بازگشت

نگاهي به وضع سياسي و اجتماعي زمان امام


امام موسي بن جعفر عليه السلام در پايان حكومت امويان متولد شد. و اين حكومت در حالي از بين رفت كه از عمر شريف آن حضرت بيشتر از پنج سال نگذشته بود. با نابودي اين حكومت مردم منتظر بهبود اوضاع سياسي و اجتماعي بودند و اهل بيت عليهم السلام و طالبان حكومت حق بيشتر از ديگر مردمان در معرض قتل و ظلم و آزار و تهاجم و توطئه هاي مخفيانه ي حكومت واژگون شده بودند. و به تحقيق حاكمان بني اميه از ريختن خون هاي اهل بيت عليهم السلام و طلايه داران، از جويندگان حكومت حق به طور كلي، به ويژه از نوادگان علي بن ابيطالب عليه السلام و فاطمه الزهرا عليهاالسلام باكي نداشتند و به آنان و پيروانشان بدترين انواع ستم و زهرها را مي چشاندند و دردناك ترين مصيبت ها قضيه كربلا بوده است كه در آن نوه ي پيامبر صلي الله عليه و آله، حسين بن علي بن ابيطالب عليه السلام به شهادت رسيده است و ديگري شهادت حفيده زيد بن علي بن الحسين در سال 121 ماه صفر بوده كه بدست حاكم اموي هشام بن عبدالملك بوده است و ابوالفرج اصفهاني سي و سه نفر از نوادگان آل ابي طالب عليهم السلام را نام برده كه به دست حاكمان اموي كشته شده اند، كه در ابتدا حسن و حسين عليهماالسلام، دو آقاي جوانان اهل بهشت، دو پسر علي و فاطمه عليهاالسلام، دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله، هستند، و از زمان معاوية بن ابي سفيان تا پايان دولت اموي ادامه داشته است و همگي آنان از نوادگان علي و جعفر و عقيل، فرزندان ابيطالب بوده اند و نيز كساني مي باشند كه مردم به فضيلت و پرهيزكاري و جانب داري از حق آنان گواهي داده اند. بني اميه ايشان را از روي ستم و دشمني كشتند چون تسليم ستم نشدند و به پستي و زبوني رضايت ندادند و نهضتي برپا كردند و به مبارزه و حمايت از اسلام و مطابقت دادن احكام آن با جامعه دست زدند. و چنانچه ابوالفرج اصفهاني در كتاب «مقاتل الطالبين» گفته سي و دو نفر از



[ صفحه 53]



نوادگان ابوطالب از ابتداء سلطنت ابوالعباس خونريز تا زمان وفات امام موسي كاظم عليه السلام كشته شدند. و معروفترين ايشان شهيد محمد بن عبدالله، فرزند امام حسن عليه السلام، ملقب به «نفس زكيه» يعني جان پاك شده مي باشد كه در سال 145 ه. ق كشته شد و شهيد حسين بن علي بن الحسين عليه السلام ملقب به شهيد سرزمين «فخ» كه در روز هشتم ذي الحجه، سال 169 ه ق كناره ي چاه «فتح» نزديك مكه مكرمه به دست حاكم عباسي، هادي، فرزند ابي جعفر منصور، به شهادت رسيد و شهادت آقاي اهل بيت عليهم السلام و پيشواي ايشان موسي بن جعفر عليه السلام در روز 25 رجب سال 183 ه ق به دست حاكم عباسي، هارون الرشيد، واقع شده است. زيرا اين اشخاص از مشهورترين جويندگان حكومت حق و رهبران و طلايه داران بوده اند. اما شمار حقيقي آنها را تاريخ نگاران بياورده اند و آنها چند برابر اين شماره هايي است كه اخبار و نوشته هاي تاريخ به آن اشاره دارد. همانا آن عصر تاريخي كه امام كاظم عليه السلام در آن مي زيسته از مهمترين دوران حكومت بني عباس است چنانچه آن زمان از دوران هاي سخت در زندگاني اهل بيت عليهم السلام بوده است، زيرا به تحقيق عباسي ها، نوادگان علي بن ابيطالب عليه السلام و پيروانشان را منزوي كرده بودند و در هر ناحيه و شهري آنان را تعقيب مي كردند و مبالغ و نيروهايي را فراهم مي كردند براي حمله كردن بر آل علي عليهم السلام و محكوم كردن طلايه داران و رهبران، به دليل ترسي از نهضت آنان و منزلت والاي ايشان در جانهاي مردم عادي و بزرگان از فرزندان امت اسلامي پس اين دوره از تاريخ زندگي جامعه ي اسلامي، دوره تاريكي نسبت به امور سياسي بوده است، دوره اي كه ترس و كشتار و توطئه چيني و شايعه پراكني گسترده شده بود و بني عباس و دوستان ايشان حكومت و مديريت و قضاوت ظالمانه و ستم به مردم را برگزيده بودند تا آنجا كه زندان كردن و زدن و كشتن ديگران با ابزارها و وسايل چيزي عادي بود. و حكومت دولت عباسي



[ صفحه 54]



مبني بر يك نظام امپراطوري ارثي استبدادي بود كه در آن شهرهاي دور و نزديك در مقابل دستور مسئولين امور سياسي خاضع و فروتن بودند و استانداران دستور مي بردند و كارهاي بيهوده مي كردند و هر طور مي خواستند در امور مختلف تصرف مي كردند و مادام كه بر اطاعت از حاكم مركزي و دستور خليفه عباسي محافظت مي كردند. پس آنچه خواستني بود و درخواست مي شد، صرفاً پيروي از خليفه عباسي بود نه گسترش عدالت و برپا داشتن اسلام و مطابقت دستورات اسلام بر جامعه و بهبود اوضاع امت اسلامي. و براي حاكمان چيزي غير از تحت حكومت و لذت هايشان و خلاص شدن از دشمنانشان اهميت نداشت. و در اين دوره لودگي و هوسراني و رامشگري در ميان جامعه منتشر شد و كاخ هاي خلفا و اميران و استانداران و وزيران و اطرافيان آنان از كنيزكان و زيبارويان و از ابزارآلات هوسراني و غناخوانان و رامشگران و از شاعران چاپلوس و بنده ي درهم و دينار پر شده بود. حاكمان مشغول شدند به كنيزكان و جواهرات و عطرها و لباس ها و آلات هوسراني و لذت و عياشي و ساختن قصرها. لذا به ثروتمندان پول و مال انفاق مي كردند و سرمايه هاي امت اسلامي را كه با رنج و زحمت به دست آمده بود، مي دوشيدند و يا آن سرمايه ها را از ستم ديدگان و تبعيد شدگان و افرادي كه محكوم به زندان و كشتن بودند خارج مي كردند و غضب مي نمودند. اين امور مربوط به وضع سياسي و اجتماعي آن روز بود. اما علم و دانش در آن روزگار، زندگي علمي و ادبي و فرهنگي در جامعه اسلامي روشن و آشكار بوده است و دانش ها و آگاهي ها و آداب و هنرها و كشفيات سير تكاملي داشت و به مرحله اي بسيار بالا و كاملي رسيد، چنانچه بحث و بررسي هاي ديني گسترش يافت و گروه ها و مكتب هاي فلسفي و كلامي و فقهي ثمر دادند. و آثار منفي آن امواج در كنار آثار مثبت او واقع شد و از جمله آثار منفي آن اختلاف و گروه گرايي مسلمانان و تقسيم ايشان بين مكتبهاي



[ صفحه 55]



ديني و گروههاي فقهي و كلامي بود كه اين امر باعث قطعه قطعه شدن جامعه اسلامي گرايد و جمع مسلمانان را به جدايي كشاند، چنانچه اين امر باعث شد شك و انكار خدا و بي ديني و دروغ و تشويش و فساد در اعتقادات در راه و مسير مسلمانان كمك كرد.

اما طرف مثبت آن: رشد انديشه و تفكر اسلامي و گسترش امور عقلي، سوق عقل به سوي نوآوري و انديشه ي نو و بحث هاي علمي منظم و عميق شدن بررسي هاي اسلامي و گسترش نواحي آن و آموختن هنرهاي مختلف با او مي باشد.

و براي امام موسي بن جعفر عليه السلام، مانند پدرش صادق عليه السلام، فرصتي به دست آمد كه از گمراهي سياسي و اقتصادي و اخلاقي و اجتماعي، كه آن را حاكم عباسي ايجاد كرده يا بر ايجاد آن كمك كرده بود، مطلع شود و با وجود اين كه اوضاع سياسي زمان امام كاظم عليه السلام براي رسيدن به هدف سخت بود و ايشان بيشتر پدرش صادق عليه السلام در تنگنا بود و با وجود اين كه از امام مراقبت مي شد و در زندان ها و سياه چال ها به مدت طولاني حبس مي شد ولي ايشان مسئوليت خود را رها نكرد لذا گروهي از دانشمندان و راويان و اهل حديث را پرورش داد. و سهم بسيار جدي را در متوقف ساختن گمراهي دانست، كه از برخي امواج فلسفي و اعتقادي و علوم كلام كه از نزاع فكري و اختلافات اعتقادي تأثير پذيرفته بود، از نظرات فقهي و قانون گذاري اسلامي عصر خود به انتقاد پرداخت و مواضع ضعف و كوتاهي و خطاي در آن را روشن ساخت.

و ايشان با آن كه در زندان بود، امور با اهميت علم و دانش را با جامعه پيوند مي داد. و در اين باره تاريخ نگاران روايت كرده اند كه: برخي از دانشمندان و ياران و شاگردان حضرت به طور مخفيانه و پنهاني در زندان خود را به امام مي رسانند و از مسائل و احكام و دستورات شرعي سؤال مي كردند و آن حضرت مطالبي را در اين باره



[ صفحه 56]



مي نوشتند و پاسخ آن را مي دادند.

و با توجه به اين وضع سخت سياسي كه، امام را دربر گرفته بود، در مدت پيشوائيش، كه بعد از پدرش امام صادق عليه السلام تا سي و پنج سال ادامه داشت، و در آن زمان كه به امامت رسيد، بيست ساله بود، مبارزه با حاكمان عباسي را تا زمان شهادتش ادامه داد.

لذا بحث كننده ي پژوهشگر مشاهده مي كند كه حديث و روايت ها و فضايل فكري و علمي كه براي امام كاظم عليه السلام است، در قياس با پدرش، امام صادق عليه السلام، و جدش، امام محمد باقر عليه السلام اندك است. و دوران امام باقر و امام صادق عليهماالسلام به نشر دانش ها و آگاهي ها و آشكار ساختن دانش هاي اهل بيت عليهم السلام و محدود ساختن نشانه هاي مكتب اسلام گذشته است و ايشان به تفقه و تفسير و سياست و تعليم عقايد و اصول اخلاق پرداخته اند، همان طوري كه ايشان از پدر خود، امام سجاد عليه السلام، و او از پدرش، حسين بن علي عليه السلام، و او از، علي بن ابي طالب عليه السلام، و او از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت كرده است و نشانه هاي دين نبوي و اساس آن و هويت علمي و اعتقادي و عبادي آن را محدود و مشخص كرده اند.

عصر امام كاظم عليه السلام آشكارا در نبرد و جهاد سياسي و مقابله با حاكمان و زندان ها و سياه چال ها و برخورد سياسي غير مسلحانه گذشته است، و اين جنبه از روش اهل بيت عليهم السلام است. و امام عليه السلام، زمان خود را در اجراي مسئوليت ها و اثبات اعتقادات و قانون گذاري اسلامي سپري كرده است. و به تحقيق اهل بيت عليهم السلام و پيروانشان بر بلنداي اين مسير، خط مبارزه و مواجهه با ظلم و حلال شمردن امور حرام و مقابله با گمراهي و سركشي را ترسيم كرده اند. و اين كار به خاطر قيام براي آشكار ساختن دعوت اسلامي و حفظ پاكي اسلام و تضمين قوانين آن و نظم بخشيدن به آن امور و



[ صفحه 57]



پايبند شدن به ارزش ها و اخلاق و بناي يك جامعه و دولت و حركت فردي و اجتماعي بر اساس آن مي باشد. لذا با حكام عصر اهل بيت عليهم السلام با اذيت كردن و ايجاد تفرقه و كشتار پيروانشان دشمني مي كردند. و اين موقعيت هر دعوت كننده ي اسلامي و راويان هدايت و اصلاح گران بر پهنه ي مسير دعوت اسلامي و استحكام دهندگان بنيان آن مي باشد، كه از زمان آدم تا وقتي كه خداوند، زمين و ساكنين آن را به ارث گذارد ادامه دارد.

پس برخورد بين حق و باطل و هدايت و گمراهي يك برخورد دائمي و حقيقي و واقعي است كه در طول مسير تاريخ بشري قرار گرفته است. و لذا تاريخ انسان را اين برخورد و درگيري به حركت وا مي دارد و يا دفع مي كند، به واسطه ي اين كه تمايل به حق يا باطل دارد، زيرا اين حركت و يا دفع آن از حقيقت قوايي، كه در برخورد و درگيري دروني هستند و بر اتفاقات و موارد پيش آمده تسلط دارند، تبعيت مي كند.

و آن قوه ي تحريك كننده، حكمت الهي و خواست او براي جداسازي ناپاك از پاكيزه مي باشد و براي روشن شدن اقسام مردم (كه در درگيري با حق و باطل چگونه اند) و آشكار شدن واقعيات و امور دفع كننده (از اين حركت انساني) و اموري كه در وجود و ذات انساني از لحاظ حركت و رفتار و داراي شكل و شمايل انسانيت است و با او در نزاع است معلوم گردد.

و كسي كه تاريخ را بررسي مي كند و عوامل و امور دفع كننده اي را كه حاكم بر آن هستند، تحليل مي نمايد، زمان و فرصت اجراي مسئوليت هاي الهي و تأثيرگذاري انبيا عليهم السلام و دعوت كنندگان به ايمان و امامان هدايت عليهم السلام را به طور واضح و روشن مشاهده مي كند و تأثير آن عملكرد انبيا عليهم السلام و هدايت كنندگان را در تاريخ برخوردها و درگيري بين حق و باطل و بنا كردن جامعه و كاشتن ارزش ها و نمونه هاي نيكي و



[ صفحه 58]



خوبي را به طور مشخص به دست مي آورد و ما زماني كه بخواهيم پهنه ي تاريخي را كه اسلام بر او سايه انداخته بررسي كنيم و قيام آن موجوديت تاريخي و جامعه ي بشري را تحليل نمائيم، درمي يابيم كه اين تاريخ براي غلبه دادن دعوت به ايمان و زيربناهاي حق و ارزش هاي هدايت، برخوردهاي رنگارنگ و جلوه هاي گوناگون نبرد و جهاد را در جهت ساختن زندگي انسان بر اساس اسلام و ارزش ها و پايه هاي وحي است، و مي بينيم كه فرصت رهبري و سرپرستي در اين برخوردها، براي اهل بيت عليهم السلام و پيروان ايشان و كساني است كه با دعوت ايشان همكاري مي كنند يا از حركات تاريخي روشن و آشكار آنان تحت تأثير قرار گرفته اند. و زندگاني امام موسي بن جعفر عليه السلام نمونه ي يك مرحله ي سياسي و تاريخي و آشكار در اسلام امت و اهميت آن به دليل هويت ايشان و زمان درخشان رهبري ايشان بر امت اسلامي است. و نيز از اهميت خود آن مرحله ي تاريخي و خصوصيت هاي حاكمان و تدبيرهاي ايشان، كه ترساندن و ستم بر مردم و انكار ارزش هاي اسلام و امور اساسي آن است، مي باشد و اين دوره كه شامل مدتي از زندگاني منصور و مهدي و هادي و رشيد بوده است زماني سخت و شديد در تاريخ اسلام و اهل بيت عليهم السلام است. و اين يك مطلب معمولي است كه نويسندگان رسمي، تاريخ حاكمان را بنويسند و از ترس شوكت آنها به چاپلوسي بپردازند واقعيات را برعكس جلوه دهند و براي آن حاكمان اوصاف بزرگي و پاك بودن و نمونه بودن را نسبت دهند، به طوري كه حقيقت واژگون شود و حقايق ناپديد گردد و باعث ايجاد شك و شبهه در آن بشود و روش تاريخ نگاران و حاكمان و سلاطين و كساني كه حقايق حاكمان ستمگر را برعكس جلوه مي دهند، آن است كه صداي حق را از نهاد تاريخ محو سازند و از بيان مخالفت مردان حق با حاكمان مزبور و درگيري با سلطه و سركشي آنها پرهيز كنند و آنان را به صورت خرابكار و نافرمان و



[ صفحه 59]



خروج كنندگان بر عليه خواست قانون معرفي كنند.

چه بسيار از تاريخ بني عباس و هارون الرشيد به عنوان نمونه خوانده ايم و اين كه زمان او يك «عصر طلايي» بوده است و صحيح آن است كه بگوئيم دانش و آگاهي هايي كه در اين دوران پيشرفت كرده با دست دانشمندان و اديبان و انديشمندان و فقيهان و فيلسوفان و اهل بحث و نظر بوده است. و حاكمان بني عباس جز تجسم رنگ ستم و سلطه گري و بدي وضع جامعه كاري نكرده اند.

و اهل بيت عليهم السلام و دعوت كنندگان بر اصلاح جامعه، مانند فقيهان و دانشمندان، در زماني قرباني و فداي حق طلبي و اصلاح جامعه مي شدند كه كنيزكان و غناخوانان و مانند ايشان وجود داشتند و جعل كنندگان حقيقت و شاعران كاخ و استانداران و قاضيان بانفوذ و امثال ايشان همه قشر مرفهي بودند كه با تمام خوبي هاي امت اسلامي و سرنوشت او و آزادي او بازي مي كردند. همانا ارزش تاريخ نگاران جامعه ي انساني با ارزش جنبه ي انساني آن مقايسه مي شود و با ارزش برپايي عدالت و صحت حركت انساني براي سلاطين و مردم سنجيده مي شود.

مال و ثروت در سايه ي اوضاع در آن زمان چيزي نيست، مگر ابزاري جهت بهره برداري سلطه گران براي تسلط ايشان بر مردم.

و به تحقيق امام كاظم عليه السلام مسئوليت پيشوايي را در اين دوران ترسناك، كه از سال 148 هجري شروع شد و تا سال 183 ه ادامه داشت، به دوش كشيد و ما اينجا اين دوره را به طور خلاصه و پي در پي و زنجيره وار براي وقوف به مسير حوادث و پيوستگي اتفاقات عرضه مي كنيم:



[ صفحه 60]