بازگشت

فضائل و خصوصيات امام


ويژگيهاي شخصي امام كاظم عليه السلام از اين نقش مهم و مسؤليت بزرگي كه او مي بايست آن را به انجام مي رساند، پرده بر مي دارد. اين هاشمي بزرگوار، سيماي درخشان، قامتي به هنجار داشت و سبزه بود. و ريشي



[ صفحه 15]



سياه و انبوه داشت كه وي را دلپسند و باشكوه جلوه مي داد. القاب آن حضرت از خصوصيات مكتبي كه در وي تجلي كرده بود، پرده بر مي داشت. او را كاظم، صابر، صالح و امين لقب داده بودند. سرانجام آنكه زندگي او عملا از تجليات اين صفات پر فضيلت آكنده بود.

آن حضرت 20 سال از عمر شريف خويش را تحت رعايت و سرپرستي پدر بزرگوارش، امام صادق عليه السلام، سپري كرده آن حضرت همواره به فضايل فرزندش اشاره مي نمود و به دوستان و ياران مخصوصش مي گفت كه او سرور فرزندان من است و پس از من امامت را عهده دار خواهد بود.

امامت مي بايست با نص صريح باشد. نصوص متواتري درباره ي ائمه دوازده گانه، از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است. براي رفع شبهه در رابطه ي با اين نصوص هر يك از امامان به جانشين پس از خود وصيت مي كردند. از اين رو دوستداران و هواخواهان اهل بيت عليهم السلام بسيار مايل بودند كه امام خود را بشناسند و بدين دليل همواره از امام عصر خود در مورد امام بعدي پرسش مي كردند.

عبدالرحمن بن حجاج گويد:

«بر جعفر بن محمد در خانه اش، در فلان اتاق، وارد شدم. او بر سجاده خود نشسته بود و دعا مي كرد و موسي بن جعفر هم در طرف راست وي نشسته بود و با گفتن «آمين» دعاهاي آن حضرت را پاسخ مي داد. پس عرض كردم: خداوند مرا فداي تو گرداند! شما از محبت و خدمت من نسبت به خودتان آگاهيد، پس بفرماييد كه پس از شما چه كسي امامت را عهده دار خواهد شد؟ آن حضرت پاسخ داد: اي عبدالرحمن! موسي زره را پوشيد و بر قامت او راست آمد. به او عرض كردم كه پس از اين به چيزي



[ صفحه 16]



نياز ندارم». [1] .

امام صادق عليه السلام هميشه ساير فرزندان خود را به امام موسي، سفارش مي كرد. عبدالله بن جعفر از امام موسي بزرگ تر بود و امام صادق را مي بينيم كه با وي به گفتگو مي پردازد و از او مي پرسد: چه چيز تو را مانع مي شود كه همچون برادرت شوي؟ به خدا سوگند كه من نور را در چهره اش مي بينم. عبدالله پرسيد: چگونه؟ آيا مگر پدر من و پدر او و اصل من و اصل او يكي نبوده است؟

امام صادق پاسخ داد: «او از نفس من است و تو فرزند مني». [2] .

زندگي امام موسي كاظم از همان اوان كودكي با زندگي ديگران تفاوت داشت و همين نشانه ي مقام بزرگ اوست. در حديثي از صفوان جمال، يكي از خواص شيعه، نقل شده است كه گفت: از امام جعفر صادق عليه السلام درباره ي صاحب اين امر (امامت) پرسيدم. فرمود: صاحب اين امر كسي است كه لهو و لعب نمي كند. در اين حال ابوالحسن (امام موسي كاظم) كه كوچك بود به همراه يك بره و يك بز كه هنوز يك سالش تمام نشده بود، وارد شد. ابوالحسن به بره مي گفت: براي پروردگارت سجده كن.

پس امام صادق او را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم فداي كسي كه لهو و لعب نمي كند». [3] .

امام موسي بن جعفر عليهماالسلام، با اين صفات ممتاز خويش و همچنين به



[ صفحه 17]



دليل سفارشهايي كه پدر بزرگوارش در حق او كرده بود، در ميان برادران خود اين چنين محبوب رشد و پرورش يافت.

در حديثي از محمد بن وليد آمده است كه گفت:

از علي بن جعفر بن محمد شنيدم كه مي گفت: از جعفر بن محمد عليهماالسلام شنيدم كه به گروهي از خواص و ياران خويش مي فرمود:

شما را درباره ي پسرم، موسي، به خير و نيكي سفارش مي كنم كه او برترين فرزندانم و جانشين و قائم مقام من است و پس از من حجت خداي عزوجل بر تمام خلق است.

علي بن جعفر بسيار هواخواه برادرش امام موسي كاظم عليه السلام بود و مي كوشيد آداب و شرايع ديني را از آن حضرت فرا بگيرد. پرسشهاي وي از امام موسي و پاسخهايي كه به طور شفاهي از آن حضرت شنيده، بسيار مشهور و معروف است و درباره اين موضوع روايات و اخبار بي شماري نيز نقل شده است. [4] .

از آنجا كه در روزگار امام صادق تا حدودي فضاي باز فرهنگي ايجاد شده و معارف اهل بيت عليهم السلام گسترش يافته بود بيشتر مردم در آن دوره به سوي مذهب اهل بيت گرائيده بودند تا به مذاهب ديگر آينده ي اين مذهب نگران كننده بود، زيرا ممكن بود برخي از سران و رهبران، براي رسيدن به منصب رياست و رهبري در شيعه، به طمع مي افتادند و چه بسا برخي از فرزندان و نوادگان امام صادق را نيز با خود همگام و همصدا مي كردند. از



[ صفحه 18]



همين روست كه امام ششم همواره و به شدت بر جانشيني امام موسي پس از خودش تأكيد مي كرد.

پس از امام صادق عليه السلام برخي مسلمانان منحرف شدند و پنداشتند كه پس از امام صادق، پسر بزرگ آن حضرت، يعني اسماعيل امام است و ادعا كردند كه اسماعيل در زمان پدرش از دنيا نرفته بلكه از انظار مخفي شده است!

فرقه قدرتمند اسماعيليه كه پس از نهضت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بزرگ ترين جنبش انقلابي را پايه گذاري و دولتي بزرگ و نيرومند در شمال آفريقا تأسيس كردند، زاده ي همين عقيده ي اشتباه بودند!

از اين رو امام صادق عليه السلام پيروان بزرگ و برجسته اش را بر وفات فرزندش گواه گرفت و بديشان خاطرنشان ساخت كه جانشين به حق او همان امام موسي كاظم است.

از زرارة بن اعين نقل شده است كه گفت:

نزد ابوعبدالله عليه السلام رفتم. سرور فرزندانش موسي در سمت راست آن حضرت نشسته بود و رو به روي او تابوتي پوشيده بود. آن حضرت به من فرمود: داوود الرقي و حمران و ابوبصير را نزد من حاضر كن. مفضل بن عمر نيز بر آن حضرت وارد شد. من بيرون آمدم و كساني را كه امام دستور احضارشان را داده بود، حاضر كردم. يارانش يكي پس از ديگري وارد مي شدند تا آنكه جمعا سي نفر شديم.

چون، همه گرد آمدند، امام صادق فرمود: داوود! پرده از چهره ي اسماعيل برگير. داوود پرده از سيماي اسماعيل برگرفت. آنگاه آن حضرت پرسيد داوود! آيا او زنده است يا مرده؟ داوود پاسخ داد: سرورم او مرده است.



[ صفحه 19]



بدين ترتيب امام پيكر مرده فرزندش را به يكايك يارانش نشان داد تا اينكه به آخرين نفر در مجلس رسيد. همه ي حاضران نيز اعتراف مي كردند و مي گفتند: سرورم او مرده است. پس امام صادق فرمود: خدايا تو خود گواه باش. سپس دستور داد اسماعيل را غسل دهند و او را حنوط و كفن كنند.

چون كار غسل و حنوط و كفن اسماعيل پايان پذيرفت امام صادق عليه السلام رو به مفضل كرد و فرمود: مفضل! چهره او را بنمايان. مفضل چنين كرد. امام از او پرسيد: آيا زنده است يا مرده؟ پاسخ داد: مرده. امام صادق فرمود: خداوندا بر ايشان شاهد باش. سپس اسماعيل را به طرف قبرش بردند و چون او را در قبر نهادند، امام فرمود: مفضل چهره ي او را بنمايان و از جمعي كه حاضر بودند، پرسيد: آيا زنده است يا مرده؟ همه پاسخ داديم: مرده است. پس آن حضرت فرمود: خدايا شاهد باش و شاهد باشند كه بزودي باطل گرايان به گمان و ترديد خواهند افتاد. (يريدون ليطفئوا نور الله بأفواههم) سپس به امام موسي عليه السلام اشاره كرد و ادامه داد، (والله متم نوره و لو كره الكافرون).

سپس به روي او خاك ريختند. امام صادق عليه السلام دوباره از ما پرسيد:

اين ميت كفن شده ي حنوط شده ي مدفون در اين قبر كيست؟ گفتيم: اسماعيل. فرمود: خداوندا شاهد باش. آنگاه دست فرزندش موسي را گرفت و فرمود: او حق است و حق با او و از اوست تا آنكه خداوند زمين و هر كس را كه در آن است، وارث شود. [5] .



[ صفحه 20]




پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 48، ص 181.

[2] بحارالانوار، ج 48، ص 181.

[3] بحارالانوار، ج 48، ص 25.

[4] بحارالانوار، ج 48، ص 25.

[5] بحارالانوار، ج 48، ص 21.