]



ميانه دو چيز باشد.

و در حدت در مقابل ملائمت و لينت و خضوع باشد.

حديث دوم از امام هشتم:

عن أيوب بن نوح، أنه كتب الي أبي الحسن عليه السلام، يسأله عن الله عزوجل، أكان يعلم الأشياء قبل أن خلق الأشياء و كونها، أو لم يعلم ذلك حتي خلقها و أراد خلقها و تكوينها، فعلم ما خلق عند ما خلق و ما كون عند ما كون؟ فوقع عليه السلام بخطه: لم يزل الله عالما بالأشياء قبل أن يخلق الأشياء، كعلمه بالأشياء بعد ما خلق الأشياء.

التوحيد باب 11 ح 13

ترجمه:

أيوب بن نوح نخعي براي امام هشتم نوشت كه: آيا خداوند متعال پيش از آنكه أشياء را بيافريند، به آنها عالم باشد، يا پس از خلق و تكوين آنها و يا هنگام اراده خلق و تكوين عالم مي شود؟

آن حضرت در پاسخ سؤال به خط مبارك خود نوشت كه: پيوسته از أزل و از پيش از تكوين و خلق عالم به أشياء بوده است، چون عالم بودن او به أشياء پس از خلق آنها.

توضيح:

در باب 2 گفته شد كه: صفت علم و قدرت از حيات ذاتي و نامحدود انتزاع شده، و چون حيات از ذات نامتناهي انتزاع مي شود: قهرا نامتناهي بوده، و صفت



[ صفحه 32]



قدرت و علم هم كه از او منتزع گشته است، نامتناهي خواهند بود.

و علم به اقتضاي نامتناهي و نامحدود و مطلق بودن آن: محيط به همه أشياء و موجودات خواهد شد.

پس حقيقت علم عبارت از احاطه باشد، و به مقدار سعه و فراگيري و احاطه: دائره علم و آگاهي نيز وسعت پيدا مي كند.

و چون زمان و مكان حاجب و مانع از احاطه نباشند: قهرا فراگيري نور علم در زمان بعد از ايجاد كه در همه مكانها و در عرض همديگرند، مانند فراگيري و احاطه آن در زمان پيش از ايجاد و تكوين آنها خواهد بود.

و در نتيجه: علم و احاطه خداوند متعال به همه موجودات موجود و گذشته و آينده، يك جريان روشن و مستدلي است، و چون صفات پروردگار متعال عين ذات او باشد: قهرا صفات او نيز چون ذات او نامحدود و نامتناهي خواهد بود.

آري غير از ذات واجب تعالي، همه محدود هستند، و حتي در عالم أرواح و عقول نيز همه أفراد محدوديت ذاتي دارند، و به اندازه وسع ذاتي خود مي توانند احاطه و آگاهي پيدا كنند.

و در باب 18 خواهد آمد كه: قسمتي از علوم مخصوص پروردگار متعال است كه حتي أنبياء و ملائكه هم در آن قسمت شركت ندارند، مگر آنكه خداوند عزيز تعليم فرمايد.



[ صفحه 33]