بازگشت

خاكسپاري جنازه ي امام در قبرستان قريش


جنازه ي مطهر امام كاظم عليه السلام را در محل نگهبانان دولت عباسي آوردند، جمعيت بسياري اجتماع كردند، ولي جيره خواران دولتي مي خواستند جنازه را با خواري و بي احترامي دفن كنند...

سليمان بن ابي جعفر عموي هارون (يكي از پسران منصور دوانيقي) در قصر خود كه در كنار شط بود، صداي مردم را شنيد و از ماجرا آگاه شد، غلامان و فرزندان خود را جمع كرد و به آنها گفت: گرچه با ضرب و شتم باشد، جنازه را از دست جيره خواران بگيريد و با احترام در قبرستان قريش به خاك بسپاريد، خود سليمان نيز با پاي برهنه در حالي كه گريبانش را چاك زده بود كنار جنازه آمد و آن را تا قبرستان قريش (در شهر كاظمين نزديك بغداد) تشييع كرد، سليمان با كفني كه 2500 دينار براي آن خرج كرده بود، و همه ي آيات قرآن در آن نوشته شده بود جنازه ي امام را كفن كرد. [1] و به كمك همراهان، آن را با احترام به خاك سپردند، سپس ماجرا را به هارون گزارش داد،



[ صفحه 114]



هارون براي سليمان نوشت:

«اي عمو! صله ي رحم كردي، خداوند بهترين پاداش را به تو بدهد، سوگند به خدا سندي بن شاهك ملعون، اين كارها را به فرمان ما انجام نداده است.» [2] .

به نظر نگارنده؛ به احتمال قوي، اين كار نيز صحنه سازي و خيمه شب بازي بود كه هارون و سليمان مي خواستند، با عوامفريبي خود، احساسات مردم را فرونشانند و بر جنايات هولناك خود، سرپوش نهند.



[ صفحه 115]




پاورقي

[1] براستي بعد از آن همه ظلم و جنايت، اين گونه احترام و تكفين قيمتي و... چه فايده دارد، آيا يادآور آن مثال معروف نيست كه بعد از مردن سهراب بيهوش دارو!!.

[2] عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 100.