بازگشت

العقل ضوء الروح (روشناي خرد)


يا هشام! ان ضوء الجسد في عينه، فان كان البصر مضيئا استضاء الجسد كله. و ان ضوء الروح العقل، فاذا كان العبد عاقلا كان عالما بربه و اذا كان عالما بربه أبصر دينه. و ان كان جاهلا بربه لم يقم له دين. و كما لا يقوم الجسد الا بالنفس الحية، فكذلك لا يقوم الدين الا بالنية الصادقة؛ و لا تثبت النية الصادقة الا بالعقل.

اي هشام! چشم، روشنايي تن است؛ كه اگر روشن و بينا باشد، همه ي تن روشن است. و خرد، روشنايي جان است. اگر بنده خردمند باشد با خدا آشناست، و اگر بنده با خدا آشنا شود، در ديانت خويش بصيرت مي يابد. اما اگر خردمند نباشد، او را ديانتي نمي ماند. چنان كه تن به جان زنده و استوار است، ديانت نيز به نيت [و انديشه ي] راست و درست، زنده و استوار است؛ و نيت پاك و راست جز با خرد، استوار نمي ماند.