نهي از منكر امام و پشيماني گنهكار
روزي امام كاظم عليه السلام در كنار كوچه اي عبور مي كرد، صداي ساز و آواز از خانه اي به گوشش رسيد، در همين لحظه كنيزي از آن خانه براي ريختن زباله، بيرون آمد، امام به او فرمود: «صاحب اين
[ صفحه 128]
خانه بنده است يا آزاد است؟ «(غلام است يا ارباب؟)
كنيز: او آزاد است.
امام كاظم: صدقت لو كان عبدا خاف من مولاه:
«راست گفتي، آزاد است كه اين گونه آشكارا گناه مي كند، اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد و گناه نمي كرد.»
همين گفتگو باعث شد كه كنيز ديرتر به خانه بازگشت، صاحبخانه به نام بشر از كنيز پرسيد: چرا دير آمدي؟
كنيز: شخصي در اينجا عبور مي كرد، از من پرسيد: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد؟ گفتم آزاد است، گفت: اگر بنده بود از آقاي خود مي ترسيد.
همين پيام آن چنان بشر را دگرگون كرد كه همان لحظه با پاي برهنه از خانه بيرون آمد و به دنبال آن آقا كه اين پيام را داده بود شتافت، ناگاه ديد امام كاظم عليه السلام است، معذرت خواست و همان جا توبه كرد و با چشم گريان به خانه اش بازگشت، و از آن پس هرگز دنبال گناه و انحراف نرفت و از پارسيان معروف عصر خود شد، و چون هنگام توبه، پابرهنه بود، به او «بشر حافي» گفتند، زيرا حافي به معني پابرهنه است [1] .
پاورقي
[1] الكني و الالقاب، ج 2، ص 168.