بازگشت

سفارش امام كاظم به فرماندار ري


از مردي اهل ري نقل شده است كه گفت: يكي از نويسندگان يحيي بن خالد فرماندار ري شد. من مقداري ماليات بدهكار بودم مي ترسيدم كه مرا مجبور به پرداخت آن كند در آن صورت هر چه داشتم از بين مي رفت. به من گفتند: او شيعه و پيرو ائمه ي طاهرين عليهم السلام است. مي خواستم به او مراجعه كنم ولي ترسيدم چنين نباشد بعد به پاي خود گرفتار شوم.

بالاخره تصميم گرفتم فرار كنم و به در خانه ي خدا روم. سپس به حج رفتم و حضرت موسي بن جعفر عليه السلام را زيارت كردم و جريان را به عرض ايشان رساندم



[ صفحه 196]



امام عليه السلام نامه اي به اين مضمون براي او نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم - اعلم ان لله تحت عرشه ظلا لا يسكنه الا من اسدي الي اخيه معروفا او نفس عنه كربة او ادخل علي قلبه سرورا و هذا اخوك و السلام.

خداوند را زير عرش سايباني است كه در زير آن سايبان قرار نمي گيرد مگر كسي كه نسبت به برادر ديني خود متكي كند يا غم از دل او بردارد يا او را شادمان كند آورنده ي نامه برادر ديني تو است والسلام.

از حج بازگشتم وارد شهر خود شدم و شبانه به در منزل او رفتم و از او اجازه خواستم. گفتم بگوئيد پيكي از طرف صابر آمده است ديدم پاي برهنه بيرون شد درب را باز كرد مرا بوسيد بعد در آغوش گرفت و پيوسته پيشاني مرا مي بوسيد و پيوسته اين كار را تكرار مي كرد و مرتب از من مي پرسيد خودت مولايم را ديده اي؟ حالش چطور است؟ وقتي خبر از سلامتي و خوبي آن جناب مي دادم شاد مي شد و شكر خدا مي كرد، مرا وارد خانه ي خود كرد و در بالاي اطاق نشاند. خودش در مقابل من نشست. نامه را به او دادم او نامه را بوسيد و خواند بعد دستور داد لباسها و اندوخته ي مالي او را بياورند. تمام پولهايش را با من تقسيم كرد. يك دينار براي من و يكي براي خودش، همين طور يك درهم براي خود يكي براي من و لباسهايش را نيز همين طور تقسيم نمود و آنچه نمي شد قسمت كرد قيمتش را به من مي داد در تمام اين تقسيم مي گفت: برادر شادمانت كردم.

مي گفتم: آري، به خدا خيلي خوشحال شدم. بعد دفتر بدهي مالياتي را خواست و هر چه به نام من نوشته بود حذف كرد و نوشته اي به من داد كه بدهي ندارم و من از او وداع نموده به خانه برگشتم.

با خود گفتم نمي توانم جبران محبت و نيكي اين شخص را بكنم مگر اينكه سال آينده به حج بروم و برايش دعا كنم و حضرت موسي بن جعفر عليه السلام را زيارت نمايم و به ايشان عرض كنم با من چه كرد. اين كار را انجام دادم، وقتي خدمت موسي ابن



[ صفحه 197]



جعفر عليه السلام رسيدم، جريان را به ايشان عرض كردم ديدم پيوسته امام عليه السلام شاد مي شود. عرض كردم: آقاي من، شما هم شاد شديد؟! حضرت موسي بن جعفر عليه السلام فرمود: آري، به خدا قسم مرا مسرور كرد، اميرالمؤمنين عليه السلام را مسرور نمود، به خدا قسم جدم پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را مسرور نمود و خدا را مسرور كرد. [1] .


پاورقي

[1] حقوق المؤمنين / علي بن ظاهر صوري.