بازگشت

خداوند علم نجوم را ستايش كرده است


هارون الرشيد از پي موسي بن جعفر عليه السلام فرستاد وقتي آن حضرت حاضر شد هارون گفت: مردم شما فرزندان فاطمه را داراي علم نجوم مي دانند و مي گويند از اين علم اطلاع كافي داريد. علماي اهل سنت مي گويند پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده: هر وقت اصحابم نام مرا بردند به آنها اعتماد كنيد وقتي از قدر صحبت كردند ساكت باشيد و هر وقت از نجوم حرف زدند چيزي نگوئيد.

حضرت موسي بن جعفر عليه السلام فرمود: اين حديث ضعيف است و سند آن قابل



[ صفحه 213]



اعتبار نيست. خداوند نجوم را ستايش كرده است. اگر علم نجوم صحيح نبود خدا آن را ستايش نمي كرد، انبياء نيز به آن عالم بوده اند. خداوند درباره ي ابراهيم خليل مي فرمايد:

«و كذلك نري ابراهيم ملكوت السموات و الأرض و ليكون من الموقنين» [1] .

«و اين چنين ما به ابراهيم ملكوت و باطن آسمانها و زمين را ارائه داديم تا به مقام اهل يقين برسد.»

و در جاي ديگر مي فرمايد:

«فنظر نظرة في النجوم فقال اني سقيم» [2] .

«آنگاه كه ابراهيم به ستاره هاي آسمان نظري افكند به قوم خود گفت: من بيمارم.»

اگر عالم به علم نجوم نبود نگاه به ستارگان نمي كرد و نمي گفت من مريض هستم.

ادريس از همه ي اهل زمان خود به علم نجوم واردتر بود. خداوند در قرآن به مواقع نجوم قسم ياد كرده مي فرمايد:

«و انه لقسم لو تعلمون عظيم» [3] .

«اين سوگند (سوگند به ستاره) اگر بدانيد بسيار سوگند بزرگي است.»

در جاي ديگر مي فرمايد: «و النازعات غرقا» تا اين آيه «فالمدبرات أمرا» [4] منظورش دوازده برج و هفت سياره است و آنچه در شب و روز به امر خدا آشكار مي شود.

بعد از علم قرآن، علمي با ارزشتر از علم نجوم نيست كه علم انبياء و اوصياء و جانشينان پيمبران است كه خداوند درباره ي آنها مي فرمايد:



[ صفحه 214]



«و علامات و بالنجم هم يهتدون» [5] .

«براي راهنمائي شما در شب ستاره ها را آفريد كه به رهبري آنها به مسافرت خود ادامه داده و راه را اشتباه نرويد.»

ما از اين علم اطلاع داريم و آن را بازگو نمي كنيم.

هارون گفت: تو را به خدا قسم مي دهم: مبادا اين علم را براي نادانان و عوام مردم اظهار كني، مبادا بر تو عيبجوئي كنند حيف است به مردم عوام بياموزي، آن را مخفي بدار و به حرم جد خود بازگرد.

سپس هارون گفت: يك سؤال ديگر باقيمانده كه تو را به خدا قسم مي دهم براي من توضيح دهي، حضرت فرمود: بپرس. هارون گفت: تو را قسم مي دهم به حق قبر پيامبر و منبرش و به حق خويشاوندي كه با پيغمبر داري بگو ببينم تو زودتر از دنيا مي روي يا من؟ چون تو از روي علم نجوم اين مطلب را مي داني. حضرت موسي بن جعفر عليه السلام فرمود به من امان بده تا بگويم. هارون گفت: امان دادم. حضرت فرمود: من قبل از تو مي ميرم. دروغ به من نگفته اند و دروغ نمي گويم وفات من نزديك شده است.

هارون گفت: سؤال ديگري باقيمانده كه بايد برايم توضيح دهي، مبادا ناراحت شوي، حضرت فرمود: بپرس. هارون گفت: شما چگونه مي گوئيد تمام مسلمانان غلام و كنيز مايند و مي گوئيد هر كس ما بر او حقي داشته باشيم و آن را ادا نكند مسلمان نيست.

موسي بن جعفر عليه السلام فرمود: دروغ گفته اند كساني كه مي گويند ما چنين سخنان را گفته ايم. اگر اين طور باشد چطور ما غلام و كنيز مي خريم و مي فروشيم و آنها را پس از خريدن آزاد مي كنيم و با ايشان نشست و برخاست داريم، غذا مي خوريم. به غلامان مي گوئيم يا بني (پسرجان) و به كنيزان مي گوئيم دخترم. به واسطه ي تقرب به خدا آنها را با خودمان در سر يك سفره مي نشانيم، سبحان الله! اگر آنها بنده و كنيز ما



[ صفحه 215]



باشند خريد و فروش آنها جايز نيست با اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم هنگام وفات فرمود: خدا را! خدا را! نماز را فراموش نكنيد و مواظب غلام و كنيز خود باشيد منظورش اين بود كه نماز بپاي داريد و نسبت به بردگان خود احترام كنيد و ما آنها را آزاد مي كنيم. آنچه شنيده اي اشتباه كرده گوينده ي آن.


پاورقي

[1] انعام / 75.

[2] صافات / 88.

[3] واقعه / 76.

[4] نازعات / 1 و 5.

[5] نحل / 16.