بازگشت

نعمت الهي


تمام هستي، جلوه خداوند است و همه آنچه انسان از آن بهره مي جويد، نعمتهاي اوست. اين همه براي آن است كه انسان از سَرِ آگاهي و هوشياري، از اين مواهب بهره گيرد و براي رشد و تعالي خود از آن استفاده كند.



ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند

تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري



اما سرآمد اين نعمتهايي كه خداوند با عرض آن، نعمتهايش را تمام يافته تلقي مي كند و آن را برترين نعمت مي شمارد و تأكيد مي ورزد و تنبه مي دهد كه در واپسين روزگار از آن نعمت سؤال خواهد كرد، نعمت ولايت و امامت است. چون اين امامت راستين است كه بهره وري شايسته از نعمتها را فراياد مي آورد و از تبديل شدن آنها به نقمت جلوگيري مي كند.

علامه طباطبايي در اين زمينه بياني دلپذير دارد كه چنين است:

تمام آنچه عنوان نعمت مي گيرد بركساني نعمت خواهد بود و براي ديگراني نقمت. از ديدگاه قرآن، تمام عطاي الهي مانند مال، موقعيت، جاه، زنان و فرزندان و جز اينها براي انسان، آنگاه نعمت است كه در مسير سعادت او قرار گيرد و رنگ و تعليق الهي بپذيرد و در مسير تقرّب او باشد، با قرار گرفتن در جهت ولايت الهي. اما اگر اين همه در مسير شقاوت باشد و در سيطره ولايت شيطاني، همه اينها نقمت خواهد بود، نه نعمت.

بدين سان، ولايت و امامت، نعمت است و انسان را به سوي سعادتش رهنمون مي شود و شيوه بهره گيري از نعمتهاي ديگر را نيز مي آموزاند. اين حقيقت در دهها روايت به تصريح و اشاره آمده است، اما اينك آنچه آمد، به يمن كلامي است از حضرت امام موسي بن جعفر عليه السلام. محمد بن زياد الازدي مي گويد:

از امام موسي بن جعفر عليه السلام از تفسير آيه ي «و أسبغ عليكم نعمه ظاهرةً و باطنة» (لقمان/20) سؤال كردم، فرمود: «النعمة الظاهرة الإمام الظاهر، و الباطنة الإمام الغائب»

امام عليه السلام به روشني جلوه راستين نعمت را امام معرفي مي كند و اين حقيقت را گوشزد مي كند كه اين نعمت هرگز از صحنه زندگي انسان به دور نيست، و به تعبيري دقيق تر نعمت وجود او هماره ساري و جاري است و گرچه در برهه اي از زمان، «غيبت شأنيه» داشته باشد، «حضرت شئونيه» او منتفي نخواهد بود.