بازگشت

قصة المتقين (قصه ي پارسايان)


يا هشام! ان كل نعمة عجزت عن شكرها بمنزلة سيئة تؤاخذ بها. و قال أميرالمؤمنين صلوات الله عليه: «ان لله عبادا كسرت قلوبهم خشيته فأسكتتهم عن المنطق و انهم لفصحاء عقلاء، يستبقون الي الله بالأعمال الزكية، لا يستكثرون له الكثير و لا يرضون لهم من أنفسهم بالقليل يرون في أنفسهم أنهم أشرار و انهم لأكياس و أبرار.

اي هشام! هر نعمتي كه از شكر آن فروماني، به مثابه ي گناهي است كه درباره ي آن بازخواست شوي. اميرمؤمنان - درود و ستايش خداوند بر او باد - فرموده است: خداوند بندگان و پرستندگاني دارد كه بيم و خشيت او دلهاشان را شكسته، زبان آوران و خردمندانند، اما آن بيم زبانشان را بسته. با كردار پاك به سوي خداوند شتاب [و از يكديگر پيشي] مي گيرند. كردار بسيار خويش را در راه او بيش نمي شمرند و براي خويش به كردار اندك رضا نمي دهند و خرسند نمي شوند. خويشتن را چنان مي بينند، گويي اشرارند، با آن كه زيركان و نيكوكارانند.