بازگشت

برادران و خواهران و اولاد امام موسي بن جعفر


گوشه اي از احوال برادران و اولاد موسي بن جعفر عليه السلام كه از كتاب (تحفةالعالم) تأليف سيد جعفر آل بحرالعلوم طباطبائي اقتباس شده:

حضرت موسي بن جعفر عليه السلام داراي شش برادر و سه خواهر بود به نام هاي: اسماعيل، عبدالله افطح و ام فروه كه عاليه نام داشت كه مادر آنها فاطمه دختر حسين بن علي بن الحسين عليه السلام بود. از ابن ادريس نقل شده كه مادر اسماعيل فاطمه دختر حسين اثرم فرزند حسن بن علي بن ابيطالب بود.

اسحاق، مادرش كنيزي بود و عباس و علي و محمد و اسماء و فاطمه كه از چند مادر بودند.

اسماعيل بزرگترين فرزند حضرت صادق عليه السلام بود هم او جد خلفاي فاطمي مصر و مغرب است مصر جديد را آنها ساخته اند.

در بغداد دو قبر است مذموم كه يكي متعلق به علي بن اسماعيل بن صادق عليه السلام كه اهالي بغداد او را سيد سلطان علي مي گويند و ديگري قبر برادرش محمد بن اسماعيل جد خلفاي فاطمي است كه اهل بغداد او را فضل مي نامند و محله اي كه در آنجا دفن شده به نام محله فضل است.

حضرت صادق عليه السلام بسيار محبت مي ورزيد نسبت به اسماعيل و او را مورد تفقد و مرحمت خويش زياد قرار مي داده، گروهي از شيعيان خيال مي كردند او جانشين پدرش خواهد بود چون از همه بزرگتر بود و پدرش به او علاقه زيادتري داشت و احترامش مي كرد و داراي جمال و كمال ظاهري و باطني بود ولي در زمان پدرش از دنيا رفت وقتي جنازه او را براي دفن به بقيع مي بردند پدرش مرتب دستور مي داد



[ صفحه 263]



جنازه را به زمين گذارند، كفن از صورتش بر مي داشت تا مردم ببينند تا سه مرتبه اين كار را بين راه تكرار نمود تا مردم شاهد فوت او باشند و نگويند غائب شده، چنانچه اين عقيده را بعضي پيدا كردند و وقتي مرگ او مسلم شد بيشتر از پيروان حضرت صادق كه اعتقاد به امامت او داشتند برگشتند، ولي بعضي گفتند: نمرده بر مردم مشتبه شد بعضي ديگر مي گفتند: مرده است ولي فرزند خود محمد را به جانشيني تعيين كرده كه او بعد از حضرت صادق امام است اين دسته را قرامطه و مباركه مي نامند و گروهي نيز مي گفتند: امامت محمد فرزند اسماعيل به تصريح جدش حضرت صادق شده نه اينكه پدرش اسماعيل او را جانشين تعيين كرده باشد بعد امامت را در اولاد او تا آخرالزمان ادامه داده اند.

جد بزرگوارم سيد محمد جد جد ما بحرالعلوم گفت: كه بي ارزشي و بطلان مذهب اين گروه واضح تر از آن است كه توضيح داده شود با اينكه در محل خود نيز كاملا بررسي شده است.

قبر اسماعيل در داخل بقيع نيست در قسمت غربي قبه ي عباسي در خارج بقيع است اين بقعه پايه ديوار اطراف مدينه است از طرف قبله و مشرق كه در آن از داخل مدينه بوده اين بقعه را قبل از بارو و ديوار اطراف مدينه ساخته اند كه بعدها ديوار به آن وصل شده، ديوار از ساختمانهاي زمان بعضي از خلفاي فاطمي مصر است.

قبر مقداد بن اسود كندي نيز در بقيع است زيرا او در جرف يك فرسخي مدينه از دنيا رفت و جنازه اش را به مدينه آوردند و اينكه اهل شهر وان بغداد مي گويند قبر مقداد در آن شهر است اشتباه است. ممكن است قبري كه در شهر وان بغداد است قبر دانشمند ارجمند شيعه شيخ جمال الدين مقداد بن عبدالله سيوري معروف به فاضل مقداد باشد كه داراي كتابهاي زيادي بود و از بزرگترين علماي شيعه است.

ارباب سير و تاريخ درباره مدينه چنين نوشته اند كه بيشتر صحابه پيغمبر صلي الله عليه و آله در بقيع دفن شده اند، قاضي عياض در مدارك مي نويسد، دفن شدگان از اصحاب پيغمبر به ده هزار نفر مي رسند ولي بيشتر آنها اثري كه باعث تشخيص شود ندارند



[ صفحه 264]



و علتش اين بوده كه پيشينيان قبرها را به وسيله نوشتن بر سنگ مشخص نمي كرده اند با اينكه گذشت زمان طولاني خود باعث از بين رفتن اثر است.

آري از كساني كه قبرش از هر جهت مشخص است از بني هاشم يكي قبر ابراهيم پسر پيغمبر است كه در بقعه اي نزديك بقيع است در بقيع قبر عثمان بن مظعون كه از بزرگان صحابه نيز هست كه او اولين كسي است كه در بقيع دفن شده.

همچنين قبر اسعد بن زراره و ابن مسعود و رقيه و ام كلثوم دو دختر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در آنجا است از روايات اهل سنت و شيعه چنين استفاده مي شود كه پس از فوت رقيه، پيغمبر صلي الله عليه و آله او را در بقيع دفن كرد و فرمود ملحق شو به دوستان پاك و صالح ما عثمان بن مظعون.

سمهودي مي نويسد: ظاهر اين است كه تمام دختران پيامبر اكرم در بقيع دفن شده اند كنار قبر عثمان بن مظعون زيرا آن جناب وقتي سنگ بر قبر عثمان گذاشت فرمود: بدين وسيله مشخص مي كنم قبر برادرم را و هر يك از فرزندانم كه بميرند همين جا دفن خواهم كرد.

دولابي صاحب كتاب الكني متوفي در سال 310 مي نويسد: پس از فوت عثمان بن مظعون زنش گفت: گوارا باد تو را بهشت ابوالسائت!، و اولين كسي بود كه ابراهيم فرزند پيغمبر به او پيوست.

آنچه نيز مي گويند كه قبر عثمان بن عفان در آنجا است غلط است زيرا قبر او در خارج بقيع است.

ابن اثير در نهايه در لفظ «حشش» مي نويسد: از همين ماده است حديث عثمان كه او را در حش كوكب كه باغي بود پشت مدينه، خارج بقيع دفن كردند.

قبر عقيل فرزند ابوطالب در آنجا است كه پسر برادرش عبدالله جواد فرزند جعفر طيار در همان جا دفن شده، نزديك قبر عقيل بقعه اي است كه در آن زنان پيامبر اكرم دفن شده اند. قبر صفيه دختر عبدالمطلب عمه پيغمبر در طرف چپ خارج بقيع است در طرف قبله بقعه قبري است متصل به ديوار بقعه كه داراي ضريح است.



[ صفحه 265]



مردم چنين مي پندارند كه قبر فاطمه زهرا عليهاالسلام است. قبر فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين عليه السلام در زاويه مقبره عمومي بقيع در قسمت شمالي قبه عثمان است با اينكه اشتباه است زيرا بطور تحقيق قبر فاطمه زهرا عليهاالسلام يا در خانه خودش بوده و يا در حرم پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله. قبري كه در طرف قبله بقعه قرار دارد قبر فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين است چنانچه در بعضي اخبار رسيده كه چهار امام در كنار قبر مادر بزرگشان فاطمه بنت اسد دفن شده اند و قبري كه در مقبره عمومي قرار دارد قبر سعد بن معاذ اشهلي است كه يكي از اصحاب پيامبر بوده. چنانچه اين مطلب را صاحب تلخيص معالم الهجره مي نويسد.

از كساني كه قبر فاطمه بنت اسد را تعيين نموده همان جائي كه ما ذكر كرديم سيد علي سمهودي است كه در كتاب «وفاء الوفاء به اخبار دارالمصطفي» مي نويسد:

گفتار در مورد بقيع را خاتمه دهيم با آنچه از سلمان فارسي روايت شده كه در عهد عمر بن خطاب قبرهاي بقيع بر اثر زلزله مي لرزيد مردم صدا به ناله و فرياد بلند كردند عمر و اصحاب پيامبر بيرون آمده شروع به دعا مي كردند براي سكون زلزله كه پيوسته زياد مي شد به طوري كه به ديوار خانه هاي مدينه رسيد كه مردم تصميم گرفتند از مدينه خارج شوند. عمر گفت: برويد علي بن ابي طالب ابوالحسن را بياوريد علي عليه السلام آمد.

عمر گفت: يا اباالحسن نمي بيني چگونه قبرستان بقيع به زلزله مبتلا شده به طوري كه به ديوار خانه هاي مدينه رسيده است مردم مي خواهند از شهر خارج شوند.

فرمود: صد نفر از اصحاب پيغمبر كه در بدر شركت كرده اند بياوريد. از ميان صد نفر ده نفر انتخاب كرد آن نود نفر باقي مانده را پشت سر آنها قرار داد در مدينه زن و دختري باقي نماند همه خارج شدند بعد ابوذر و سلمان و مقداد و عمار را خواست به آنها فرمود: شما جلو من باشيد تا وسط قبرستان بقيع رفت مردم نيز اطراف آنها حلقه زده بودند با پاي خود بر زمين كوبيده فرمود: تو را چه مي شود؟ سه مرتبه اين كار را كرد، آرام گرديد.



[ صفحه 266]



فرمود: خدا و پيامبر درست فرمودند اتفاق افتادن اين جريان را به من خبر دادند در همين روز و همين ساعت و اجتماع مردم. خداوند در قرآن مي فرمايد: «اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها. و قال الانسان مالها» زمين بارهاي گران خود را براي من خارج كرد. در اين موقع مردم برگشتند زلزله ايستاده بود.

عبدالله بعد از اسماعيل از همه برادران بزرگتر بود در نزد پدر بزرگوارش هيچكدام به اندازه او قرب و منزلت نداشتند او را متهم كرده بودند كه در اعتقاد مخالف پدر خويش است. مي گفتند با حشويه رفت و آمد مي كند و تمايل به مذهب مرجئه دارد. پس از حضرت صادق عليه السلام ادعاي امامت كرد به اين دليل كه من بزرگترين فرزند فعلي پدرم هستم، گروهي از پيروان حضرت صادق عليه السلام قبول كردند ولي بعد بيشترشان برگشتند جز تعداد بسيار كمي كه آنها را فطحي مذهب مي گفتند، زيرا عبدالله پاهايش دراز بود بعضي مي گويند نام فطحي از آن جهت بود كه رئيس اين مذهب كه آنها را دعوت و تبليغ به اين اعتقاد مي كرد مردي به نام عبدالله افطح بود.

در ارشاد مفيد مي نويسد: اسحاق بن جعفر عليه السلام مردي فاضل و صالح و پرهيزگار و كوشا در عبادت بود، مردم از او حديث و آثاري روايت كرده اند.

ابن كاسب هر وقت از او حديث نقل مي كرد مي گفت مرا حديث كرد ثقه پسنديده سيرت اسحاق بن جعفر عليه السلام او معتقد به امامت برادرش حضرت موسي بن جعفر بود و از پدرش روايت در تصريح به امامت آن آقا نقل كرده.

در عمده مي نويسد: كنيه او ابامحمد بوده كه مؤتمن لقب داشت در عريض متولد شد، از همه مردم بيشتر شباهت به پيغمبر داشت او با برادرش موسي بن جعفر عليه السلام از يك مادر بودند محدث جليلي بود بعضي از شيعيان مدعي امامت درباره او شده اند سفيان بن عيينه هر وقت از او حديث مي كرد مي گفت: حديث كرد مرا ثقه رضي اسحاق بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين عليه السلام.



[ صفحه 267]



محمد بن جعفر مردي سخاوتمند و شجاع بود هميشه يك روز در ميان روزه مي گرفت. در آشپزخانه او هر روز يك گوسفند مصرف مي شد هم عقيده با زيدي ها بود در قيام با شمشير در سال 199 بر مأمون خروج كرد در مكه پيروان جاروديه با او همداستان شدند مأمون سپاهي را به فرماندهي عيسي جلودي فرستاد او را شكست داد و اسير كرده پيش مأمون آورد ولي مأمون به او احترام گذاشت و از كشتنش صرف نظر كرد با خود او را به خراسان برد قبرش در بسطام است او همان كسي است كه قبلا گفتيم قبرش در گرگان است زيرا گرگان ناحيه اي است مشتمل بر شهري كه آن را استراباد مي گويند مانند مصر و قاهره و عراق و كوفه.

در مجالس المؤمنين در ضمن احوال بايزيد بسطامي مي نويسد: سلطان الجايتوخان دستور داد بر فراز قبر محمد بن جعفر قبه اي بسازند گروهي به امامت او اعتقاد داشتند پس از پدرش كه آنها را سمطيه مي گفتند چون رئيس آنها يحيي بن ابي السمط نام داشت.

علي بن جعفر مردي كثيرالفضل و بسيار پرهيزگار و صحيح الاعتقاد بود حديث بسياري از برادرش موسي بن جعفر نقل كرده، اين همان علي بن جعفر مشهور به عريضي است كه تحت تربيت برادرش موسي بن جعفر بزرگ شد تمام شيعه او را تا امروز احترام مي كنند چهار يا پنج امام را درك كرده، سيد در انوار مي نويسد: كسي شبيه او در پرهيزگاري و فضل نبود پيوسته ملازم برادر خود موسي بن جعفر بود و معتقد به امامت حضرت موسي بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد بود.

هر وقت حضرت جواد عليه السلام در بين بچه ها مي ديد از مسجد ميان گروهي شيعيان حركت مي كرد خود را به قدمهاي او مي انداخت محاسن سفيد خود را به خاك قدمهاي او مي ماليد مي گفت: خدا اين كودك را لايق امامت دانسته و امام است. اما مرا با اين محاسن سفيد شايسته امامت ندانسته. چون گروهي از شيعه به او پيشنهاد امامت مي كردند و مي گفتند تو امام هستي ادعا كن ولي او سخن ايشان را نمي پذيرفت.

روايت شده كه حضرت جواد روزي تصميم رگ زدن داشت علي بن جعفر



[ صفحه 268]



به رگ زن گفت اول مرا فصد كن تا حرارت آهن را بچشم قبل از حضرت جواد.

محل دفن او را در سه جا نوشته اند: يكي در قم كه معروف است، خارج شهر و صحن وسيعي دارد با قبه عالي و آثار باستاني از آن جمله سنگي كه روي قبر است اسم او و پدرش در آن سنگ ثبت است تاريخ نوشته سال 74 است.

مجلسي رحمةالله عليه در بحار مي نويسد: از كساني كه معروف به بزرگواري و شخصيت است علي بن جعفر عليه السلام است كه در قم دفن شده جلالت و شخصيت احتياج به توضيح ندارد.

اما اينكه در قم دفن شده باشد. در كتاب معتبري ذكر نشده جز اينكه اثر قبر شريفي در آنجا هست كه اسم و پدرش نوشته شده.

در تحفة الزائر مي نويسد: مزار بزرگي در قم هست كه قبري در آنجا است بر روي قبر نوشته است اين مرقد علي بن جعفر صادق عليه السلام و محمد بن موسي است از تاريخ ساختمان آن قبر تاكنون قريب چهارصد سال است.

فقيه مجلسي اول در شرح فقيه در معرفي علي بن جعفر پس از ذكر پاره اي از فضائل او مي نويسد: قبرش در قم مشهور است. شنيده ام كه اهل كوفه از او تقاضا كردند از مدينه به آنجا كوچ كند. قبول كرد مدتي در كوفه بود كه اهل كوفه حديث هائي از او يادداشت كردند. آنگاه اهالي قم تقاضا نمودند كه در شهر آنها ساكن شود، از ايشان نيز پذيرفت در همانجا بود تا از دنيا رفت داراي فرزندان و نسل زيادي كه در اطراف جهان پراكنده شدند كه در اصفهان قبر يكي از آنها است ازآن جمله قبر سيد كمال الدين است در قريه سين برخوار كه مزار معروفي است.

به گمان من كه محمد بن موسي كه با علي بن جعفر در قم دفن شده از فرزندان حضرت موسي بن جعفر عليه السلام باشد محمد بن موسي بن اسحاق بن ابراهيم العسكري بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر عليه السلام. صاحب تاريخ قم گفته: متولد شد از ابومحمد موسي بن اسحاق يك پسر و يك دختر ولي اسم پسر را نبرده.



[ صفحه 269]



صاحب عمدةالطالب مي نويسد: موسي بن اسحاق بن ابراهيم عسكري فرزندي داشت به نام ابوجعفر محمد فقيه قم و ابوعبدالله اسحاق دومين مرقد علي بن جعفر در خارج شهر سمنان در وسط باغي سرسبز است با قبه و بارگاه و بسيار خوش منظره ولي از مجلسي نقل شده كه اين قبر او نيست احتمال خلاف بيشتر است.

سوم در عريض است كه به فاصله يك فرسخ از مدينه است دهي است كه ملك او بوده و خود و فرزندان و اعقابش در آنجا سكني داشته اند به همين جهت معروف به عريضي شده در آنجا قبر و قبه اي نيز دارد، محدث نوري همين نظر را انتخاب كرده در خاتمه مستدرك با شرح مفصلي و ظاهر نيز همين است شايد قبري كه در قم هست متعلق به يكي از فرزندان نسل او باشد.

عباس بن جعفر، صاحب ارشاد مي نويسد: مردي فاضل و بزرگوار بود.

در كنار نهر كربلا كه معروف به نهر حسيني است مقامي است كه مشهور به نام مقام جعفر صادق عليه السلام كه در سر زبان اهل آن محل است شايد اين همان مقامي است كه تعبير نموده از آن حضرت صادق عليه السلام در حديث صفوان كه مجلسي آن را در تحفةالزائر از مصباح شيخ طوسي نقل كرده كه در مورد تعليم آداب زيارت جدش حسين عليه السلام به او در آن نقل شده كه وقتي رسيدي به نهر فرات منظورش شريعه كه آن را حضرت صادق نهر علقمي ناميده. چنين بگو ظاهر مطلب اين است كه اين مقام در زمان آن دو بزرگوار شيخ طوسي و مجلسي مشهور به مقام حضرت صادق بوده.



[ صفحه 270]