بازگشت

مرگ ابوبصير


اسحاق بن عمار نقل كرده كه: ابابصير در خدمت موسي بن جعفر عليه السلام از مكه به طرف مدينه مي رفت امام عليه السلام نزديك زباله (منزلي در راه مكه بين واقصه و ثعلبيه) فرود آمد. حضرت، علي بن حمزه بطائني را كه شاگرد ابوبصير بود خواست و به او فرمود: وقتي به كوفه رسيديم چنين و چنان كن، اين سفارشها در حضور ابوبصير بود.

ابوبصير خشمگين شده از آن جا خارج شد و با خود مي گفت: تعجب مي كنم از كار اين مرد مدتي است كه جزء اصحاب او هستم سفارشهاي خود را به يكي از شاگردان من مي كند. فردا ابوبصير مريض شد و علي بن ابي حمزه را خواست و به او گفت: استغفار مي كنم از آن خيالي كه در دل راجع به مولاي خود نمودم و بدگمان شدم او مي دانست من مي ميرم و به كوفه نخواهم رسيد. وقتي من از دنيا رفتم چنين و چنان كن و در فلان كارها اقدام كن. ابوبصير در زباله از دنيا رفت. [1] .


پاورقي

[1] خرايج / راوندي.