بازگشت

عباس


به روايتي كه در كتاب «اختصاص» ذكر شده اين عباس از برادرش علي بن موسي الرضا صلوات الله عليه به قاضي شكايت كرده بود اسحاق بن جعفر الصادق در اين ماجرا حضور داشت.

سخت برآشفت. گريبان برادر زاده اش عباس را گرفت و گفت:

انك لسيفه ضعيف احمق

و او را كه از دست امام رضا عليه السلام دعوي به قاضي برده بود به سفاهت و ضعف و حماقت نسبت داد.

قاضي مدينه هم به سخنان اين ضعيف سفيه احمق گوش نداد.

عباس با دست تهي و چهره ي شرمسار از دادگاه مدينه به درآمد



[ صفحه 50]



در اين هنگام امام رضا صلوات الله عليه وي را به خانه ي خود برد و نوازشش كرد و آنچه مقتضاي بزرگي و عنايت بود در حقش بكار برد و بعد فرمود:

- من مي دانم قرض شما زياد شده و بار زندگي بر دوش شما فشار مي آورد و همين دشواري هاي زندگي است كه شما را به اين گونه كردار وامي دارد.

و بعد به پيشكار خود «سعد» دستور داد تا قرضهايش را بپردازد و پشتش را از زير دين به درآورد.

هنگامي كه عباس بن موسي حضور برادرش علي الرضا را ترك مي گفت امام به او فرمود:

- من تا آنجا كه مقدور است به شما كمك مي كنم و دست از احسان و اكرام خود برنمي دارم. شما آزاديد هر كار مي خواهيد انجام دهيد و هر چه به زبانتان آمد بگوئيد.