بازگشت

تضرع العقلاء (نيايش خردمندان)


يا هشام! ان الله جل وعز حكي عن قوم صالحين أنهم قالوا: «ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك أنت الوهاب» [آل عمران / 7] حين علموا أن القلوب تزيغ و تعود الي عماها و رداها. انه لم يخف الله من لم يعقل عن الله و من لم يعقل عن الله لم يعقد قلبه علي معرفة ثابتة يبصرها و يجد حقيقتها في قلبه. و لا يكون أحد كذلك الا من كان قوله لفعله مصدقا و سره لعلانيته موافقا، لأن الله لم يدل علي الباطن الخفي من العقل الا بظاهر منه و ناطق عنه.

اي هشام! خداوند - آن باشكوه ترين و تواناترين - از نيكوكار مردماني چنين حكايت كرده است كه گفته اند: «خداوندا! دلهاي ما را از پس آن كه ما را راه نموده اي، منحرف نگردان، و ما را از نزد خويش رحمتي بخش، تويي، تويي خداوند فراخ بخش نيكودار.»، كه آنان مي دانستند كه دلها و جانها گمراهي مي گيرد و كژي مي پذيرد و به نابينايي و پستي باز مي گردد. آن كه از خداوند انديشه نكند، بيم او در دل راه نمي دهد و آن كه از خداوند انديشه نكند، دل به شناخت و معرفتي استوار، كه ببيند و راستي و حقيقت آن را در جان خويش بيابد، نمي بندد. و هيچ كس چنين [صاحب معرفت] نمي شود، مگر آن كه گفتار و كردارش يكسان باشد و آشكار و نهانش يكسو. چرا كه خداوند آدميان را به خرد پوشيده و پنهان راهنما نشده است و آنان را خردي بخشيده است پيدا و گويا.