بازگشت

امام كاظم در زندان مهدي عباسي


مهدي عباسي امام كاظم عليه السلام را از مدينه به بغداد فراخواند و او



[ صفحه 58]



را زنداني كرد، مهدي در يكي از شبها در عالم خواب اميرمؤمنان علي عليه السلام را ديد اين آيه را قرائت فرمود:

فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا في الارض و تقطعوا ارحامكم:

«اما اگر روي گردان شويد، آيا جز اين انتظار مي رود كه در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد.» (محمد / 22)

مهدي عباسي دريافت كه از زبان علي عليه السلام به عنوان مفسد و قاطع رحم، معرفي شد.

همان شب، ربيع حاجب را طلبيد و به او گفت: «موسي بن جعفر عليه السلام را نزد من بياور.»

ربيع مي گويد: من آن حضرت را نزد مهدي عباسي آوردم، او از جاي برخاست و تجليل و احترام شاياني از امام نمود و با آن حضرت معانقه كرد، و در كنارش نشاند و عرض كرد: «اي ابوالحسن همين ساعت، اميرمؤمنان علي عليه السلام را در عالم خواب ديدم كه اين آيه را خواند:

فهل عسيتم...

آيا به من اطمينان مي دهي كه بر ضد من يا بر ضد يكي از فرزندانم شورش نكني، تا تو را رها سازم.»

امام كاظم عليه السلام نسبت شورش را از خود دفع كرد و مهدي عباسي به ربيع دستور داد كه امام را با احترام به سوي مدينه روانه سازد [1] .



[ صفحه 59]



روايت ديگر در اين راستا اينكه: ابوخالد مي گويد: مهدي عباسي دستور جلب امام كاظم عليه السلام را داده بود و مأمورين او، آن حضرت را (از مدينه به بغداد) نزد او مي بردند، در منزلگاه زباله من با آن حضرت سخن مي گفتم، به من فرمود: «چرا اندوهگين هستي؟»

گفتم: چگونه اندوهگين نباشم با اينكه شما را نزد اين طاغوت (مهدي عباسي) مي برند و نمي دانم چه به سرت مي آيد؟

فرمود: در اين سفر آسيبي به من نمي رسد، وقتي كه فلان ماه فرارسيد در فلان روز و فلان مكان، خود را به من برسان.

من دقيقه شماري مي كردم تا آن روز فرارسيد، در همان روز خود را به آن محل رساندم، نزديك بود خورشيد غروب كند، ديدم از امام كاظم عليه السلام خبري نيست، شيطان در دلم وسوسه كرد و ترسيدم در مورد سخن امام (كه فلان ساعت در فلان جا با من ملاقات كن) شك نمايم، كه ناگاه چشمم به يك سياهي خورد كه از سوي عراق مي آمد، جلو رفتم ديدم امام كاظم عليه السلام جلو قافله بر استري سوار شده است و به من فرمود: اي اباخالد! گفتم: بله، اي پسر رسول خدا!

فرمود: لا تشكن، ود الشيطان انك شككت:

«البته شك نكن، زيرا شيطان دوست دارد كه شك كني.»

عرض كردم: شكر خدا را كه شما را از گزند طاغوت حفظ كرد.

فرمود: «مرا بار ديگر به سوي آنها بازمي گردانند، كه در اين بازگشت، خلاص نشوم.» [2] .



[ صفحه 60]




پاورقي

[1] الائمة الاثني عشر (هاشم معروف)، ص 327 - «ثباة الهداة»، ج 3، ص 220.

[2] اصول كافي، ج 1، ص 447. (امام كاظم عليه السلام) با اين سخن، به دستگيريش به فرمان هارون و شهادتش در زندان او، اشاره كرد.).