بازگشت

يادي از بهلول، يكي از شاگردان امام كاظم


يكي از شاگردان امام كاظم عليه السلام، عالم و عارف كامل، «بهلول بن عمرو» بود، او براي حفظ جان خود از خطر گزند هارون الرشيد، با اشاره ي امام كاظم عليه السلام خود را به ديوانگي زد و از آن پس به «بهلول مجنون» معروف گرديد.

روايت شده: هارون (پنجمين خليفه ي عباسي) مي خواست براي بغداد «قاضي القضاة» تعيين كند، در اين باره با اصحاب و علما مشورت كرد، همه ي آنها بهلول را براي اين كار شايسته دانستند.

هارون، بهلول را احضار كرد و به او گفت: «اي فقيه هوشمند! ما را در مورد قضاوت، ياري كن.»

بهلول: من براي اين كار صلاحيت ندارم.

هارون: همه ي اطرافيان و مردم بغداد، تو را براي اين كار شايسته مي دانند.

بهلول: عجبا! من خودم به خودم آگاهتر از ديگران هستم، وانگهي اينكه مي گويم: صلاحيت ندارم، يا راست مي گويم كه صلاحيت ندارم، يا دروغ مي گويم، در اين صورت آدم دروغگو، شايسته ي مقام قضاوت نيست.



[ صفحه 47]



هارون: تو را آزاد نمي كنم تا اين مقام را بپذيري.

بهلول: «اكنون كه چنين است، يك شب به من مهلت دهيد، تا در اين مورد بينديشم.» به او مهلت دادند، به خانه اش رفت، فرداي آن روز، صبح زود با چوبي بلند كه در دست داشت از خانه بيرون آمد و خود را به ديوانگي زد و وارد بازار گرديد، مردم ديدند آيت الله بهلول، لباس و عبا و عمامه اش، كج و معوج شده و چوبي به دست گرفته و بر آن سوار شده و فرياد مي زند، از پيش رويم كنار رويد تا اسبم به شما لگد نزند، مردم گفتند: حضرت بهلول، ديوانه شده است. اين خبر به هارون رسيد: هارون گفت:

ما جن و لكن فر بدينه منا:

«او ديوانه نشده، بلكه به اين وسيله به خاطر حفظ دينش از ما فرار كرد.» [1] .

بهلول تا آخر عمر به همين وضع به سر برد، تا مبادا طاغوتهاي عباسي از وجود او سوء استفاده كنند، و او از همين وضع ساختگي خود، بر ضد طاغوتها استفاده بسيار كرد، و با طنز و مزاح و تاكتيكهاي گوناگون به افشاگري پرداخت، در اينجا در ميان دهها طنز و مناظره ي او نظر شما را به دو واقعه جلب مي كنم:


پاورقي

[1] بهجة الآمال، ج 2، ص 435 و 436.