بازگشت

تاريخ ولادت


بنا به نقل مورخين ولادت با سعادت حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام در روز هفتم ماه صفر سال 128 و يا 129 هجري موقعي كه امام صادق عليه السلام از مكه به مدينه مراجعت مي فرمود در محلي به نام ابواء (ميان مكه و مدينه) اتفاق افتاده است. [1] .

از ابوبصير نقل شده است كه در سال ولادت امام موسي كاظم عليه السلام من هم در خدمت حضرت صادق عليه السلام به زيارت خانه خدا رفته بودم موقع مراجعت چون به ابواء رسيديم آن جناب دستور داد تا براي اصحاب غذا تهيه كردند هنگامي كه مشغول خوردن غذا بوديم فرستاده ي حميده (مادر امام هفتم) آمد و به حضرت عرض كرد حميده مي گويد موقع وضع حمل من فرا رسيده و خودتان دستور داده بوديد كه شما را از اين امر آگاه سازم.

حضرت صادق عليه السلام برخاست و به خيمه ي حميده رفت و پس از اندك زماني در حالي كه شادان و خندان بود مراجعت فرمود، اصحاب عرض كردند خدا هميشه شما را خندان نمايد حميده چكارتان داشت؟ فرمود خداوند پسري به من عطاء فرمود كه بهترين مردم است. [2] .



[ صفحه 8]



همچنين شيخ برقي از منهال روايت كرده است كه من از مكه به قصد مدينه خارج شدم و چون به ابواء رسيدم حضرت صادق عليه السلام را فرزندي متولد شده بود و من به مدينه عزيمت كردم و آن حضرت يك روز پس از من وارد مدينه شد و سه روز بخاطر مولود جديد وليمه داد و مردم را اطعام نمود و من هر روز در آن مهماني چندان غذا مي خوردم كه تا روز بعد طعامي نمي خوردم [3] .

باري اين مولود گرامي سومين فرزند امام صادق عليه السلام بود زيرا پيش از ولادت او دو فرزند آن حضرت به نام هاي اسماعيل و عبدالله از فاطمه دختر حسين بن علي (حضرت سجاد) به دنيا آمده بودند.

از القاب آن حضرت عبدالصالح و صابر و صالح و امين و زين المجتهدين (يا زين المتهجدين) و مشهورتر از همه كاظم (فروخورنده ي خشم) است.

درالمسلوك است كه لقب بالكاظم لانه كان يحسن الي من يسي ء اليه (آن حضرت ملقب به كاظم شد زيرا هر كس را كه به او بدي مي كرد نيكي مي نمود) شاعر گويد:



الكاظم الغيظ عمن كان مقترفا

ذنبا و من عم بالحسني المسيئينا [4] .



كنيه اش ابوابراهيم و ابوالحسن بود اگرچه كنيه ي حضرت امير و حضرت سجاد عليه السلام هم ابوالحسن بود ولي در كتب اخبار از امام موسي كاظم عليه السلام تعبير به ابوالحسن اول مي كنند و از حضرت رضا عليه السلام به ابوالحسن ثاني و از امام هادي عليه السلام به ابوالحسن ثالث. [5] .

نقش خاتمش حسبي الله [6] و به روايت ديگر الملك لله وحده بوده است. [7] .



[ صفحه 9]



و از اين روايات معلوم مي شود كه آن حضرت انگشترهاي متعدد داشته است.



چون گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفت

عالم از نور جمالش جلوه ي ديگر گرفت



آنكه روشن از جمالش گشت آيات خدا

و آنكه رونق از كمالش شرع پيغمبر گرفت



قوت از زهد و علومش يافت شرع مصطفي

آنچنان قوت كه دين از بازوي حيدر گرفت



شد رها از بند محنت آنكه از صدق و وفا

دامن باب الحوائج موسي جعفر گرفت



ظلمت زندان نسازد نور حق را ناپديد

نور او چون چشمه ي خورشيد بحر و بر گرفت



خاك بغداد اين همه لطف و صفا و خرمي

از نسيم آن حريم پاك و جانپرور گرفت



در صف محشر شفاعت يافت آن كاو چون رسا

دامن موسي بن جعفر در صف محشر گرفت [8] .



[ صفحه 10]




پاورقي

[1] فصول المهمه ابن صباغ ص 244، كشف الغمه ص 241، مجالس السنيه، ص 321، اصول كافي و ارشاد و كتب ديگر.

[2] انوار البهيه ص 87، بحارالانوار جلد 48 ص 3.

[3] اعيان الشيعه جلد 4، ق 2، ص 80، جلاء العيون ص 526.

[4] خشم خود را از كسي كه به او مرتكب جرم مي شد فرو مي خورد و به كساني كه به او بدي مي كردند نيكي مي نمود.

[5] منتخب التواريخ ص 471.

[6] امالي شيخ صدوق مجلس 70 حديث 5.

[7] فصول المهمه ص 244، الامام موسي الكاظم تأليف علي محمد دخيل ص 9.

[8] از ديوان قاسم رسا ص 89.