بازگشت

وصيت حضرت موسي بن جعفر


عبدالله بن محمد حجال گويد: ابراهيم بن عبدالله جعفري از قول عده اي از بستگانش نقل كرده است كه:

حضرت موسي بن جعفر عليه السلام افراد ذيل را بر وصيت نامه خود شاهد گرفت: اسحاق بن جعفر بن محمد (برادر خويش)

ابراهيم بن محمد جعفري

معاويه جعفري (كه همگي از نسل ابوطالب بودند)

يحيي بن الحسين بن زيد (از نوادگان امام زين العابدين عليه السلام)

سعد بن عمران انصاري

محمد بن حارث انصاري، از اصحاب امام كاظم عليه السلام



[ صفحه 147]



يزيد بن سليط انصاري، از اصحاب امام كاظم عليه السلام

محمد بن جعفر اسلمي، از اصحاب امام كاظم عليه السلام

امام عليه السلام در ابتدا برخي عقايد خود را بيان داشت و در ادامه وصاياي خود را بيان مي نمايند.

گواهي بر وحدانيت خداوند يكتا، گواهي به رسالت محمد صلي الله عليه و آله و اينكه قيامت بي شك خواهد آمد و خداوند مردگان را زنده خواهد كرد، و زندگي بعد از مرگ حق است و حساب و قصاص حق است و ايستادن و توقف نمودن در مقابل خداوند عزوجل (در قيامت) حق است و آنچه را حضرت محمد صلي الله عليه و آله براي مردم آورده حق است و آنچه را روح الامين نازل كرده است حق است. حضرت اين عقايد را يك بر يك شمرده، فرمودند:

با اعتقاد بر اين عقايد زندگي مي كنم و با اين اعتقادات مي ميرم و با همين اعتقادات بعد از مرگ زنده خواهم شد، ان شاء الله.

حضرت اين افراد را شاهد گرفتند كه اين مطالب (كه بيان خواهد شد) و وصيت من است با خط خود من، و قبل از آن سفارشات جدم اميرالمؤمنين عليه السلام و سفارشات حسن و حسين و علي بن الحسين عليهم السلام و سفارشات محمد بن علي عليه السلام و سفارشات جعفر بن محمد عليه السلام را حرف به حرف نوشته و نسخه برداري كرده ام و اينك با اين وصيت، فرزندم «علي» و به همراه او فرزندان ديگرم را اگر خواهد به اميد خدا وصي قرار مي دهم، اگر «علي» ديد آنها رشد دارند و خواست آنها را به عنوان وصي باقي گذارد، اين اختيار را دارد و اگر از آنها ناراضي بود و خواست ايشان را كنار بگذارد، باز مختار است و آنان در مقابل او اختياري ندارند، در مورد صدقات، اموال، كودكان و فرزندانم «علي» و نيز ابراهيم، عباس، اسماعيل، احمد (اولاد ديگر



[ صفحه 148]



امام كاظم عليه السلام) و ام احمد (از همسران امام كاظم عليه السلام او از زنان محترم بوده و مورد عنايت حضرت قرار داشت) را وصي قرار مي دهم، در مورد امور همسرانم فقط «علي» وصي است و ثلث صدقه پدر و خانواده ام را به هر گونه كه صلاح بداند خرج كند و آن گونه كه هر كس نسبت به اموال خود رفتار مي كند، رفتار كند، اگر دوست داشت آنچه را كه گفتم، در مورد اهل و عيالم به اجرا گذارد مختار است و اگر نخواست اينكار را بكند باز هم اختيار دارد، اگر خواست بفروشد يا ببخشد يا به كسي بدهد يا به روش غير از آنچه وصيت كرده ام صدقه بدهد نيز مختار است و در اين وصيت، در مورد اموال و خانواده و فرزندانم او به منزله خود من است و اگر صلاح ديد كه برادرانش را - كه در آغاز اين نوشته از آنها نام برده ام - (به همان صورت كه من در اينجا ذكر مي كنم) باقي بگذارد، و كسي حق اعتراض به او را ندارد، و اگر كسي از آنها بخواهد خواهر خود را عروس كند، بدون اجازه و دستور او اين حق را ندارد و هر نيرو و قدرتي بخواهد او را از اختياراتي كه در اينجا ذكر كرده ام كنار بزند و مانع او بشود، با اين كار از خدا و رسولش فاصله گرفته و بر كنار شده است و خدا و رسولش نيز با او رابطه اي نخواهند داشت و لعنت خداوند و تمام لعنت كنندگان و ملائكه مقرب و انبياء و مرسلين و مؤمنين بر چنين شخصي باد و هيچ يك از سلاطين و نيز هيچ يك از فرزندانم حق ندارند او را از اموالي كه نزد او دارم منع كند، و سخنان او در مورد مبلغ آن، كاملا مورد قبول من است چه كم بگويد چه زياد و علت ذكر اسامي ساير فرزندانم فقط اين بود كه نام آنها و اولاد صغيرم در اينجا با احترام ذكر شود و آنها شناخته شوند. آن



[ صفحه 149]



همسرانم كه ام ولد [1] هستند، هر كدام كه در منزل باقي ماندند، داراي همان حقوق و مقرري خواهند بود كه در زمان حياتم از آن برخوردار بودند، به اين شرط كه او مايل باشد، و آنهايي كه ازدواج كنند ديگر نمي توانند باز گردند و مقرري دريافت دارند مگر اينكه «علي» صلاح بداند دخترانم نيز همين گونه اند.

امر ازدواج دخترانم به دست هيچ يك از برادران مادريشان نيست و دخترانم نبايد كاري انجام دهند جز با صلاح ديد و مشورت او، و اگر برادران مادري دخترانم، (بدون اجازه «علي») در مورد ازدواج آنان كاري انجام دهند خداوند تعالي و رسولش صلي الله عليه و آله را مخالفت و نافرماني كرده اند، او نسبت به مسائل ازدواج قوم خود داناتر است اگر خواست تزويج مي كند و اگر نخواست نمي كند و من آنان را نسبت به آنچه در اين نوشته ذكر كرده ام وصيت و سفارش نموده ام و خداوند را بر آنها گواه مي گيرم.

و كسي حق ندارد وصيت مرا باز كند و يا آن را اظهار نمايد، اين وصيت همان گونه است كه براي شما ذكر كردم، هر كس بدي كند به خويش بدي كرده است و هر كه خوبي كند به نفع خودش است و پروردگارت به بندگان ظلم نمي كند، و هيچ كس - اعم از سلطان و ديگران - حق ندارد اين نامه را كه در پايين آن مهر كرده ام، باز كند، هر كس چنين كند لعنت و غضب خدا بر او باد و ملائكه و گروه مسلمين و مؤمنين، بعد از خدا كمك (من) باشند، (سپس) حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و شهود، مهر كردند. [2] .



[ صفحه 150]




پاورقي

[1] ام ولد، كنيزي را گويند كه از صاحب و مولاي خود، فرزند آورد.

[2] عيون الاخبار رضا عليه السلام. تحف اعقول.