بازگشت

تفاوت بين فضل و يحيي (پسر و پدر)


از حوادث تكان دهنده كه بيانگر مظلوميت شديد امام كاظم و ظلم و جنايت هولناك هارون و وزيرش يحيي برمكي مي باشد، حادثه ي تلخ زير است كه نظر شما را به آن جلب مي كنم:

روزي هارون در مجلس خود كه پر از جمعيت بود، خطاب به



[ صفحه 106]



حاضران گفت: «اي مردم! فضل بن يحيي (در مورد كشتن موسي بن جعفر) از من نافرماني كرده او را لعنت كنيد.» حاضران آن چنان او را لعنت كردند كه آن خانه از صداي آنها لرزيد.

يحيي بن خالد برمكي، پدر فضل از جريان آگاه شد، سوار بر مركب شده و خود را از در خصوصي قصر هارون، به هارون رسانيد و هارون قبلا به ورود او آگاهي نداشت، آنگاه يحيي به هارون گفت: «اي اميرمؤمنان! به من توجه كنيد.»

هارون، مضطربانه گوش فراداد، يحيي گفت: «پسرم فضل، جوان (ناپخته) است، من به جاي او فرمان تو را اجرا مي كنم.»

هارون شادمان شد و به حاضران رو كرد و گفت: فضل در موضوعي از من نافرماني كرد، او را لعنت كردم، اكنون توبه كرده و به اطاعت فرمان من تن داده، اينك او را دوست بداريد.»

حاضران گفتن: «ما با كسي كه با شما دوست است، دوست هستيم و با دشمنان تو دشمن مي باشيم، اكنون فضل را دوست داريم.»

يحيي با سرعت به بغداد رفت و با دسيسه هاي مختلف، سندي بن شاهك را واداشت كه امام كاظم عليه السلام را در زندان مسموم كرده و به قتل برساند [1] .

اف بر تو اي يحيي برمكي، كه به خاطر زر و زيور دنيا، پسر جوانمردت را ناپخته خواندي و بر خلاف همه ي اصول انسانيت، به



[ صفحه 107]



ناجوانمردانه ترين كار دست زدي، و زندگي چند روزه ي دنيا تو را فريفت و پس از چند صباحي چنگال مرگ، گلويت را فشرد و تو را به دوزخ نزد طاغوتهاي جنايتكار انداخت.


پاورقي

[1] اقتباس از انوار البهيه، ص 305 و 306.