بازگشت

صلابت و عزت نفس امام در برابر ترفند هارون


يكي از خصال و شيوه ي رفتاري امام كاظم عليه السلام حفظ صلابت و عزت اسلامي بود، او هرگز به خواري و ذلت تن در نداد، تا آنجا كه مرگ با عزت را بر زندگي ذلت بار ترجيح داد، در اين راستا به سه سرگذشت جالب زير توجه كنيد:

1- در آن هنگام كه امام كاظم عليه السلام در زندان، در شرايط سخن بود، هارون وزيرش يحيي بن خالد برمكي را طلبيد و به او چنين دستور داد؛ «به زندان برو و موسي بن جعفر عليه السلام را از غل و زنجير آزاد كن و سلام مرا به او برسان، و به او بگو: پسر عمويت (هارون)



[ صفحه 125]



مي گويد: «قبلا من سوگند ياد كرده ام كه تو را آزاد نسازم تا اقرار كني كه با من رفتار بد كرده اي، و از من درخواست عفو از گذشته نمايي، اقرار تو موجب ننگ براي تو نيست و درخواست تو از من، موجب نقص و عيب تو نخواهد بود، اين پيام رسان من يحيي بن خالد، مورد اطمينان من و وزير من مي باشد، از او درخواست عفو كن به مقداري كه مرا از ذمه ي سوگند، برهاند، آنگاه به سلامت هر كجا خواهي برو.»

امام كاظم عليه السلام به يحيي چنين گفت: «اي اباعلي! مرگ من فرارسيده و بيش از يك هفته، بيشتر در اين دنيا نخواهم ماند... از جانب من به هارون بگو روز جمعه فرستاده ي من نزد تو مي آيد و آنچه را (در مورد وفات من) ديده، به تو خبر مي دهد، و تو بزودي در فرداي قيامت در پيشگاه عدل الهي زانو بر زمين مي زني و در آنجا روشن مي شود كه ظالم و ستمگر كيست؟»

همان گونه كه آن حضرت فرموده بود، روز جمعه به لقاء الله پيوست [1] .

2- قاطعيت امام كاظم عليه السلام در زندان، به قدري جدي و پرصلابت بود كه در پاسخ به سؤال مخفيانه ي يكي از دوستان به نام علي بن سويد، درباره ي دوري از طاغوتيان، چنين فرمود:

لا تأخذن معالم دينك عن الخائنين، الذين خانوا الله و رسوله و خانوا اماناتهم، انهم ائتمنوا علي كتاب الله فحرفوه و بدلوه، فعليهم لعنة الله و لعنة رسوله و لعنة



[ صفحه 126]



ملائكته و لعنة آبايي الكرام البررة، و لعنتي و لعنة شيعتي الي يوم القيامة:

«دستورهاي دينت را از غير شيعيان ما نگير، چرا كه اگر چنين كني، دين خود را از خائنان گرفته اي، آنان كه به خدا و رسولش خيانت كرده اند، و به امانتهاي آنها خيانت نموده اند، كتاب خدا قرآن را به عنوان امانت در اختيار آنها گذاشتند ولي آنها قرآن را تحريف و دگرگون نمودند، لعنت خدا و رسول خدا و فرشتگان و لعنت پدران ارجمند و گراميم و لعنت من و همه ي شيعيانم تا روز قيامت بر آنها باد.» [2] .

3- در آن هنگام كه امام كاظم عليه السلام در زندانهاي تاريك هارون به سر مي برد، يكي از آشنايان براي امام چنين پيام داد: «اگر براي فلاني نامه بنويسي تا با هارون در مورد آزادي تو صحبت كند، كارساز است.»

امام كاظم (ع) جواب داد: پدرم از پدران خود و آنها از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل كرده اند كه خداوند به حضرت داود عليه السلام وحي كرد:

انه ما اعتصم عبد من عبادي باحد من خلقي دوني الا قطعت عنه اسباب السماء، و اسخت الارض من تحته:

«همانا هيچ بنده اي از بندگانم به شخصي جز من تكيه نكرد، مگر اينكه اسباب (نعمتهاي) آسمان را از او بريدم، و زمين را در زير پايش براي فرورفتنش در كام زمين سست كردم.» [3] .



[ صفحه 127]



به اين ترتيب آن بزرگمرد الهي در سخت ترين شرايط، با كمال صلابت در برابر شخص قلدري مانند هارون ايستادگي كرد و حتي يك كلمه از او تقاضا نكرد و مرگ با عزت را از زندگي ذلت بار ترجيح داد.

چرا كه آن حضرت در درياي بي كران توحيد الهي غرق بود، و حتي در نگين انگشترش نوشته بود: حسبي الله (خدا مرا كافي است) و نيز نوشته بود: الملك لله الواحد القهار (حاكميت و عظمت از آن خداوند يكتاي حاكم مقتدر است) [4] به گفته ي اقبال لاهوري:



آدم از بي بصري بندگي آدم كرد

گوهري داشت ولي نذر قباد و جم كرد



يعني از خوي غلامي ز سگان پست تر است

من نديدم كه سگي پيش سگي قد خم كرد



و به گفته ي حافظ:



به ولاي تو اگر بنده ي خويشم خواني

از سر كون و مكان خواجگيم برخيزد




پاورقي

[1] مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 290.

[2] وسائل الشيعه، ج 18، ص 109.

[3] تاريخ يعقوبي، طبق نقل الائمة الاثنا عشر (هاشم معروف) ج 2، ص 338.

[4] اعيان الشيعه، ج 2، ص 5.