بازگشت

زياد و حكومت هارون


زياد بن ابي سلمه مي گويد: خدمت حضرت موسي بن جعفر عليه السلام رسيدم. حضرت به من فرمود: زياد! تو براي سلطان كار مي كني؟

زياد عرض كرد: آري.

حضرت فرمود: چرا؟

زياد عرض كرد: من مردي عيالوار و پرخرجم و ثروتي ندارم كه خود را تأمين كنم.

حضرت كاظم عليه السلام فرمود: زياد! اگر مرا از بالاي كوهي پرت كنند و قطعه قطعه شوم به نظرم بهتر است از اينكه براي يكي از اينها كاري را به عهده بگيرم يا پا روي فرش آنها بگذارم مگر آنكه بتوانم كاري را انجام دهم. اي زياد مي داني آن كار چيست؟

زياد عرض كرد: فدايت شوم من نمي دانم.

حضرت فرمود: مگر اينكه بتوانم غم از دل مؤمني بردارم يا ناراحتي او را برطرف كنم يا قرضش را پرداخت كنم.

اي زياد! كمترين كاري كه خدا نسبت به كساني كه براي آنها (حاكمان ستمگر) كار مي كنند اين است كه در روز قيامت خيمه اي از آتش بر سر آنها مي زنند تا خداوند از حساب خلايق فارغ شود.

زياد! اگر متصدي كار آنها شدي مواظب باش به برادران ديني خود خدمت



[ صفحه 179]



كني. كه خداوند همه ي خدمت به آنها را منظور خواهد داشت. سپس حضرت كاظم عليه السلام فرمود: اي زياد! هر كدام از شما پيروان ائمه، كه متصدي كار حكومتي شود و بعد بين برادران مؤمن و ديگران به طور مساوي رفتار كند. به او بگوئيد تو به دروغ ادعاي شيعه بودن مي كني. اي زياد! وقتي مي بيني كه قدرت بر مردم داري، در آن هنگام قدرت خدا را بر خود در فرداي قيامت به ياد آور. كه ديگر ظالميني كه به آنها خدمت كرده اي قدرت كمك به تو را ندارند. ولي اعمال تو به نفع آنها براي تو وزر و وبالي به جا گذاشته است.