بازگشت

الامان (زنهار)


يا هشام! اياك و مخالطة الناس و الانس بهم الا أن تجد منهم عاقلا و مأمونا فآنس به واهرب من سائرهم كهربك من السباع الضارية. و ينبغي للعاقل اذا عمل عملا أن يستحيي من الله. و اذا تفرد له بالنعم أن يشارك في عمله أحدا غيره. و اذا مر بك أمران لا تدري أيهما خير و أصوب، فانظر أيهما أقرب الي هواك فخالفه، فان كثير الصواب في مخالفة هواك. و اياك أن تغلب الحكمة و تضعها في أهل الجهالة. قال هشام: فقلت له: فان وجدت رجلا طالبا له غير أن عقله لا يتسع لضبط ما ألقي اليه؟ قال عليه السلام: فتلطف له في النصيحة، فان ضاق قلبه [ف] لا تعرضن نفسك للفتنة. واحذر رد المتكبرين، فان العلم يدل علي أن يملي علي من لا يفيق. قلت: فان لم أجد من يعقل السؤال عنها؟ قال عليه السلام: فاغتنم جهله عن السؤال حتي تسلم من فتنة القول و عظيم فتنة الرد. واعلم أن الله لم يرفع المتواضعين بقدر تواضعهم و لكن رفعهم بقدر عظمته و مجده. و لم يؤمن الخائفين بقدر خوفهم و لكن آمنهم بقدر كرمه و جوده. و لم يفرج المحزونين بقدر حزنهم و لكن بقدر رأفته و رحمته. فما ظنك بالرؤوف الرحيم الذي يتودد الي من يؤذيه بأوليائه، فكيف بمن يؤذي فيه. و ما ظنك بالتواب الرحيم الذي يتوب علي من يعاديه، فكيف بمن يترضاه و يختار عداوة الخلق فيه.

اي هشام! از درآميختن با مردمان بپرهيز، مگر در ميان آنان خردمندي بيابي، كه اگر يافتي با او انس گير و از ديگران بگريز، چنان كه از درندگان مي گريزي. بر خردمند شايسته است كه هرگاه كاري مي كند و كرداري مي آورد، از خداوند شرم كند، و هر گاه به نعمتي ويژسته شود، ديگران را هم در آن بهره دهد. و هر گاه دو كار و دو راه باشد كه نمي داني كدام نيكوتر و درست تر است، بنگر كدام يك به خواهش نفساني تو نزديكتر است، همان را انجام نده [و واگذار]؛ كه بسياري از راستيها و درستيها در مخالفت با خواهش نفس [تو] است. و مباد كه بر حكمت و فرزانگي چيرگي يابي و آن را به دست نادان بي خرد سپاري! هشام مي گويد: گفتم: اگر كسي را يافتم كه جوينده ي حكمت بود، ولي براي آنچه مي گويم خرد توانمند و كارگشا نداشت چه كنم؟ حضرت فرمود: با او مهرباني و مدارا كن، اگر دلش گشايش نيافت و به تنگ آمد، خود را به دشواري و گرفتاري نيفكن. و از ستيز خودبينان و متكبران بپرهيز و زنهار كن. دانش ابا دارد كه بر آن كه بهوش و بخرد نيست گفته آيد.

گفتم: اگر كسي را كه فهم و توان پرسش دارد نيابم چه كنم؟ فرمود، غنيمت بدان كه هيچ نمي پرسد و نادان پرسشهاست، تا از دشواري و گرفتاري گفتن و دشواري و گرفتاري بزرگ انكار، آسوده باشي. بدان كه خداوند فروتنان را به قدر عظمت و جلالت خويش - و نه به اندازه ي فروتني آنان - رفعت بخشيده است، و بيمناكان و ترسندگان را به قدر كرامت و سخاوت خويش - و نه به اندازه ي بيمناكي آنان - ايمن ساخته و امان داده است، و اندوهگينان و غمناكان را به قدر رأفت و رحمت خويش - و نه به اندازه ي اندوهناكي آنان - گره گشوده و شادمان كرده است. چه گمان مي بري به آن نازكدل مهربان كه با آزاردهندگان دوستان خويش نيز دوستي مي كند، چه رسد به آن كه در راه او آزار بيند، و چه گمان مي بري به آن بخشاينده ي مهربان كه توبه ي دشمنان را مي پذيرد، چه رسد به او كه رضايتش مي جويد و در راه او عداوت مردمان برمي گزيند.