بازگشت

گلچيني از اندرزهاي امام كاظم (ترجمه)


در وصيت هايي كه به هشام بن حكم فرمودده چنين گويد:

1 - اي هشام! به راستي هر چيزي را دليلي بايد و دليل عقل، تفكر است و دليل تفكر، خاموشي. هر چيزي را مركبي شايد و مركب خرد، تواضع است و همين ناداني تو را بس كه مرتكب عملي گردي كه تو از آن نهي شدي.

اي هشام! خدا پيغمبران و رسولانش را مبعوث نكرده به سوي بندگانش، جز براي آن كه از جانب وي خردمند شوند، هر كه بهتر پذيرا باشد، معرفتش بهتر است. داناتر به امر خدا، بهترينشان از نظر خرد است و عاقل ترين مردم در دنيا و آخرت درجه ي بلندتري دارد.

اي هشام! بنده اي نيست، جز آن كه اختيارش در دست فرشته اي است كه فروتني نكند، جز آن كه خداوند او را رفعت دهد و سر بزرگي نكند، جز آن كه خدا او را پست گرداند.

اي هشام! به راستي خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت عيان و حجت نهان. حجت عيان، رسولان و پيغمبران و امامانند و حجت دروني و نهان، عقل است.

اي هشام! هر كه سه چيز را بر سه ديگر مسلط سازد به ويراني عقلش كمك كرده: آن كه پرتو انديشه اش را به آرزوي درازش تار كند، حكمت هاي نغز را به گفتار بيهوده نابود كند و تابش نور عبرت را به طوفان شهوت خود خاموش نمايد؛ چنان است كه هوس را بر ويراني عقل خود ياري داده و هر كه عقلش را ويران كرد دين و دنيايش تباه شود.

اي هشام! اگر بي نياز كند تو را آنچه كفايتت كند، كمترين چيز دنيا برايت بس است و اگر بي نيازت نكند آنچه تو را كفايت كند، در دنيا چيزي نيست كه بي نيازت كند.

اي هشام! خردمندان، به دنيا بي رغبتند و به آخرت مشتاق، زيرا دانستند كه دنيا خود جوينده اي است كه آن را جويند و آخرت هم خواهان است و خواهان دارد، هر كه خواهان آخرت شود، دنيا خود به دنبال وي رود تا روزي مقدر او را بپردازد و هر كه جوياي دنيا شد، آخرت حق خود را از وي خواهد و ناگهانش مرگ فرا رسد و دنيا و آخرتش را تباه سازد.

اي هشام! هر كه بي مال بي نيازي خواهد و دلي آسوده از حسد و سلامت در دين، بايد به خداي - عز و جل - تضرع كند و بخواهد كه عقلش را كامل كند، هر كه خرد يابد بدانچه او را بس است قناعت كند و هر كه بدان قناعت كند، بي نياز شود و هر كه بدان قناعت نكند، هرگز بي نياز نخواهد شد.

اي هشام! كسي كه راست گو باشد، عملش پاك گردد و كسي كه انديشه اش نيكو شد، روزي اش زياد شود و كسي كه نيكي و احسانش به برادران و خاندانش نيكو بود، عمرش طولاني گردد.

اي هشام! هر كه مردانگي ندارد ، دين ندارد و مردانگي بدون عقل امكان ندارد. بزرگوارترين مردم، كسي است كه دنيا را براي خود مقامي نداند و آگاه باشيد كه بهاي تن شما، جز بهشت نباشد، پس آن را به چيز ديگر نفروشيد.

اي هشام! امير مؤمنان عليه السلام بسيار مي فرمود: نشانه خردمند اين است كه سه خصلت داشته باشد: چون پرسندش پاسخ گويد و چون مردم از سخن درمانند، زبان به سخن باز كند و رأي موافق، صلاح همگنان خود دهد؛ هر كه هيچ يك از اين خصلت هاي سه گانه را ندارد، احمق است.

همانا امير المؤنين عليه السلام فرمود: مرد در بالاي مجلس ننشيند، جز آن كه اين سه خصلت يا يكي از آنها را داشته باشد و اگر هيچ ندارد و در صدر نشيند، احمق است.

و حسن بن علي عليهماالسلام فرمود: اگر حاجتي خواهيد از اهلش بخواهيد، عرض شد: يابن رسول الله اهلش كيست؟ فرمود: آنها كه خدا در كتابش بيان كرده و ياد نموده و فرموده: «همانا صاحب دلان يادآور شوند» و فرمود: آنها خردمندانند.

و علي بن الحسين عليهماالسلام فرمود هم نشيني با نيكان صلاح انگيز است و آداب دانشمندان خرد خيز و طاعت واليان دادگستر عزت آور است و بهره گيري از مال، مردانگي را به كمال رساند و راهنمايي مشورت جو اداي حق نعمت است و خودداري از آزار، از فزوني خرد و مايه ي آسايش تن، در دنيا و آخرت است.

اي هشام! به راستي انسان خردمند به كسي كه ترسد دروغ گويش شمارد، حديث نگويد و از آن كه نگران است دريغش كند، چيزي درخواست نكند و بدانچه توانا نيست، وعده ندهد و بدانچه ناهنجار داند، اميد نبندد و به كاري اقدام نكند كه بترسد در آن درماند.

و امير المؤمنين عليه السلام چنان بود كه يارانش را سفارش كرده و مي فرمود: شما را توصيه مي كنم به بيم و هراس از خداوند و نهان و آشكار و به عدالت در حال خشنودي و خشم و كسب كردن در نيازمندي و بي نيازي و اين كه پيوند كنيد با هر كس كه از شما بريده و درگذريد از كسي كه به شما ستم كرده و نرمي كنيد با كسي كه شما را محروم ساخته و اين كه بايد نظر شما عبرت باشد و خموشي تان فكر و انديشه، گفتارتان ذكر و طبيعت شما سخاوت و بخشش، كه به راستي شخص بخيل به بهشت نرود و شخص با سخاوت نيز به دوزخ.

اي هشام! كسي كه نفس خود را از آبروي مردم نگه دارد [و آبروي مردم را نريزد]خداوند لغزش او را در قيامت ببخشايد و كسي كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند خشم خود را در قيامت از وي باز دارد.

اي هشام! برترين چيزي كه بنده ي خدا پس از شناخت او، با آن به خدا تقرب جويد نماز است و نيكي به پدر و مادر و ترك حسد و خود بيني و فخر كردن بر ديگران.

اي هشام! شايسته ترين روزهاي تو، روزهايي است كه در پيش رو داري، بنگر چگونه روزي است و براي آن روز پاسخ آماده كن، زيرا تو را نگاه خواهند داشت و بازپرسي خواهي شد. پند خود را از روزگار و مردمان برگير، زيرا روزگار هم طولاني است و هم كوتاه، پس چنان كار كن كه گويا پاداش كارت را مي بيني تا طمع بيشتري در اين باره داشته باشي. و از سوي خداوند خرد وري كن [دانش خود را از خداوند برگير] در دگرگوني روزگار و احوال آن بنگر، كه آينده ي آن همانند گذشته آن است و به وضع آن پند و عبرت گيرد.

حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام فرمود: به راستي همه ي آنچه خورشيد بر آن بتابد در قسمت هاي شرق زمين و غرب آن، دريا و خشكي اش و پستي و بلندي آن، در نزد دوستي از دوستان خدا و آنان كه معرفت به حق خدا دارند، همانند جاي سايه اي است. سپس فرمود: آيا آزاده اي نيست كه پس مانده ي غذا؛ يعني دنيا را براي اهل آن واگذارد؟! كه براي جان شما بهايي نيست جز بهشت، پس آن را به چيز ديگري نفروشيد، به راستي كسي كه از خدا، فقط به دنيا راضي شود، به چيز زبون و پستي خشنود شده.

اي هشام! حضرت مسيح عليه السلام به حواريين خود فرمود: اي بندگان بد خداوند! بلندي درخت نخل، شما را به هراس اندازد و به ياد خارها و دشواري بالا رفتن آن بيفتيد. ولي خوشي ميوه و منافع آن را فراموش كنيد؛ به همين گونه شما دشواري عمل آخرت را به ياد مي آوريد و زمان فرا رسيدن آن به نظر شما دور مي آيد، اما فراموش كرده ايد نعمت ها و نور و ميوه هاي آن را كه بدان خواهيد رسيد.

اي بندگان بد خدا! گندم را به خوبي پاك و پاكيزه كنيد و به دقت آرد نماييد، تا مزه ي آن را درك كنيد و خوردنش بر شما گوارا باشد؛ همچنين ايمان خود را خالص كرده و كامل نماييد، تا شيريني اش را درك كنيد و سرانجامش سودتان دهد.

به حق به شما مي گويم: اگر شما چراغي را بيابيد كه در شبي تاريك با روغن چراغ روشن شود، شما از نور آن بهره مند مي شويد و بوي بد روغن آن مانع استفاده ي شما نمي شود، همين گونه شايسته است شما حكمت و فرزانگي را از هر كس كه در وي سراغ داشتيد فرا گيريد و بي رغبتي خود او در حكمت، مانع فراگيري شما نگردد.

اي بندگان دنيا! اين سخن را به حق مي گويم: شما شرف و بزرگواري آخرت را درك نخواهيد كرد، مگر به اين كه آنچه را دوست مي داريد واگذاريد و وعده ي توبه ي فردا را به خود ندهيد، چون تا رسيدن به فردا يك شب و روز فاصله است و تقدير خداي تعالي در اين صبح و شام جداگانه است [و ممكن است مرگ شما در همين يك شبانه روز برسد و بي توبه از دنيا برويد].

به حق به شما مي گويم: كسي كه وامي از مردم به گردن او نيست، راحت تر و اندوهش كمتر از كسي است كه بدهي دارد، اگر چه خوش حساب و خوش پرداخت باشد و همين گونه كسي كه خطايي نكرده، اندوهش كمتر است از كسي كه كار خطايي انجام داده؛ اگر چه از روي اخلاص توبه كند. و به راستي كه گناهان ريز و كوچك از فريب ها و مكرهاي شيطان است كه آنها را در نظر شما كوچك كند، تا روي هم انباشته و زياد شود و اطراف وجودتان را احاطه كند.

به حق به شما مي گويم: مردم درباره ي حكمت و فرزانگي دوگونه اند: يكي مردي است كه به گفتارش آن را پا بر جا كند و با كردارش آن را تصديق نمايد [و بدان عمل كند] ديگر مردي است كه با گفتارش حكمت را محكم كند، ولي در عمل با رفتار بدش آن را تباه سازد. و فاصله ميان اين دو چقدر زياد است، خوشا به حال عالمان با عمل و واي به حال عالمان زباني!

اي بندگان بد خدا! مسجدهاي پروردگارتان را زندان هايي براي بدن ها و چهره هايتان قرار دهيد. و دل هايتان را خانه هايي براي تقواي الهي قرار دهيد و آن را مأواي شهوت هاي نفساني نكنيد، به راستي هر يك از شما كه در برابر بلا و گرفتاري بيشتر بي تابي كند، محبت و علاقه اش به دنيا بيشتر است و آن كه در بلا شكيب و صبرش بيشتر باشد، زهد و بي رغبتي او در دنيا بيشتر خواهد بود.

اي بندگان بد! همانند كلاغ هايي نباشيد كه چيزي را بربايند و نه مانند روبهان حيله گر و نه مانند گرگان خيانت پيشه و نه مانند شيران ستمگر؛ بدان گونه كه با طعمه ي خود مي كنند كه اين گونه رفتار كنيد، دسته اي چيزها را برباييد و گروهي فريب كاري كنيد و عده اي به مردم خيانت كنيد.

به حق به شما مي گويم: براي بدن كافي نيست كه ظاهرش سالم باشد، ولي درونش تباه. همين گونه براي شما كافي نيست كه بدن هايتان سالم، اما دل هايتان تباه باشد و كافي نيست كه پوست بدنتان پاكيزه باشد، ولي دل هايتان چرك و آلوده. همانند غربال نباشيد كه آرد پاك را بيرون ريزد و نخاله را در خود نگه دارد، شما نيز اين گونه نباشيد كه حكمت و فرزانگي را از دهن هايتان بيرون بريزيد، اما كينه و آلودگي در سينه هايتان بماند.

اي بردگان دنيا! به راستي مثل شما مثل چراغ است كه به مردم نور دهد، ولي خود را بسوزاند. اي فرزندان اسرائيل! با هر دشواري كه هست به مجالس علما و دانشمندان برويد، اگر چه بر روي كنده ي زانوا بنشينيد. براي آن كه خداي تعالي دل هاي مرده را به نور حكمت زنده مي كند، همان گونه كه زمين مرده را به باران هاي شديد زنه مي گرداند.

اي هشام! آنچه از علم و دانش كه به آن جاهلي، يادگير و از علمي كه بدان آگاه شده اي، به جاهل ياد ده و جاهل را از نزد خود مران، اما او را به خود نزديك كن و يادش بده.

اي هشام! شرم و حيا از ايمان سرچشمه گيرد و ايمان هم در بهشت است. بد زباني و فحاشي از جفا و بي مهري است و جفا در دوزخ است.

اي هشام! چه بد بنده اي است، آن بنده اي كه دو رو و دو زبان باشد، هنگامي كه برادرش را ببيند، ثنا خواني او كند و چون از ديده اش پنهان شود، گوشت او را [با غيبت] بخورد. اگر به برادرش چيزي برسد، بر او رشك برد و اگر گرفتار شود، ياري اش نكند. به راستي كه پر شتاب ترين كار نيك از نظر رسيدن، پاداش نيكي كردن است و پر شتاب ترين كار بد از نظر عقوبت و كيفر، ستم و تجاوز به ديگران است. و به راستي بدترين بندگان خدا، آن كسي است كه هم نشيني او را خوش نباشد، به خاطر بد زباني و فحش او. و آيا چيزي جز درو شده هاي زبان، انسان را به صورت در دوزخ افكند؟ و از اسلام نيكوي انسان است كه آنچه را بكارش نيايد واگذارد.

اي هشام! خشم و غصب كليد شر و بدي است و كامل ترين مؤمنان از نظر ايمان آنهايند كه خلق و خويشان بهتر است. و اگر با مردم آميزش داشتي، چنانچه مي تواني آميزش خود را اينگونه پي ريزي كني كه دست بالا بر ديگران داشته باشي [به عطا و بخشش] اين كار را بكن.

اي هشام! بر تو باد به نرم خويي و مدارا كردن، كه نرم خويي ميمون است و درشتي و بدخويي شوم است، به راستي كه مدارا كردن و نيكي و خوش خلقي سرزمين ها را آباد و روزي را فراوان كند.

اي هشام! گفتار خداي تعالي كه فرمود:«آيا پاداش نيكي كردن، جز نيكي است» [1] اين حقيقتي است كه در مؤمن و كافر و نيكوكار و بدكار جريان دارد [و اين وظيفه ي آدمي و امتيازش با حيوانات است] كه هر كس به او نيكي شد، بر او است كه مكافات كند [و نيكي را به نيكي پاسخ دهد] و پاداش دادن به اين نيست كه همان گونه كه وي عمل كرده، تو نيز همان گونه عمل كني، تا اين كه فضيلت و برتري ببيند [و تو افزون بر او كاري بكني] و اگر چنان باشد كه تو هم مانند وي عمل كني، برتري با اوست كه احسان را آغاز كرده [و او دست بالا را دارد و بر تو فضيلت دارد كه به نيكي آغاز كرده، اما تو را بر وي فضيلتي نيست].

اي هشام! به راستي حكايت دنيا حكايت مار است، ظاهرش كه دست مالي كنند، نرم است، در درونش زهر كشنده مي باشد. مردمان عاقل و خردمند، از آن دوري كنند، اما بچه هاي نا آگاه با دست مالي خود به سويش روان شوند.

اي هشام! بر اطاعت و فرمان برداري خدا شكيبا باش و از نافرماني خدا نيز خويشتن دار، كه به راستي دنيا ساعتي است [و بيش از آن نيست] آنچه از دنيا رفته و گذشته، كه اكنون خوشي و اندوهي از آن نخواهي يافت و آنچه هنوز نيامده، كه آشنايي و آگاهي از آن [و خوبي و بدي هاي آن] نداري؛ به اين ترتيب بر همين ساعتي كه اكنون در آن هستي شكيبا باش، هم چنان كه به خوشي خود رسيده اي.

اي هشام! مثال دنيا، مثال آب دريا است كه آدم تشنه هر چه از آن بياشامد تشنگي اش افزون گردد، تا اينكه او را بكشد.

اي هشام! از ما نيست كه در هر روز از نفس خود حسابرسي نكند، تا اگر كار نيكي انجام داده، افزونش كند و اگر كار بدي انجام داده، از آن كار به درگاه خدا آمرزش خواهي و توبه كند.

اي هشام! دنيا براي حضرت مسيح عليه السلام به صورت زني كبود چشم جلوه گر شد، حضرت بدو فرمود: چند تا شوهر كرده اي؟ پاسخ داد: بسيار، حضرت پرسيد: همه ي آن شوهرها تو را طلاق داده اند؟ گفت: نه، بلكه همه را كشته ام. مسيح عليه السلام فرمود: پس واي به شوهرهاي مانده ات كه چگونه از شوهرهاي گذشته ات پند نمي گيرند!

اي هشام! زراعت در زمين نرم و هموار مي رويد و در روي سنگ سخت و محكم نمي رويد. حكمت و فرزانگي همين گونه است كه در دل فروتن آباد شود، اما در دل شخص متكبر سركش آباد نشود. زيرا خداوند تواضع و فروتني را آلت و ابزار عقل قرار داده و تكبر را ابزار جهل و ناداني، مگر نمي داني كسي كه سر خود را به جانب سقف، بلند كند سرش مي شكند و كسي كه سر خود را فرود آورد، از سايه ي سقف بهره مند شده و او را [از سرما و گرما] بپوشاند و همچنين كسي كه در پيشگاه خدا فروتني نكند، خداوند او را سرافكنده كند و كسي كه در پيشگاه خدا تواضع كند، خداوند او را رفعت دهد.

اي هشام! فقر و نيازمندي، پس از ثروت و بي نيازي چقدر زشت است و چقدر زشت است خطا و گنه كاري پس از عبادت و پرستش حق و از اين زشت تر، كسي است كه براي خدا عبادت كرده، سپس عبادت خدا را رها كند.

اي هشام! خيري در زندگي نيست، مگر براي دو نفر: شنونده علم نگه دار و دانشمند زبان دار و گويا.

اي هشام! رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: هر گاه مؤمني را ديديد كه خموش است، به او نزديك شويد كه وي حكمت در دل ها بيفكند. و مؤمن، كم حرف و پر كار است و منافق [به عكس] پر حرف و كم كار.

اي هشام! خداي تعالي به داود عليه السلام وحي فرمود: به بندگانم بگو: ميان من و خودشان عالمي را كه فريفته ي دنيا گشته واسطه قرار ندهند، كه چنين عالمي آنها را از ذكر من و از راه محبت و مناجات من باز دارد، اينان راه زنان بندگان من هستند و كمترين كاري كه من با آنها مي كنم، آن است كه شيريني و حلاوت محبت و مناجات خود را از دل هايشان بر كنم.

اي هشام! بپرهيز از آميزش با مردم و انس با ايشان، مگر آن كه خردمندي و يا اميني در آنها بيابي، كه با وي انس گير و از ديگران بگريز؛ همان گونه كه از درندگان خون خوار مي گريزي.

و براي شخص عاقل، شايسته است كه چون عملي انجام دهد، از خداوند شرم داشته باشد. و چون نعمتي از خداوند به او عنايت كرد، ديگران را در آن نعمت شريك سازد. و چون دو كار براي تو پيش آمد كه نمي داني كدام يك بهتر است، بنگر كدام يك از آن دو، به هوا و خواهش نفساني تو نزديك تر است، پس با آن مخالفت كن، كه درستي و صواب بسيار در مخالفت با هواي نفس است. مبادا حكمت و فرزانگي را در اختيار گيري؛ به گونه اي كه آن را در ميان نادانان بنهي.

هشام گويد: عرض كردم: اگر مردي را يافتم كه جوياي حكمت است، جز آن كه عقل و خردش گنجايش نگه داري آنچه را بر وي القا كنم ندارد؟

حضرت فرمود: با او از در ملاطفت در كيفيت خيرخواهي برآي و اگر دلش تنگ شد، خود را در معرض فتنه قرار مده و از رد كردن متكبران نيز پرهيز كن، زيرا خود علم و دانش راهنمايي كند كه بايد خوانده شود، بر كسي كه افاقه و بازگشت ندارد، عرض كردم: اگر كسي را نيافتم كه سؤال از حكمت را فهم و درك كند؟

حضرت فرمود: همين بي خبري او را از سؤال غنيمت بدان، تا از دچار شدن به فتنه ي گفتار و فتنه ي بزرگ رد كردن آنان سالم بماني.

و بدان خداي تعالي افراد متواضع را به اندازه ي تواضع و فروتني شان رفعت ندهد، بلكه به مقدار عظمت و شوكت خود به آنان رفعت و مقام دهد و همچنين خائفان را به مقدار ترس و خوفشان امان ندهد، بلكه به اندازه ي كرم و بخشش خود امانشان دهد و اندوه اندوهگينان را به مقدار اندوهشان بر طرف نكند، بلكه به اندازه ي رحمت و مهر خود اندوهشان را بگشايد و با اين ترتيب چه گمان داري به خداي رحيم و مهرباني، كه دوستي و محبت كند به كساني كه در مورد دوستانش او را بيازارند، تا چه رسد به آن كس كه در راه خدا او را بيازارند. و چه گمان داري درباره ي توبه پذير مهرباني كه بپذيرد توبه ي كسي را كه با او دشمني كند، تا چه رسد به كسي كه خشنودي اش را جويد و دشمني خلق را در اين راه بپذيرد.

اي هشام! بپرهيز از طمع و آز و بر تو باد به نوميدي از آنچه در دست مردم است. طمع از مخلوق را در خود بميران كه به راستي طمع، كليد ذلت و خواري و ربودن عقل و خرد و از ميان بردن مردانگي ها و آلوده ساختن خلق و خوهاي پسنديده و بردن علم و دانش است. و بر تو باد به چنگ زدن به عنايت پروردگار و توكل بر وي. و با نفس خود پيكار كن تا آن را از هوا و هوس باز داري، زيرا اين كار بر تو واجب است، همانند پيكار با دشمن خود.

هشام گويد: عرض كردم: كدام دشمن است كه پيكار با او واجب تر است؟

فرمود: آن دشمني كه به تو نزديك تر و دشمني اش با تو بيشتر و زيانش بر تو زيادتر و عداوتش با تو بزرگ تر و شخص او - با همه ي نزديكي اش با تو - از همه كس پنهان تر است. و آن كس كه دشمنان را بر تو بشوراند و او شيطاني است كه موكل است به وسوسه كردن دل ها و از اين رو است كه بايد دشمني و عداوت تو سخت تر باشد و نبايد صبر و استقامت او در راه نابودي تو بيشتر از صبر و استقامت تو در پيكار با وي باشد، چون با همه ي قدرت و نيرويي كه دارد، از تو ناتوان تر است و با شر بسياري كه دارد، زيانش از تو كمتر خواهد بود.

2 - در كتاب تحف العقول روايت شده كه از آن حضرت كه فرمود: مبادا در راه خدا از صرف مال دريغ كني، كه دو برابرش را در نافرماني خدا خرج خواهي كرد.

3 - و فرمود: مؤمن چون دو كفه ترازو است، هر آنچه در ايمانش افزوده شود، در بلايش افزوده گردد.

4 - و بر سر گوري كه حضور داشت، فرمود: چيزي كه آخرش اين است سزد كه از آغازش زهد ورزيده شود و چيزي كه آغازش اين است سزد كه از پايانش ترسيده شود.

5 - و فرمود: چهار چيز از وسوسه اند: خاك خوردن، گل ريزه كردن، با دندان ناخن چيدن و ريش جويدن و سه چز ديده را نور بخشند: نگاه به سبزه، نگاه به آب روان و نگاه به روي زيبا.

6 - و فرمود: خوش همسايگي تنها به نياززدن همسايه نيست، بلكه صبر بر آزار همسايه است.

7 - و فرمود: بكوشيد كه وقت شما چهار ساعت باشد: يك ساعت براي مناجات با خدا، يك ساعت براي كار زندگاني و معاش، يك ساعت هم براي آميزش با برادران و مردمان مورد اعتماد، كه عيوب شما را به شما مي فهمانند و از دل به شما اخلاص دارند و يك ساعت هم، خلوت كنيد براي درك لذت هاي حلال و با اين ساعت، بر انجام وظايف آن سه ديگر توانا مي شويد. فقر و طول عمر را به خود تلقين نكنيد، زيرا هر كه به خود تلقين فقر كند، بخيل مي شود و هر كه به فكر طول عمر خود باشد، حريص مي شود. براي خود بهره اي از دنيا بگيريد و آنچه خواهش حلال باشد و به مردانگي ضربه نزد و اسراف نباشد منظور داريد و به اين وسيله براي انجام امور دين ياري جوييد، زيرا در روايت آمده: از ما نيست كسي كه دنيايش را براي دينش وانهد، يا دينش را براي دنيا از دست بدهد.

8 - و فرمود: در دين خدا بينا و فهميده شويد، زيرا فهميدن دين، كليد هر بينايي و كمال عبادت است و وسيله اي براي تحصيل درجات بلند و مراتب با ارزش در دين و دنيا است. و فضيلت فقيه دين فهم بر عابد، مانند فضيلت خورشيد است بر ستارگان و هر كس در دينش فهم نكند، خدا هيچ عملي را از وي نپسندد.

9 - و به علي بن يقطين فرمود: كفاره ي كارمندي سلطان، احسان به برادران ديني است.

10 - و فرمود: هر آنچه مردم گناهان تازه كنند، كه نمي كردند، خدا بلاهايي تازه به آنها دهد كه به حساب نمي آوردند.

11 - و فرمود: يك جارچي در روز قيامت فرياد مي زند: آگاه باشيد! هر كه را بر خدا مزدي است، به پا خيزد و بلند نشود، مگر كسي كه گذشت و اصلاح [بين مردم] كرده، كه اجرش با خدا است.

12 - و فرمود: سخاوتمند خوش خو در پناه خدا است و خدا او را رها نكند و وانگذارد تا به بهشتش برد. خدا پيغمبري نفرستاده، مگر با سخاوت و پيوسته پدرم مرا به سخاوت و خوش خويي سفارش مي كرد، تا درگذشت.

13 - و فرمود: كمك تو به ناتوان، از بهترين صدقه دادن است.

14 - و فرمود: تعجب نادان از عاقل خردمند، بيشتر از تعجب خردمند از نادان.

15 - و فرمود: مصيبت بر شخص شكيبا يكي است، ولي براي بي تابي كننده دو تا است.

16 - و از حضرت موسي بن جعفر عليه السلام روايت شده كه فرمود: دوستي با مردم، نيمي از عقل است و اندوه بسيار، پيري آورد و شتاب كاري، ناداني و حماقت است. كسي كه در هنگام مصيبت دست خود بر زانو زند يا [از روي افسوس] دست را بر دست ديگر زند، اجر خود را پايمال كرده و مصيبتي كه موجب اجر و پاداش مصيبت زده شود، آن است كه در هنگام رسيدن مصيبت همراه با صبر و استرجاع [گفتن انا لله و انا اليه راجعون] باشد. و احسان نيست، مگر احسان به شخص ديندار يا انسان با شخصيت و داراي حسب و نسب.

و كسي كه اسراف كند، نعمتش زايل گردد و امانت داري و راستي، روزي بياورد و خيانت و دروغ، نداري و دورويي بياورد و هر گاه خداوند، بدي مورچه را بخواهد دو بال براي او بروياند و پرواز كند و پرنده او را بخورد. و احسان كامل نشود براي احسان كننده، مگر به سه چيز: كم شمردنش، پنهان كردنش و شتاب در دادن و انجامش. پس كسي كه احسان خود را نزد مؤمن كوچك به حساب آورد، برادرش را بزرگ كرده، ولي آن كس كه احسان خود را پيش او بزرگ كند، برادرش را كوچك كرده و كسي كه احسان خود را پنهان كند، كاري بزرگوارانه كرده و كسي كه در وعده ي احساني كه كرده شتاب كند، عطاي خود را گوارا نموده است.

17 - و در كتاب كشف الغمه است كه امام موسي بن جعفر عليه السلام از مردي شنيد كه آرزوي مرگ مي كند، حضرت بدو فرمود: آيا ميان تو و خداوند خويشاوندي و قرابتي است كه خداوند به خاطر آن از تو حمايت مي كند؟ عرض كرد: نه،فرمود: آيا كارهاي نيكي از پيش فرستاده اي كه بر اعمال بد تو مي چربد؟ عرض كرد: نه، فرمود: پس با اين وضع، تو براي خود آرزوي نابودي ابدي مي كني.

18 - و نيز فرمود: كسي كه دو روزش يكسان باشد، مغبون است و كسي كه پايان اين دو روزش بدترين اوقات آنها باشد، ملعون خواهد بود و كسي كه فزوني در خود نبيند، رو به نقصان و كمبود مي رود و كسي كه چنين باشد، مرگ براي وي بهتر از زندگي است.

19 - و ابن حمدون در كتاب تذكره ي خود گفته كه موسي بن جعفر عليهماالسلام فرمود: علم مردم را در چهار چيز يافتم: نخست آن كه پروردگار خود را بشناسي، دوم آن كه بشناسي كه خدا درباره ي تو چه كرده؟ سوم آن كه بشناسي خدا از تو چه خواسته و چهارم آن كه بشناسي آنچه تو را از دين و آيينت بيرون مي برد.


پاورقي

[1] الرحمن (55) آيه ي 60.