نهي از منكر شديد امام كاظم به صفوان شتردار
صفوان به مهران كه با شتران خود كرايه كشي مي كرد و از شاگردان ممتاز امام كاظم عليه السلام بود، نزد آن حضرت آمد، امام به او فرمود: «همه ي كارهايت نيك است جز يك كارت.»
صفوان: آن يك كار چيست؟
امام كاظم: شتران خود را به اين مرد (هارون) كرايه مي دهي.
صفوان: سوگند به خدا، شترانم را براي كارهاي ناشايسته و شكار و امور بيهوده كرايه نمي دهم، ولي براي سفر حج كرايه داده ام، و خودم عهده دار راندن شترها نشده ام، بلكه آنها را به غلامان سپرده ام.
امام كاظم: آيا پول كرايه بر عهده آنها (دستگاه هارون) است؟
[ صفحه 88]
صفوان: آري.
امام كاظم: آيا دوست داري آنها زنده بمانند تا كرايه تو پرداخت گردد؟
صفوان: آري.
امام كاظم: من احب بقائهم فهو منهم و من كان منهم كان ورد النار.
«كسي كه بقاي آنها را دوست بدارد، جزء آنها است و كسي كه جزء آنها باشد وارد شده ي در دوزخ خواهد بود.»
صفوان مي گويد: از خدمت امام رفتم و همه ي شترانم را فروختم تا ديگر به اين گناه گرفتار نشوم، هارون از ماجرا اطلاع يافت، مرا احضار كرد و گفت: «شنيده ام شترانت را فروخته اي.»
گفتم: آري.
گفت: چرا؟
گفتم: پير شده ام و غلامان پايبند كار نيستند.
گفت: هيهات، هيهات! من مي دانم كه به اشاره چه كسي تو اين كار را كرده اي، آن كس كه به تو اشاره كرد، موسي بن جعفر عليه السلام بود.
گفتم: مرا به موسي بن جعفر عليه السلام چه كار؟، گفت:
دع هذا عنك، فوالله لو لا حسن صحبتك لقتلتك:
«از اين حرفها نزن، سوگند به خدا اگر سابقه ي رفاقت نيك من با تو نبود، قطعا تو را مي كشتم.» [1] .
[ صفحه 89]
پاورقي
[1] وسائل الشيعه، ج 12، ص 131 و 132.