بازگشت

قوه ي ادراك آدمي - عقل - و ارزش علمي و اخلاقي آن نزد امام


در اسلام، اهميت و جايگاه بلندي براي عقل و انديشه است. و از طريق آن خداوند پاك و منزه و بلند مرتبه، عظمتش درك مي گردد، از طريق آن دانش و آگاهي ها روشن شده و سيماي زندگاني بشر ارتقا مي پذيرد، از طريق آن بشر به طرف هدايت و تمايز خوبي از بدي حركت مي كند و انسانيت فرد و ارزش آن تكامل مي يابد. لذا اسلام اهميت بالايي به اين قوه ادراكي داده است و به عقل و عاقلان و دانش و دانشمندان احترام گذاشته و انديشه را لازم دانسته و به استفاده از عقل و به كار واداشتن او و فتح كردن نواحي بحث و انديشه و نوآوري، كه لازمه اش وجود عقل است، سفارش نموده است.

و امام موسي بن جعفر عليه السلام زماني كه عقل را توصيف مي كند و از ارزش و اهميت آن سخن مي گويد همانا با زبان قرآن حرف مي زند و نظر اسلام را در اين رابطه ثابت مي گرداند و امام به هشام بن حكم، يكي از شاگردانش، سفارشي نموده است كه بزرگترين سفارشات و تعريفاتي است كه راجع به عقل و ارزش و تعهد داشتن به آن شده است و در اينجا با اين توصيه عالي و انديشه هاي علمي گرانبها را ذكر مي كنيم - و به خاطر طولاني بودنش برخي از آن را دست چين كرده و اين كتاب را با زيبايي



[ صفحه 43]



گوهرهاي آن آراسته مي كنيم. آن حضرت فرمود: همانا خداوند بلند مرتبه در كتاب خود به فرد صاحب عقل و درك نويد داده با اين سخن كه پس نويد ده بندگان مرا كه كلام و سخن را مي شنوند و بهترين آن را پيروي مي كنند. آنها كساني هستند كه خدا هدايتشان ساخته و آن ها صاحبان عقل و انديشه اند. اي هشام، همانا خداوند بلند مرتبه به واسطه عقل ها دليل هاي خود را براي مردم كامل نمود و راز خود را با ايشان در ميان گذاشت.

و به جهت اين كه خواسته انسانها را به پروردگاري خود راهنمايي كند، آنان را به سوي خود رسانده است. اي هشام، بعد از آن خداوند بيان كرده است كه عقل توأم با علم و دانش است، آنجا كه فرمود: و آن نمونه ها كه براي شما مي گوييم آنها را جز دانشمندان درك نمي كنند.

اي هشام، لقمان به پسرش گفت: براي حق فروتني كن تا عاقل ترين مردم باشي و همانا فرد زيرك نزد حق حركت مي كند. اي پسرم، دنيا درياي عميقي است كه در آن فرو رفته پس بايد كشتي تو ترس از خداوند و تكيه گاه آن ايمان و بادبان آن اعتماد بر حق تعالي و ناخداي آن عقل و راهنمايش علم و دانش سكان آن بردباري باشد. اي هشام، براي هر چيزي علت و دليلي است و دليل عاقل بودن انديشه نمودن است و دليل انديشه خاموشي است و براي هر چيز مركبي است و مركب فرد عاقل فروتني است و براي ناداني تو همين بس كه سوار مركبي شوي كه از آن منع شده اي. اي هشام، براي خداوند بر مردم دو دليل و حجت است: دليل ظاهري و آشكار و دليل نهاني و ناپيدا. اما آشكار پس پيامبران و انبيا و امامان و اما دليل نهايي عقل است. اي هشام، كسي كه عقل خود را ويران سازد، دين و دنياي خود را فاسد نموده است. اي هشام، مخلوقات براي اطاعت خداوند آفريده شده اند و از هلاكت نجاتي نيست، مگر



[ صفحه 44]



با اطاعت حق. و اطاعت با دانش و علم است و دانش با به كار بستن و دانش آموزي با دانش گره خورده است.

و دانش و علمي نيست، جز از دانشمند الهي، و شناخت دانشمند با عقل است. اي هشام، عاقل با پائين ترين مرتبه از دنيا كه توأم با حكمت و فهم باشد راضي مي شود ولي به پايين ترين درجه ي حكمت توأم با دنيا باشد راضي نمي شود.

اي هشام، اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرموده است: چيزي نيست كه حق تعالي با آن عبادت شود برتر از عقل. اي هشام، اميرالمؤمنين فرموده است: نبايد در بالاي محفل بنشيند، مگر مردي كه در او سه خصلت باشد: وقتي كه از او سؤال مي شود پاسخ دهد و وقتي كه مردم از سخن گفتن عاجزند او صحبت كند و به نظر و رأيي كه در آن مصلحت اهل و نزديكانش است اشاره نمايد و هر كس كه در او چيزي از اين سه خصلت نباشد و بالاي محفل بنشيند او بي خرد است.

و حسن بن علي عليه السلام فرمود: هر گاه درخواست نيازهاي خود را داريد آن را از اهلش بخواهيد. گفته شد: اي پسر رسول خدا، كيست اهل آن؟ فرمود: كساني كه خداوند در كتاب خود داستان آنان را ذكر فرموده آنجا كه فرموده همانا متنبه مي گردند صاحبان مغزها، و فرمود منظور آنهايي هستند كه صاحبان عقل ها هستند.

و علي بن حسين عليه السلام فرمود: با انسان هاي راستين نشستن، دعوت كننده ي به سوي راستي است، و ادب دانشمندان زياد كننده ي عقل آدمي است و فرمانبرداري حاكمان عادل، بزرگي تمام و كامل است و بهره برداري از مال، جوانمردي تمام است و راهنمايي كسي كه درخواست راهنمايي دارد، به جا آوردن سزاي نعمت است و دست كشيدن از اذيت از تكامل عقل است و در آن راحتي بدن است در نزديك و دور، در دنيا و آخرت. اي هشام، عاقل نزد كسي كه مي ترسد او را دروغگو بداند، حرف نمي زند و او



[ صفحه 45]



كسي كه مي ترسد بخشش نكند، چيزي نمي خواهد و وعده به امر نشدني و غير مقدور نمي دهد و اميد به چيزي كه موافق آرزويش نيست ندارد و به چيزي كه مي ترسد از او عاجز باشد جلو نمي افتد:

و اميرالمؤمنين عليه السلام يارانش را وصيت كرد كه: سفارش مي كنم به ترس از خداوند در آشكار و نهان و اجراي عدالت در حال خشم و رضايت و كسب حلال درسي نيازي و نيازمندي و پيوستن با كسي كه با شما قطع رابطه كرده است و گذشت از ستمكار بر شما و عطوفت با كسي كه شما را محروم ساخته و بايد نگاه شما عبرت و خاموشي شما انديشه ي شما و حرفتان ذكر و يار حق و خوي شما بخشندگي باشد زيرا فرد بخيل داخل بهشت نمي شود و فرد بخشنده داخل آتش نمي شود.

اي هشام، بهترين چيزي كه بنده با آن به حق تعالي نزديك مي شود، بعد از شناخت او، نماز است و نيكي به پدر و مادر و رها كردن حسد و خودپسندي و افتخار نمودن به خود. اي هشام، همانا مسيح عليه السلام به حواريون (ياران خود) گفت: مردم در فهم و حكمت دو دسته اند: مردي است كه حكمت را با حرف خود استحكام بخشيده ولي با بدي و رفتارش آن را ضايع كرده است پس چه فاصله اي مابين! و گوارا باد براي دانشمندان به عمل كردن و واي به دانشمندان بدون عمل! قرار دهيد دل هاي خود را خانه هايي براي پرهيزكاري خدا و دل هاي خود را محل لذت ها نكنيد.

اين دو دسته، ناشكيباترين شما در وقت ناگواري ها دوستدارترين شماست نسبت به دنيا و بردبارترين شما بر بلايا بي اعتناترين شما نسبت به دنياست. و اين كه پوست هاي خود را پاكيزه كنيد و دل هاي شما كثيف باشد، شما را بي نياز نمي كند. و مانند غربال نباشيد كه از او آرد پاكيزه بيرون مي آيد و سبوس آن را نگه مي دارد، همين طور حكمت از دهان شما خارج مي شود و كينه و بغض در سينه هاي شما باقي مي ماند.



[ صفحه 46]



اي بنده هاي دنيا، مثال شما مانند چراغي است كه مردم را روشنايي مي بخشد و خود را مي سوزاند. اي فرزندان اسرائيل، در محافل دانشمندان نزديك ايشان بنشينيد ولو آنان بر سواري نشسته باشند زيرا خداوند دلهاي مرده را با نور حكمت و فهم زنده مي كند، چنانچه زمين مرده و موات را با قطره هاي باران زنده مي كند.

اي هشام، بنده ي بدي است فردي كه دو صورت و دو زبان داشته باشد: وقتي برادر ديني خود را مشاهده مي كند، او را مدح نمايد و وقتي كه او حاضر نيست، او را مي خورند (غيبت او را مي كند) و وقتي چيزي به او، برادر ديني اش، بخشيده مي شود، او را حسد مي ورزد و زماني كه به مصيبتي دچار مي شود، او را، برادر ديني اش را خوار و ذليل مي كند.

همانا زودترين خوبي كه به انسان مي رسد، پاداش نيكي است و سريعترين بدي كه مي رسد، كيفر ستم است. و همانا بدترين بندگان خدا كسي است كه از همنشيني او به خاطر ناسزا گفتنش مردم ناراحت مي شوند. آيا چه چيزي است كه مردم را با بيني هايشان بر آتش مي اندازد، مگر سخن هايي كه ايشان در حق ديگري گفته اند. و از خوبي اسلام مرد آن است كه اموري كه برايش فايده ندارد رها كند.

اي هشام، از خود برتر بيني پرهيز كن زيرا كسي كه در دل او كمترين ذره اي از خود برتر بيني باشد، وارد بهشت نمي شود. برتربيني جامه خداست و هر كس با خداوند در جامه و روپوش او نزاع كند، خداوند او را با صورت در آتش مي اندازد و كسي كه براي خداوند فروتني كند، او را بالا مي برد. اي هشام، كسي كه در هر روز به حساب و اعمال خويش رسيدگي نكند از ما نيست. [1] .

پس اگر كار خوبي كرده آن را زياد كند و اگر كار بدي كرده، از خداوند درخواست



[ صفحه 47]



آمرزش نمايد و به سوي او توبه كند. و بر شما باد چنگ زدن به پروردگار خود و تكيه كردن بر او. و با جان خود مبارزه كن تا آن را از خواسته هايش كنار بزني.

اين كلمات كوله بار شكوفه اي از باغ دانش فراوان آن امام است كه بوي خوش علم و معرفت را پراكنده مي كند و شميم خوش اخلاص و بي آلايشي را منتشر مي سازد و زيبايي عبادت و بندگي حق و خدايي بودن را متجلي مي كند.

اينها سخنان باغ هاي پيامبري و عطر خوش قرآن و شكوفه هاي اسلام درخشان است. هدايت ها و مفاهيمي در درون پاك و ساده و صاف خود دربردارد لذا سزاوار است بر ما كه در باغ بخشش و سخاوت اين كتاب خدا بايستيم و در فضاي گسترده ي پر از سبزه ي آن پرواز كنيم و از روشني دانش او پاره اي بهره بگيريم تا انديشه و فكرمان به آشوب و اضطراب دچار نگردد.

پس اين كلمات كه در اختيار ماست، ميراث و دارايي فكري و اجتماعي كميابي است كه در ساختن انسان و هموار نمودن مسير او سهم بسزايي دارد، سرمايه اي كه براي هيچ امت و طايفه اي، مانند آن، وجود ندارد. در عالم اسلام كسي نيست كه چنين حقي داشته باشد كه براي تصور كردن انسان و زندگاني او طرح بدهد. و نشانه هاي آن را بيان كند و شكل و اندام معنوي او را ترسيم نمايد، مگر امامان هدايت عليهم السلام از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله كه چنين توانايي را دارند، به دليل داشتن صفا و بي پيرايگي روح و پاكي باطن و درون و درستي در رفتار و اخلاق و كامل بودن انديشه و درك قوانين الهي و به دليل رشد دادن ظرفيت انسان جهت فراگرفتن دانش براي زندگاني و عميق بودن احساسات الهي نزد آنان و داشتن دريافت كاملي نسبت به قانون الهي، كه پسر از پدر و او از جد خود و او از رسول خدا و او از زبان وحي مورد اعتماد و اطمينان بدست آورده اند كه همه ي اين امور باعث يگانه گرديدن شخصيت هاي آنان شده است و لذا فرد با ايمان



[ صفحه 48]



از آنان پيروي مي كند و كسي كه در راه اصلاح و تحول بخشيدن امت، به راه هدايت ايشان حركت مي كند و حركت كنندگان به سوي خدا، به روش ايشان كه نزديك به خدا و رسيدن به حق تعالي است چنگ مي زنند. و كوله باري از دانستي هاي آن حضرت براي پرورش و هدايت.

و اين توشه اي ديگر از گوهرهاي درياي عميق و شعاعي نوراني از خورشيد آگاهي هاي فروزان آن امام است كه عقل هاي اهل شناخت حق را زينت مي دهد و جان هاي بحث كننده ي هدايت و درستي را نوراني مي كند. اين دانش ها، مفاهيم پرورشي و قانون هاي كلي جهت رفتار و بندگي حق و انديشه نمودن است كه ما آنها را از پيشواي مسلمانان و مايه ي هدايت انسان ها و جهانيان و زنداني شهيد، موسي بن جعفر بن كاظم عليه السلام گلچين كرده ايم. و در اين جا آنها را ذكر مي كنيم تا براي خواننده ها نشان راه و براي طالب هدايت راهنما باشد. آن حضرت فرموده است: سزاوار است كسي كه پيرامون حق تعالي انديشه مي كند، خداوند را سست نبيند و او را در حكم ها و دستوراتش مورد اتهام قرار ندهد. و از آن حضرت پيرامون «تعيين» سئوال شد و فرمود: فرد با «تعيين» به خداوند تكيه مي كند و تسليم حق مي شود و به حكم و فرمان او راضي مي شود و امور خود را به او واگذار مي كند.

كسي كه از ذات حق تعالي حرف بزند نابود مي شود [2] و فردي كه رياست و مقام را درخواست كند نابود مي شود [3] و كسي كه در او خودپسندي راه يابد نابود مي شود. و



[ صفحه 49]



فرموده است: همسايه ي خوب بودن، دست برداشتن از اذيت و آزار نيست بلكه همسايه خوب بودن بردباري بر آزار است و به برخي از فرزندان خود فرموده است: اي پسرم، بپرهيز از اين كه خداوند تو را در انجام نافرماني ببيند كه تو او را پنهان ساخته اي و بپرهيز از اين كه خداوند تو را در طاعتي كه تو او را پنهان ساخته اي و بپرهيز از اين كه خداوند تو را در طاعتي كه انجام آن را دستور داده غايب ببيند و بر تو باد به جديت و تلاش و اين كه جان خود را در انجام عبادت و اطاعت الهي خارج نسازي زيرا هيچ عبادتي سزاوار خداوندي او نيست. و از شوخي كردن پرهيز كن زيرا نور ايمان تو را از بين مي برد و جوانمردي تو را كوچك مي سازد، و از بي حوصلگي و كاهلي پرهيز كن زيرا آن دو بهره ي تو را از دنيا و آخرت مانع مي شوند.

و آن حضرت به زباد بن ابي سلمة، در حالي كه موضع خود را به حاكمان ستمگر روشن مي نمود و بر نبرد با ايشان و لزوم محاصره و تنگ گرفتن بر ايشان تأكيد مي كرد، فرمود: اي زياد، اگر من از بلندي كوه پرتاب شوم و بدنم تكه تكه گردد، بيشتر دوست دارم از اينكه براي حاكمان ظالم عملي را انجام دهم يا قاليچه فردي از ايشان را پهن كنم. [4] .

و فرمود: اگر روزي ستم و ظلم بيشتر از حق باشد بر فرد انساني جايز نيست كه به انساني گمان خوب ببرد تا اين كه نسبت به خير و خوبي او شناخت كافي پيدا كند. و تلاش كنيد كه اوقات شما چهار ساعت باشد (يعني 4 قسمت شود): زمان راز و نياز با خداوند، و زمان كسب و كار، و زماني براي رفت و آمد با برادران ديني و افراد مطمئن، كه عيب هاي شما را به شما مي شناسانند و گوشزد مي كنند و در درون خود براي شما خالص و بي پيرايه اند، و زماني كه آن را براي لذت هاي غير حرام خود خالي مي گذاريد و



[ صفحه 50]



به دليل وجود اين ساعت توان انجام آن كارهاي قبلي را پيدا مي كنيد.

با خودتان در مورد فقر و تنگدستي و نيز طولاني شدن عمر سخن نگوييد (يعني حديث نفس در اين موارد نداشته باشيد) زيرا كسي كه با خويش پيرامون فقر سخن گويد خسيس مي شود و كسي كه با خود از طول عمر حرف بزند، حريص و طمع كار مي گردد.

براي خود بهره اي از دنيا قرار دهيد، به دليل اين كه به او آنچه از امور حلال مي خواهد داده شود آنچه از جوانمردي كردن به او آرامش مي دهد به او داده شود و آنچه كه اسراف و زيادي در آن نيست براي او فراهم گردد. و با اين امور بر انجام كارهاي ديني خود كمك بگيريد زيرا نقل شده است كه از ما نيست كسي كه دنياي خود را به خاطر دينش رها كند يا دينش را براي دنياي خود ترك كند.

و فرموده است: ميزان سختي ستم را كسي مي فهمد كه بر او چنين حكمي شده است.

و فرموده است: خوبي را برسان به ديگران و خوبي را بگو و «أمعة» نباش. گفتم: «امعه» چيست؟

فرمود: نگو من با مردم هستم و من مانند يكي از مردم مي باشم. [5] .

همانا رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اي گروه مردم، همانا دو راه و مسير وجود دارد: راه خوبي و راه بدي. و نبايد شما راه بدي را از راه خوبي بيشتر دوست داشته باشيد. [6] .



[ صفحه 51]



حال اين مطالب، نمودار كوچك و خلاصه اي از دانش هاي امام و آگاهي هاي او و راهنمايي هاي ايشان است كه ما فقط به بيان آن، بدون شرح و روشن سازي، پرداختيم و اين كلمات براي خواننده، روشن و هويداست كه پيشاپيش او مسير هدايت را ترسيم مي كند و نشانه هاي رفتار اسلامي راست و درست را بيان مي كند. لذا سزاوار است بر ما كه در ذات اين امام بزرگ و در هويتهاي امامان از اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله انديشه كنيم. راجع به ژرفاي آثار ايشان در خلوص آنان به بررسي بپردازيم و از منقولات و روايات ايشان و راه آشكار آنان و آگاهي هاي ايشان در خصوص اعتقادات و قانون گذاري و اخلاق و پرورش بهره ببريم و در نتيجه آنها را براي خود رهبر و پيشواياني قرار دهيم كه ما را به سوي حق تعالي هدايت مي كنند، كه ايشان كساني اند كه خداوند هدايتشان كرده پس هدايت ايشان را بررسي كنيد.



[ صفحه 52]




پاورقي

[1] همان مدرك / ص 283.

[2] كسي كه در ذات خدا مجادله كند و بخواهد حقيقت ذات حق را بشناسد او ناتوان است زيرا اين كار بالاتر از توان عقل هاست و خداوند پاكيزه تر است از اين كه عقلها بر او احاطه يابند يا باطن او را بشناسد و در راه شناخت باطن حق سرگرداني و گمراهي بر انسان چيره مي شود لذا فرد نابود مي گردد.

[3] كسي كه رياست و مقام را هدف و نهايت زندگي خود قرار دهد، ابزاري براي برپايي حق ندارد.

[4] به نقل از شيخ انصاري، از كتاب مكاسب، باب ولايت و سرپرستي از سوي ستمگر.

[5] سخن امام معناي كلام رسول خدا صلي الله عليه و آله را در بردارد، آنجا كه تصريح كرده فرموده است: نباش «امعه» كه بگويي من با مردم هستم. اگر مردم كار خوب كردند، من هم خوبي مي كنم و اگر بدي كردند من بدي مي كنم ولكن خود را بر اين مطلب آماده كنيد كه اگر مردم خوبي كردند خوبي كنيد و اگر بدي كردند از بدي ايشان دوري كنيد.

[6] روايات مزبور كه اكنون ذكر شده همگي از كتاب تحت العقول است كه در قبل نام آن آمده و اين روايات در باب آنچه از امام موسي بن جعفر عليه السلام روايت شده درج گرديده است.