بازگشت

اربع طرق (چهارراه)


يا هشام! احذر هذه الدنيا واحذر أهلها، فان الناس فيها علي أربعة أصناف: رجل مترد معانق لهواه. و متعلم مقري ء كلما ازداد علما ازداد كبرا، يستعلي بقراءته و علمه علي من هو دونه. و عابد جاهل يستصغر من هو دونه في عبادته يحب أن يعظم و يوقر. وذي بصيرة عالم عارف بطريق الحق يحب القيام به، فهو عاجز أو مغلوب و لا يقدر علي القيام بما يعرف[ه] فهو محزون، مغموم بذلك، فهو أمثل أهل زمانه و أوجههم عقلا.

اي هشام! از اين جهان و اهل آن برحذر باش، كه مردمان آن چهار گروهند: اول آن كس كه فرولغزيده و دست در آغوش خواهشهاي نفساني خويش برده است، دوم آن كس كه دانش مي آموزد و كتاب مي خواند و هر چه دانش افزونتر مي كند بر تكبر خويش مي افزايد و با دانش و [توانايي] خواندن خويش بر ديگران و فرودستان برتري مي جويد، سوم آن عبادت كننده ي نادان كه آنان را كه در عبادت از او فروتر و كمترند خوار و كوچك مي شمارد و دوست مي دارد كه بزرگش بدانند و ستايشش كنند، و چهارم آن كس كه اهل بصيرت [و آگاهي] است، دانا و با راه حق آشناست، دوست مي دارد كه حق بگزارد اما نمي تواند - يا نمي گذارند - و از همين رو غمگين مي شود. چنين كسي برترين مردمان و خردمندان زمانه ي خويش است.