بازگشت

نقشه ي هارون باطل مي شود


از علي بن يقطين نقل است كه: هارون الرشيد مردي را خواست تا با موسي بن



[ صفحه 195]



جعفر عليه السلام در مجلس مبارزه كند و او را خجالت زده نمايد. مردي جادوگر اين كار را به عهده گرفت. وقتي سفره انداختند كاري كردند كه هر وقت خادم حضرت موسي بن جعفر عليه السلام مي خواست لقمه ي ناني را بردارد از جلو دستش مي پريد. هارون به شدت از كار او خنده اش گرفته بود.

حضرت موسي بن جعفر عليه السلام سر برداشت و نگاه به شيري كه روي پرده نقش شده بود كرد. حضرت فرمود: اي شير خدا! بگير اين دشمن خدا را. ناگهان آن نقش جان گرفت و به شكل شيري بسيار بزرگ درآمد. مرد جادوگر را پاره پاره كرد، هارون و نديمانش بي هوش شدند و از ترس، عقل خود را از دست دادند.

پس از مدتي كه به هوش آمدند هارون امام را قسم داد تو را به حقي كه بر تو دارم از اين شير بخواه پيكر آن مرد را برگرداند.

حضرت فرمود: اگر عصاي موسي آنچه از ريسمان و چوبدستهاي جادوگران را برگرداند اين شير نيز پيكر آن مرد را برمي گرداند، اين جريان بيشتر از هر چيز در خود هارون اثر گذاشت. [1] .


پاورقي

[1] عيون اخبارالرضا.