بازگشت

محل نورافشاني جاويد و ابدي


بدن پاك امام در زمين سلامت، در مقبره اي كه خصوص نوادگان هاشم و بزرگان مردم بود، به امانت گذاشته شد و آن مقبره ها «خريس» ناميده شد، چنانچه به مقبره هاي فرزندان هاشم نيز اين نام گذارده شده بود و اين مقبره در زميني كه در شمال بغداد است واقع شده است و آن زميني است كه منصور بعد از ساختن شهر بغداد، آن را جدا كرد و مقبره ي «قريش» قرار داد، و قبل از آن نامش «شونيزي كوچك» بود، پس بعد از آن به نام مقبره هاي «قريش» معروف شد و كم كم به اين نام شهرت يافت و محل دفن امام به نام «مشهد باب تين» مشهور گرديد زيرا منسوب است به باب انبارگاه كه در آن نزديكي شرق دجله بود. و بررسي هاي تاريخي اشاره دارد كه در اين منطقه قبل از دفن امام عليه السلام شهر و اجتماع مردم رشد و رفت و آمد نداشته است، آن طور كه مدينه پايتخت اسلام است و در تاريخ اسلام داراي رشد تاريخ است، چه مگر بعد از دفن بدن پاك در آن محل. و مردم پس از دفن بدن امام بر اين زمين پاك شروع به رفت و آمد كردند و در كنار امام مسكن و اقامت خود را قرار دادند. به ويژه نوادگان آل علي، شيعيان اهل بيت عليهم السلام از اين اجتماع مسكوني بود كه آن شهر وسيع شد و با گذشت زمان كم كم دانشمندان و فقيهان و بزرگان از آل علي عليهم السلام و مردم در آنجا جمع شدند و امام محل نورافشاني و زيارت و پناهگاهي شد كه دل ها به سرعت به سوي او مايل شدند و جهانيان در كنار آن به راحتي رسيدند و با نزديكي به او نيازها را از او درخواست مي كردند تا آن جا برآورنده ي نيازها و حاجت ها ناميده شد، و آن حضرت در مرگ بود در آرامگاه شريف. چنانچه ايشان توجه قشرهاي مختلف و عموم مردم و بزرگان و دانشمندان و حاكمان و سلاطين و غيره را به خود جلب كرده بود و ما توانستيم گوشه اي از بزرگي هويت و شخصيت امام را نسبت به اين توجه مردم روشن



[ صفحه 109]



كنيم و موقعيت ايشان را در دل ها و اثر آن را بشناسانيم، مانند فرد بزرگي كه صفحات تاريخ با جهاد دانش و عزت موروثي آن مزين شده است و به تحقيق گذشت زمان آرامگاه او را نشانه اي در هنر و زيبايي و صفحه اي حاكي از جامعه ي اسلامي قرار داد.

قرن ها گذشت و آن جامعه خط و امور زينتي و هنري و معماري را پديد آورد كه سخن آن بلند و عزت آن جاويد است و گروه هاي مردم آن را شناخته اند لذا مي توانند حق آن را كم و كاست كنند. و به تحقيق بدن پاك امام از تاريكي هاي زندان ها بيرون آمد و با حال غريبانه بر روي شاهراه افتاد و بر آن پيكر با سخنان دروغ و دشنام و تهمت كه از كينه و ستم و دروغ به اهل بيت عليهم السلام حكايت دارد فرياد مي زند، و در آن وقت كسي از اهل بيت عليهم السلام آن حضرت و دوستان ايشان توانايي نداشتند كه بر پيكر آن امام نزديك شوند و يا نسبت به او كارهايي كه در مورد ديگر مسلمانان مرده انجام مي شود اجرا كنند. و پيكر آن حضرت به اين حالت افتاده بود و قاتلان و ميرغضب ها در برج هاي خود زندگي مي كردند و در بين دوستان و همراهان خود به سر مي بردند و مأمور نگاهباني از پايه هاي بزرگ جاه طلبي و بهانه جويي و جنگ طلبي بودند و گمان مي كردند مانند ايشان از جمله ستمگران و ميرغضب ها انسان هايي وجود دارند كه بر اين قطعه تاريخ پرده بيندازند و آن را بپوشانند و سرداب ها و تاريكي هاي زندان، در بين كناره هاي آن صحنه نوراني از تاريخ اهل بيت عليهم السلام پوشيده بماند. و اين مطلب حق است كه امام از زندان موقت خود خارج شد تا ستمگران و ميرغضب ها تا ابد در آن وارد شوند. امام نزد پروردگار خود جا گرفت و با حالتي كه او راضي بود و خدا هم از او راضي بود و زمين پيكر پاك آن حضرت را دربرگرفت و آرامگاه شريف ايشان يك سند تاريخي جاويد در دل زمان مشخص شده كه پي در پي در گوش هاي مردم داستان برخورد اهل بيت عليهم السلام با دشمنان را در تفسير تاريخ اسلام جاويد نقل مي كند. و آن سند



[ صفحه 110]



تاريخي به صورت ستمكاران در هر زمان و گروهي بانگ و فريادهاي سخت زندان، زنجير و شمشير ميرغضب قدرت منصوب ساختن خواست حق را ندارند و به افراد ترسو و سست عنصر و جانهاي ضعيف كه از برخورد با ستمگران راضي بر زندگي توأم با خاري و پستي به عقب مانده اند اين درس را مي دهد كه آنان را قبول نكرده و بر حق ثابت قدم باشند.